پاسخ اجمالی:
درباره این شبهه بايد گفت: فقهاى اسلام همه در اين عقيده اتّفاق نظر دارند كه ازدواج براى كسانى كه به آن ميل و علاقه دارند مستحبّ است؛ امّا در مورد كسانى كه ميل و علاقه قابل ملاحظهاى به ازدواج ندارند نيز مشهور استحباب آن است و فقط قول ضعيفى قائل به استحباب ترك است كه استناد به آيه 39 آل عمران كردهاند؛ ولى دلالت آيه بر اين معنى روشن نيست؛ زيرا كلمه «حصور» از مادّه «حصر» به معنى حبس گرفته شده و دلالتى بر ممدوح بودن امتناع از نكاح ندارد.
پاسخ تفصیلی:
ممكن است کسانی اشکال کنند كه در اسلام نيز ترك ازدواج ممدوح است و شاهد آن آيهاي است كه در قرآن مجيد درباره حضرت يحيى(علیه السلام) وارد شده، آنجا كه مىگويد: «أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقاً بِكَلِمَة مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيّاً مِنَ الصَّالِحِينَ»(1)؛ زيرا «حصور» به معنى كسى است كه از ازدواج امتناع مىورزد و روشن است كه آيه در مقام مدح حضرت يحيى(علیه السلام) است.
در پاسخ بايد گفت: فقهاى اسلام همه در اين عقيده اتّفاق نظر دارند كه ازدواج براى كسانى كه به آن ميل و علاقه دارند مستحبّ است.
صاحب «جواهر الكلام» در آغاز كتاب نكاح مىگويد: «النّكاح مشروعٌ بل مستحبٌ لِمَن تاقت و اشتاقت نفسه إليه مِن الرِّجال وَ النِّساء كتاباً و سُنَّة مستفيضة أو متواترة و إجماعاً بقسميه مِن المسلمين فضلاً عن المؤمنين أو ضرورة مِن المذهب بل الدّين». روايات فراوانى كه در اين زمينه نقل شده نيز با كمال وضوح و صراحت اين حقيقت را تأييد مىكند.(2)
بديهى است مورد بحث ما غالباً كسانىاند كه ميل و علاقه به ازدواج را دارند؛ امّا در مورد كسانى كه ميل و علاقه قابل ملاحظهاى به ازدواج ندارند نيز مشهور استحباب آن است و فقط قول ضعيفى به استحباب ترك در اين صورت داريم كه استناد به آيه مزبور كردهاند.
ولى دلالت آيه بر اين معنى روشن نيست؛ زيرا كلمه «حصور» از مادّه «حصر» به معنى حبس گرفته شده و جمعى از مفسّران آن را چنين معنى كردهاند: «المبالغ فى حبس النّفس عن الشّهوات و الملاهى» و بنابراين هيچ دلالتى بر ممدوح بودن امتناع از نكاح ندارد.
سياق آيه نيز اين معنى را تأييد مىكند؛ زيرا به عنوان يك صفت كاملاً ممتاز در رديف نبوّت ذكر شده است و ترك ازدواج اگر هم ممدوح باشد اين همه اهمّيّت ندارد.
و به فرض كه مراد از «حصور» كسى باشد كه از ازدواج خوددارى مىكند باز ممكن است مراد لوازم معنى باشد نه خود معناى اصلى، يعنى مدح به اعتبار تملّك بر نفس و تسلّط بر شهوات بوده باشد و در هر صورت با يك كلمه مبهم نمىتوان از اجماع و اتّفاق علماى اسلام و آن همه احاديث و روايات صريح، رفع يد نمود.
از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) روايت شده است كه فرمود: «ما استَفادَ امرء مُسلِم فائِدَةً بَعدَ الإسلامِ أفضَلُ مِن زَوجَة مُسلِمَة تَسُرُّهُ إذا نَظَرَ إلَيها وَ تُطيعُهُ إذا أمَرَها وَ تَحفَظُهُ إذا غابَ عَنها في نَفسِها وَ مالِهِ»(3)؛ (مرد مسلمان فايدهاى بعد از مسلمان شدن نصيبش نشده است كه برتر باشد از زنى كه هرگاه به او بنگرد دلش شاد مىشود، وقتى به او فرمان مىدهد اطاعت مىكند و چون شوهر از خانه بيرون رود او از خود و اموال شوهر حفاظت مىكند).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.