پاسخ اجمالی:
ایشان می نویسد: مأمون از ميان متكلمان فرق مختلف و پيروان مكاتب ضلال هر كس را كه مي شنيد قدرتي در بحث دارد، دعوت مي كرد تا امام(ع) را در تنگنای استدلال قرار دهد، و اين به سبب حسدي بود كه نسبت به مقام والای آن حضرت و دانش او داشت؛ امّا هركس با امام(ع) وارد مناظره مي شد، به مقام والای او در علم اعتراف می كرد و در برابر او خاضع مي شد؛ چرا كه خداوند متعال اراده كرده نور خود را كامل كند و آيين خويش را برتری بخشد و حجت خود را ياری دهد.
پاسخ تفصیلی:
محدث بزرگوار مرحوم شیخ صدوق(رحمة الله علیه) در مورد مناظرات امام رضا(علیه السلام) و انگیزه مامون در این کار مي گويد: «مأمون از ميان متكلمان فرق مختلف و پيروان مكاتب ضلال هر كس را كه مي شنيد قدرتي در بحث دارد، دعوت مي كرد تا امام(ع) را در تنگناي استدلال قرار دهد، و اين به سبب حسدي بود كه نسبت به مقام والاي آن حضرت و دانش او داشت، امّا ـ به عكس ـ هر كس با امام(ع) وارد مناظره مي شد، به مقام والاي او در علم اعتراف مي كرد و در برابر او خاضع مي شد؛ چرا كه خداوند متعال اراده كرده نور خود را كامل كند و آيين خويش را برتري بخشد و حجت خود را ياري دهد، همان گونه كه در قرآن وعده فرموده است: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ»(1)؛ (ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و [در آخرت] روزی که گواهان به پا می خیزند یاری می دهیم)».
بايد بر اين گفتار مرحوم صدوق(ره) افزود كه اگر چه مأمون مي خواست با اين برنامه از موقعيت امام(عليه السلام) بكاهد، لکن بدون آن كه خود توجه داشته باشد، سه خدمت بزرگ به اسلام و مقام والاي آن حضرت انجام داد:
1ـ به دليل جاذبه دربار خلافت (بيم و ترسي كه مردم داشتند از يك سو و جوايز كلان مأمون از سوي ديگر)، معروف ترين و فعال ترين دانشمندان مذاهب و فرقه ها به آن جا راه مي يافتند و جلسات مناظره اي كه با هيچ قيمت امكان تشكيل آن در خارج از دربار نبود، برپا مي كردند. اين جلسات به امام(عليه السلام) مجال بسيار خوبي براي اداي رسالت بزرگ خويش در نشر علوم اسلامي و بستن راه بر مخالفان در آن شرايط حساس تاريخ اسلام مي داد كه اين، يكي از بزرگ ترين آثار غير منتظره ولايت عهدي تحميلي مأمون بر امام(عليه السلام) بود.
2- مقام والاي اهل بيت(عليهم السلام) و سرّ وجود امامت و خلافت بر حق پيامبر(صلی الله علیه و آله) در اين دودمان آشكار مي گشت؛ مخصوصاً ايرانيان كه از دور مطالبي شنيده و ناديده عاشق شده بودند، اين حقيقت را از نزديك مي ديدند و پيمان مودت و ارادت خويش را راسخ تر مي ساختند و اين امر ضربات سنگين تري بر پايه هاي حكومت عباسيان وارد مي كرد.
3- سرانجام، روزي فرا مي رسيد كه ايران اسلامي مي بايست از زير سلطه جباران بني عباس به درآيد، ولي بايد پايان گرفتن حكومت مركزي خلفا مساوي با برچيده شدن اسلام از اين منطقه و ساير مناطق اسلامي نباشد. خوشبختانه عوامل مختلفي، از جمله جلسات عظيم بحث و مناظره دربار مأمون، تفكيك اسلام واقعي را از آن چه خلفا مدعي و مدافع آن بودند، ميسر ساخت و اين نكته مهمي بود.
بنابراين، در كنار توطئه هاي سياسي دربار مأمون، مسائل مهم ديگري تحقق يافت كه مأمون و ديگر خلفاي عباسي از آن بي خبر بودند و اراده الهي به آن تعلق گرفته بود.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.