پاسخ اجمالی:
غربی ها با به راه انداختن جنگ در میان کشورهای دیگر از منابع و ذخایر سرشار آنها استفاده می کنند؛ مثلا وقتی آنها کارخانه های بزرگ تولید اسلحه با هزاران کارگر و کارشناس به راه می اندازند، طبیعی است که برای اینکه این سلاح ها به فروش برود و آن کارخانه ها ورشکست نشوند جنگ به راه می اندازند. و یا برای فروش کالاهای خود و جذب سرمایه و مواد خام با به راه انداختن جنگ مانع رسیدن کشورهای شرقی به تولید و رسیدن آنها به علم و تکنولوژی آن محصولات می شوند تا بتوانند به راحتی ذخایر کشورها را به یغما ببرند.
پاسخ تفصیلی:
با جرأت مى توان گفت: آن چه در دوران جاهليت بشر و اعصار و قرون تاريك پيشين وجود داشت، با مقياس بزرگتر و وسيعترى در عصر ما در ميان ملل به اصطلاح مترقّى خودنمايى مى كند. از مشخصات عصر جاهليّت طبق بیان نهج البلاغه اين بود که «شِعَارُهَا الْخَوْفُ وَ دِثَارُهَا السَّيْفُ»(1) يعنى در باطن ترس و وحشت و در ظاهر شمشير بر دل ها و بدن ها حكومت مى كرد.
آيا در عصر ما نيز نگرانى و ترس دائمى از جنگ كه با يك لبخند دوستانه سران بزرگ! موقتاً تسكين مى يابد و با يك نگاه تند آنها شديد مى شود بر افكار مردم جهان [همان مردمى كه از سر چشمه تمدّن كنونى غرب سيراب مى شوند] حكومت نمى كند؟! و آيا مسابقه وحشتناك و روز افزون، براى به دست آوردن اسلحه بيشتر و خطرناكتر، يكى از پديده هاى تمدّن ماشينى غرب نيست كه در هر نقطه اى اين تمدّن قدم گذارده آن را همراه خود به سوغات برده است؟!
آيا آن ترس از جنگ، جنگى كه غالب و مغلوب ندارد و خرمن زندگى طرفين و تماشاچيان را آتش مى زند، و اين مسابقه تسليحاتى كه نيرومندترين كشورها در زير بار آن ناله غم انگيزى سر داده اند، تكرار همان شعار دوران جاهليت در يك مقياس بزرگتر نيست؟!
چرا آتش جنگ ها خاموش نمى شود؟
بعضى تعجّب مى كنند كه چرا در عصر ما هر روز آتش جنگ از يك يا چند نقطه جهان زبانه مى كشد؟ هنوز آتش جنگ در كره خاموش نشده در ويتنام روشن مى شود و هنوز در ويتنام خاموش نشده از قلب الجزاير و كنگو سر مى زند و هنوز در آنجا خاموش نشده خاورميانه را در كام خود فرو مى بلعد.
مردم جهان آرزوى روزى را دارند كه انسان متمدّن عصر فضا حتى يك گلوله هم شليك نكند. در حالى كه هم آن تعجب بى جاست و هم اين آرزو بى مورد است، و تمدّن ماشينى آن چنان با جنگ آميخته شده، كه تفكيك ميان آن دو مانند تفكيك حرارت و سوزش از آتش است. اجازه بدهيد اين موضوع را با تجزيه و تحليل روشنترى تشريح كنيم:
1- مصنوعات جنگى
قسمت مهمّى از صنايع سنگين كشورهاى غربى را صنايع جنگى و كارخانه هاى عظيم اسلحه سازى تشكيل مى دهد و ميليون ها نفر كارگر و كارمند و كارشناس و مهندس در اين كارخانه ها كار مى كنند و رقم بزرگى از درآمد اين دولت ها از طريق فروش انواع سلاح جنگى تأمين مى گردد. بديهى است براى اين كه اين كارخانه ها نخوابد، و اين همه كارگر و كارشناس و مهندس بى كار نشوند، و به عوايد سرشار اين دولت ها نيز لطمه اى وارد نگردد، بايد اين فرآورده هاى صنعتى به هر طريق ممكن، مصرف شود؛ يعنى الزاماً بايد آتش جنگ را در نقاط مختلف روشن نگاه داشت تا چراغ اين كارخانه ها خاموش نگردد.
مثلًا همين جنگ چند روزه خاورميانه كه به تحريك و تشويق و رقابت سردمداران تمدن غرب روى داد و مصيبت بزرگى براى بشريّت بوجود آورد و آثار نفرت انگيز آن مسلماً تا ساليان دراز باقى خواهد ماند، براى صاحبان كارخانه هاى اسلحه سازى، موفقيت بزرگ و كم نظيرى بود؛ زيرا چندين ميليارد دلار! [يعنى معادل بودجه چندين سال كشور ايران] سلاح هاى جنگى در اين مدّت كوتاه نابود گشت، و به دنبال آن سفارش پارتي هاى جديدى به كارخانه ها داده شد! كدام تجارت باازرش به اين داغى و درآمدش اين قدر سرشار است؟!
و اگر از دريچه چشم شرقي ها به اين موضوع [موضوع تجارت اسلحه] نگاه كنيم بايد گفت: كشورهاى شرقى پر ارزشترين منابع زير زمينى خود را در برابر مبلغ ناچيزى در اختيار غربي ها مى گذارند و سپس بر مى گردند و همان مبلغ را نيز در برابر يك مشت آهن پاره خطرناك [و احياناً سلاح هايى كه با پيدايش سلاح هاى مدرن از گردش خارج شده است] به خود آنها باز مى گردانند. يعنى همه چيز خود را با هيچ معامله مى كنند، چه معامله پربركتى؟! تازه يك منت ابواب جمعى هم به ضميمه آن تحويل مى گيرند.
