پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در مقام ستایش پروردگار می فرماید: «ستايش پروردگار را بر آنچه گرفته و بخشيده و بر نعمتهايى كه عطا كرده و آزمونهايى كه به وسيله مشكلات مقرّر داشته». بر این اساس ممكن است گرفتن نعمتها خودش نعمتى باشد زيرا گاه وفور نعمت سبب دورى از خدا و بيگانگى با خلق مى شود. سپس در مقام هشدار مى فرمايد: «خدایی كه هر چيز مخفى نزد او حاضر است و به آن علم دارد و از آنچه در قلب خود پنهان داشته ایم، با خبر است». آری با علم به این اوصاف، چگونه ممکن است که انسان خود را آلوده به گناه سازد.
پاسخ تفصیلی:
امام(عليه السلام) خطبه 132 نهج البلاغه را با ستايش پروردگار و ذكر اوصاف ويژه اى آغاز کرده و مى فرمايد: (ستايش مى كنيم او را بر آنچه گرفته و بخشيده و بر نعمتهايى كه عطا كرده و آزمونهايى كه به وسيله مشكلات مقرّر داشته است)؛ «نَحْمَدُهُ عَلَى مَا أَخَذَ وَأَعْطَى، وَ عَلَى مَا أَبْلَى وَ ابْتَلَى».
منظور از «أَخَذَ» گرفتن نعمتها و مواهب الهى است و منظور از «أَعْطَى» بخشيدن آنهاست و نيز منظور از «أَبْلَى» دادن نعمت و منظور از «وَابْتَلَى» آزمودن به وسيله گرفتن نعمتهاست، به همين دليل بسيارى از شارحان نهج البلاغه اين دو جمله را تفسيرى دانسته اند يعنى اخذ را مساوى ابلى و اعطى را مساوى ابتلى ذكر كرده اند. ولى احتمال دارد اوّلى اشاره به نعمتهاى مادى و دوّمى اشاره به نعمتهاى معنوى باشد؛ زيرا واژه اخذ بيشتر در امور مادى به كار مى رود.
به هر حال از تعبيرات بالا به خوبى استفاده مى شود كه، ممكن است گرفتن نعمتها نيز خودش نعمتى باشد زيرا گاه وفور نعمت سبب غرور و دورى از خدا و بيگانگى از خلق مى گردد. اضافه بر اين حمد در برابر سلب نعمتها نشانه تسليم مطلق در برابر مشيّت الهى است.
سپس به ذكر سه وصف ديگر از اوصاف پروردگار می پردازد كه در واقع هشدارى است به همه انسانها كه مراقب خويش و اعمال و نيّات خويش باشند، حضرت مى فرمايد: (همان كسى كه نزد هر چيز مخفى حاضر است و از آن آگاهى دارد و در درون جانها حضور دارد و از آنچه سينه ها در خود پنهان داشته، و نيز از خيانت چشمها با خبر است)؛ «الْبَاطِنُ لِكُلِّ خَفِيَّة(1)، وَ الْحَاضِرُ لِكُلِّ سَرِيرَة، العَالِمُ بِمَا تُكِنُّ الصُّدُورُ، وَ مَا تَخُونُ الْعُيُونُ».
اين اوصاف، به خوبى نشان مى دهد كه علم پروردگار علم حضورى است يعنى او در هر كجا حاضر و ناظر است، پنهان و آشكار براى او مفهوم ندارد، حضور و غياب براى او يكسان است، اسرار درون سينه ها را مى داند، گردش چشمهايى را كه به خيانت مى گردد مى بيند و از باطن و درون هر كس و هر چيز آگاه است.
به راستى اگر انسان به هنگام حمد و ستايش پروردگار و ذكر اين اوصاف در حقيقت آنها بينديشد، و به آن ايمان راسخ داشته باشد همه عالم را محضر خدا بداند و خدا را در درون جان و روح و فكر خود حاضر ببيند، چگونه ممكن است آلوده گناه و يا حتّى فكر گناه شود.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.