پاسخ اجمالی:
قرآن در آيات اوليه سوره «قمر» با اشاره به موضوع شقّ القمر ميفرمايد: «رستاخيز نزديك گرديده و ماه شكافته شد و هنگامى كه نشانه اى [و اعجازى] ببينند روى مى گردانند و مىگويند سِحر شديدى است، آنها [پيامبر و آيات او را] تكذيب مىكنند و از هوسهاى خود پيروى مىكنند و هر كارى محفوظ و ثابت مىماند [و جزاى آن دامنگير صاحبش مىشود]».
پاسخ تفصیلی:
از قرآن مجيد، تنها در آيه دوم تا چهارم سوره قمر به اين موضوع اشاره شده است. در اين آيات چنين مىخوانيم: «اِقْترَبَتِ السَّاعَةُ وَ انشقّ الْقَمَر وَ إِن يَرَوْاْ ءَايَةً يُعْرِضُواْ وَ يَقُولُواْ سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ وَ كَذَّبُواْ وَ اتَّبَعُواْ أَهْوَاءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِر»؛ (رستاخيز نزديك گرديده و ماه شكافته شد و هنگامى كه نشانهاى [و اعجازى] ببينند روى مىگردانند و مى گويند سِحر شديدى است، آنها [پيامبر و آيات او را] تكذيب مىكنند و از هوسهاى خود پيروى ميكنند و هر كارى محفوظ و ثابت مىماند [و جزاى آن دامنگير صاحبش مىشود]).
بعضى از دانشمندان در دلالت اين آيات بر مسئله شقّ القمر ترديد دارند و معتقدند اين آيات ارتباطى به مسئله «شكافتن ماه» به عنوان يك «معجزه» ندارد؛ بلكه ممكن است مسئله انشقّاق قمر كه در آيه به آن اشاره شده يكى از آثار رستاخيز باشد همان طور كه در آيات بسيارى از قرآن تصريح گرديده كه آغاز رستاخيز با حوادث فوق العادهاى در همه جهان هستى همراه است مانند: «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَت...»(1)؛ (هنگامى كه آفتاب تاريك شود و ستارگان پراكنده شوند...).
ولى اين تفسير از چند جهت قابل ايراد است:
1. آيه دوم از آيات بالا مىگويد: «و هر گاه نشانهاى ببينند روى مىگردانند و مىگويند سِحرى است مستمر و شديد». ظاهر اين جمله اين است كه مسئله انشقّاق قمر به عنوان اعجاز و نشانهاى از صدق دعوى پيامبر اكرم(صلی الله عليه و آله و سلم) انجام شده است و بعضى از مخالفان او حتى در برابر اين موضوع نيز تسليم نشده، به لجاجت خود باقى ماندند، بديهى است اين جمله نمىتواند ارتباطى با حوادث رستاخيز داشته باشد.
2. جمله «انشقّت»؛ (شكافته شد) فعل ماضى است و دلالت بر وقوع اين حادثه قبل از نزول اين آيه دارد، گرچه استعمال فعل «ماضى» در معنى «مضارع» نيز احيانأ در قرآن مجيد و ساير عبارات ديده مىشود؛ ولى مسلماً اين گونه استعمالها برخلاف ظاهر و برخلاف معنى اصلى كلمه است و بدون دليل خاص نمىتوان جمله ماضى را به صورت مضارع معنى نمود.
3. غالب مفسران اسلام (اعم از شيعه و اهل تسنن) نيز معتقدند كه آيه مربوط به حوادث آغاز رستاخيز (اشراط الساعة) نيست؛ بلكه مربوط به حادثه شقّ القمر و به عنوان يك اعجاز است. شأن نزولى كه غالباً براى آيه ذكر كردهاند نيز با همين معنى موافق است.