با توجّه به اين حقيقت دليل ندارد غربي ها طرفدار خاموش شدن آتش جنگ در جهان باشند. پس براى برچيدن بساط جنگ از جهان، نخست بايد بساط اين تمدّن ماشينى را برچيده، طرح نوين و صحيحى به جاى آن ريخته شود. بنابراين آرزوى آمدن روزى كه حتى يك گلوله هم در دنيا شليك نشود مساوى است با آرزوى گرسنه ماندن جمعى كارگر و ورشكست شدن عده اى سرمايه دار غربى و آن هم چيزى است كه اظهار آن زبان گوينده اش را مى سوزاند.
2- فرآورده هاى اضافى صنعتى
در مورد فرآورده هاى صنعتى ديگر، جاى ترديد نيست كه با پيشرفت صنايع سنگين، توليد بيشترى در مدّت كمتر صورت خواهد گرفت، و رقم بزرگى از اين محصولات، زايد بر احتياجات كشور توليد كننده است و بايد به هر طريق كه ممكن است، به صورت صادرات به خارج فرستاده شود و در بازارهاى بيرون مصرف گردد.
اين موضوع به قدرى ضرورى است كه اگر حتى يك ماه درهاى بازارهاى خارجى به روى آنها بسته شود فرآورده هاى گوناگون در انبارها متراكم شده، كارخانه ها مى خوابد، و يك بحران شديد اقتصادى به دنبال آن بروز خواهد كرد. با اين حال تصديق مى كنيد كه مسأله صادرات براى اين گونه كشورها يك مسأله كاملًا حياتى است.
خوب، صادرات نيازمند بازار مصرف است و يكى از شرايط اساسى بازار مصرف و مصرف كنندگان خوب اين است كه خود آنها قادر به توليد مشابه نباشند و يا اگر قادر به توليد مشابه باشند قادر به رقابت نباشند يعنى مصنوعات آنها گرانتر از مصنوعات بيگانه تمام شود. براى تأمين اين منظور چاره اى جز اين نيست كه كشور هاى عقب نگاه داشته شده! و به اصطلاح ديپلوماتيك: توسعه نيافته و در حال رشد! هميشه به همان حال توسعه نيافته و در حال رشد بمانند، يعنى جلوی جنبش هاى مترقيانه آنها به هر قيمتى ممكن است گرفته شود.
از طرف ديگر اين بازار هاى صادراتى هر چه باشد بالاخره محدود است و بر سر آنها يك رقابت و كشمكش دائمى در ميان كشورهاى توليد كننده وجود خواهد داشت و هر كدام براى ربودن يك بازار داغ از ديگران و يا براى پيدا كردن جاى پاى مطمئنى در يك منطقه وسيع نقشه ها طرح مى كنند، ولذا راز كودتاهاى پى درپى را در كشورهاى ضعيف و مصرف كننده در همين رقابت هاى دائمى پشت پرده بايد جستجو كرد.
گاهى نيز دولت هاى بزرگ توليد كننده با يكديگر سازش مى كنند و كشورهاى كوچك را مانند توپ فوتبال به يكديگر پاس مى دهند! و يا هر كدام طبق قرارداد هاى محرمانه منطقه نفوذ ديگرى را به رسميّت شناخته و از مزاحمت يكديگر در مرزهاى تعيين شده خوددارى مى كنند.
3- تهيه مواد خام
وجود فراوان مواد خام و منابع پر ارزش زير زمينى در كشورهاى غير صنعتى نيز يكى از علل اصلى جنگ هاست! در هر كجا منبعى براى مواد اوليّه پيدا شود شامه قوى دولت هاى صنعتى مانند گربه گرسنه اى كه بوى گوشت و چربى به مشامش برسد فوراً خبردار شده، همدستان خود را خبر مى كنند، آنها هم بلافاصله با يك مشت ابزار و ادوات فنى! به نام كارشناس، ديپلمات، وابسته مطبوعاتى، هيئت هاى حسن نيّت، و بالاخره كشيش و ميسيون مذهبى راه مى افتند، تا نيّات سوء خود را كه تصاحب اين منابع با نازلترين قيمت است عملى سازند. اى بسا موقعى سر مى رسند كه مى بينند رقباى آنها پيش از آنان مناقصه را برده، و معامله را انجام داده اند و در اين موقع است که تحريكات شروع مى شود، همان تحريكاتى كه در بسيارى از اوقات منجر به جنگ هاى خونين مى گردد، همان جنگ هاى خونينى كه ميدان آن كشورهاى ضعيف و طعمه آن جان و مال آنهاست.
مجموع اين جهات سه گانه است كه به تمدّن كنونى غرب رنگ جنگ داده و جنگ را به صورت يك اثر لاينفك آن درآورده است. بديهى است براى پايان دادن به اين جنگ ها بايد تمدّن كنونى غرب از شالوده زير و رو شود و بشريّت در مسيرى غير از مسير كنونى به حركت در آيد.
بايد اين اقتصاد ناسالم كه بدون استعمار و استثمار دیگران متوقّف يا مواجه با بحران مى گردد جاى خود را به اقتصاد سالمى كه بر اساس توليد و مصرف نيازمندي هاى واقعى زندگى بشر آن هم در داخل هر كشور، استوار باشد بدهد و به اين وضع كه هميشه اكثريت مردم دنيا برده صنعتى اقليتى باشند خاتمه داده شود در غير اين صورت هرگز نبايد انتظار داشت آتش جنگ خاموش شود.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.