پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) پس از بیان نعمت هایی که خدا از ابتدای مراحل خلقت انسان در رَحِم و دوران جنينی و مراحل شيرخواري و كودكي و نوجوانى و رسیدن به قدرت و رشد کامل، به او عطا نموده درباره ناسپاسي انسان می فرماید: «[وقتي] به حدّ كمال رسيد، سركشى مي كند و بى پروا به بيراهه مى رود؛ در اين حالت سعى او بر عملي كردن همه هوس هايش است و براى بدست آوردن دنيا، خود را به رنج مي اندازد و براى لذّاتش پيوسته تلاش مي كند. او هرگز فكر نمى كند مصيبتى برايش پيش آيد و بنابراين هيچ گاه از روى تقوا در پيشگاه خدا خضوع نمى كند».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در فرازی از خطبه 83 نهج البلاغه مى فرمايد: ([اكنون درباره آفرينش انسان و مراحل زندگى او با شما سخن مى گويم](1) همين انسانى كه خداوند او را در تاريكى هاى رَحِم و در پرده هاى متراكم به صورت نطفه اى فرو ريخت، سپس او را به شكل خون بسته و نامشخّصى قرار داد و بعد از آن به صورت جنين كامل، سپس نوزادى شيرخوار و بعد كودك، سپس نوجوانى در آورد)؛ «أَمْ هذَا الَّذِي أنْشَأَهُ فِي ظُلُمَاتِ الاَرْحَامِ وَ شُغُفِ(2)الاسْتَارِ، نُطْفَةً دِهَاقاً(3)وَ عَلَقَةً مِحَاقاً(4) وَ جَنِيناً وَ رَاضِعاً وَ وَلِيداً وَ يَافِعاً(5)».
سپس به ابزار و وسايل مهمّى كه در اختيار انسان گذارده و او را با جهان خارج مربوط مى كند، اشاره كرده و مى فرمايد: (سپس به او عقلى نگهدارنده، زبانى گويا و چشمى بينا بخشيد تا درك كند و عبرت گيرد و از بدى ها بپرهيزد)؛ «ثُمَّ مَنَحَهُ قَلْباً حَافِظاً وَ لِسَاناً لَافِظاً وَ بَصَراً لَاحِظاً، لِيَفْهَمَ مُعْتَبِراً وَ يُقَصِّرَ مُزْدَجِراً».
خداوند به او عقل داد تا نيكى و بدى را بشناسد و زبان داد تا پرس و جو كند و علوم خود را به ديگران منتقل نمايد و چشم داد تا حقايق حسّى را با آن درك كند و هدف نهايى از اين سه موهبت بزرگ، اين بود كه: فرمان هاى الهى را بفهمد و از آنچه در اطراف اوست، درس عبرت بياموزد و از آنچه شايسته مقام او نيست، پرهيز كند. در واقع سه منبع مهمّ شناخت، يعنى: عقل و زبان و چشم كه به ترتيب براى درك مطالب فكرى و نقلى و عينى و حسّى است، در اين عبارت كوتاه جمع شده و به انسان دستور داده شده است كه آنها را در مسير سعادتش بكار گيرد.
سپس امام(عليه السلام) مى فرمايد: (اين وضع ادامه مى يابد تا انسان به حدّ اعتدال و كمال برسد و بر پاى خود بايستد، در اين هنگام سركشى كرده، مى گريزد و بى پروا در بيراهه گام مى نهد [به خدا و فرمان هاى او پشت مى كند و به هوا و هوس روى مى آورد])؛ «حَتَّى إِذَا قَامَ اعْتِدَالُهُ وَ اسْتَوَى مِثَالُهُ، نَفَرَ مُسْتَكْبِراً وَ خَبَطَ سَادِراً(6)».
درست است كه همه انسانها چنين نيستند؛ ولى كلام امام(عليه السلام) ناظر به اكثريتى است كه در بسيارى از جوامع، هنگامى كه توان يافتند و به قدرت رسيدند، همه چيز را به فراموشى مى سپارند و همچنين هشدارى است به مؤمنان فرمانبردار كه مراقب حال خويش باشند و شكر نعمت ايمان و تقوا را بجا آورند.
در ادامه اين سخن مى فرمايد: (اين در حالى است كه سعى دارد به تمام هوس هاى خود جامه عمل بپوشاند)؛ «مَاتِحاً(7)فِي غَرْبِ(8)هَوَاهُ».
(و براى بدست آوردن دنيا، خود را به رنج و تعب مى افكند و براى لذّات آن پيوسته تلاش مى كند و هر چه از خواهش هاى نفس در فكرش خطور مى كند به آن جامه عمل مى پوشاند)؛ «كَادِحاً(9)سَعْياً لِدُنْيَاهُ فِي لَذَّاتِ طَرَبِهِ وَ بَدَوَاتِ(10)أَرَبِهِ(11)».
اين تعبيرات، اشاره به بى خبرانى است كه تمام سعى و تلاش خود را در طريق به چنگ آوردن مال و منال دنيا و لذّت هاى زودگذر و اشباع هوا و هوس ها به كار مى گيرند؛ گويى از آفرينش آنها هيچ هدفى جز اين نبوده است؛ اين در حالى است كه با چشم خود ناكامى ها، شكست ها، بيماريها و مرگ و ميرها را مى بينند.
امّا همان گونه كه امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى فرمايد: (او هرگز فكر نمى كند مصيبتى برايش پيش آيد و هيچ گاه از روى تقواى الهى در پيشگاهش خضوع نمى كند، از اين رو، سرانجام چشم از دنيا فرو مى بندد، در حالى كه در گمراهى و غرور گرفتار است و در ميان اشتباهات و خطاهاى زندگى كوتاه خود، غوطه ور؛ اين در حالى است كه در برابر آنچه از دست داده، عوضى به دست نياورده و هيچ يك از وظايف واجب خود را انجام نداده است [و با كوله بار عظيمى از گناه و نامه عملى خالى از حسنات به سوى آخرت حركت مى كند])؛ «ثُمَّ لاَيَحْتَسِبُ رَزِيَّةً(12)وَ لاَ يَخْشَعُ تَقِيَّةً(13)فَمَاتَ فِي فِتْنَتِهِ غَرِيراً(14)وَ عَاشَ فِي هَفْوَتِهِ(15)يَسِيراً، لَمْ يُفِدْ عِوَضاً وَ لَمْ يَقْضِ مُفْتَرَضاً».
چه دردناك است! حال كسى كه اين گونه در گرداب غرور و غفلت، گرفتار شده؛ سرمايه عمر را از كف داده و تنها چند روزى به لذّات آميخته با نكبت ها، دل خوش كرده و سرانجام با دست خالى، دنيا را ترك گفته و با نامه سياه، در محضر عدل الهى حاضر مى شود.(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.