«فخر رازى» مفسر معروف مىگويد: «المفسرون باسرهم على ان المراد ان القمر انشقّ و دلت الاخبار الصحاح عليه و امكانه لاشك فيه و قد اخبر عنه الصادق فيجب اعتقاده و حديث «الخرق و الالتيام» حديث اللئام و قد ثبت جواز الخرق و التخريب على السماوات»(2)؛ (عموم مفسران معتقدند كه مراد از آيه اين است كه ماه شكافته گرديد و روايات صحيحى نيز به آن معنى دلالت دارد، امكان عقلى اين موضوع نيز جاى ترديد نيست و از طرفى پيامبر صادق و راستگو خبر از آن داده بنابراين با توجه به امكان عقلى آن، بايد آن را پذيرفت. اما داستان عدم امكان خرق و التيام در افلاك [طبق عقيده طرفداران هيئت بطلميوس] مطلبى بى اساس و غير علمى است؛ زيرا با دلائلى عقلى اثبات شده كه خرق و تخريب در آسمانها كاملا ممكن است).
مفسر بزرگ ما مرحوم «طبرى» در كتاب تفسير معروف خود «مجمع البيان» مىگويد: «مفسران اين آيه را مربوط به معجزه شقّ القمر در زمان پيامبر اكرم(صلى اللّه عليه و آله و سلم) مىدانند» او تنها كسىانی را كه در صف مخالفان اين عقيده نقل مىكند سه نفر از قدماى مفسرين بنام «عطا»، «حسن» و «بلخى» مىباشند.
اشكال ديگرى كه ممكن است بر اين تفسير اول وارد گردد اين است كه اگر مسئله انشقّاق ماه مربوط به علائم رستاخيز باشد، پيوند دو جمله «اِقْترَبَتِ السَّاعَةُ» و «وَ انْشَقّ الْقَمَرُ» روشن خواهد بود؛ زيرا معنى مجموع آن چنين مىشود: «رستاخيز نزديك مىگردد و ماه شكافته خواهد شد...»
ولى اگر جمله مربوط به معجزه «شقّ القمر» باشد پيوند و ارتباط دو جمله مزبور مبهم و نامفهوم خواهد بود.
اين ايراد را از دو راه مىتوان پاسخ داد:
1. آيات بسيارى از قرآن تأكيد مىكند كه قيامت و رستاخيز چندان دور نيست، چرا مردم از آن غفلت دارند: «اِقْترَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَ هُمْ فىِ غَفْلَةٍ مُّعْرِضُون».(3) با توجه به اين معنى ارتباط دو جمله فوق روشن مىگردد؛ زيرا مفهوم آيه چنين مىشود: با اين كه رستاخيز دور نيست و از طرفى معجزه روشنى مانند شقّ القمر را مىبينيد چرا در پيمودن راه خطا اصرار ميورزيد و ايمان نميآوريد؟
2. گذشته از پاسخ فوق از بعضى روايات استفاده مىشود كه خود قيام پيغمبر اكرم(صلى اللّه عليه و آله و سلم) به عنوان آخرين سفیر الهى، يكى از نشانههاى نزديكى رستاخيز و قيامت است (البته نسبت به مجموع عمر انسان بر روى كره زمين) چنانكه از آن حضرت نقل شده كه فرمود: «اَنَا وَ السَّاعَةُ كَهَاتَيْنِ ـ وَ اَشَارَ اِلَى اِصْبَعِيهِ»؛ (من و رستاخيز مانند اين دو هستيم و اشاره به دو انگشت خود فرمود).
به اين ترتيب نزديك شدن روز رستاخيز كه در جمله «اِقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ» به آن اشاره شده و با انشقّاق قمر كه معجزه پيامبر اسلام(صلی الله عليه و آله و سلم) است تناسب كامل خواهد داشت.
از مجموع بيانات فوق چنين نتيجه مىگيريم كه آيات اول سوره «قمر» بيشتر در همين معنى معروف «اعجاز شقّ القمر» ظهور دارد تا معانى ديگر.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.