پاسخ اجمالی:
«زهد» اين است كه انسان از مال و ثروت و امكانات دنيا بهره مند باشد ولی بر آنها امير باشد؛ نه اين كه اسير آنها گردد. پيامبر(ص) در معناي زهد مي فرمايد: «علاقه تو به آنچه در دست دارى، از آنچه به دست خدا است بيشتر نباشد و به فرمان خدا و براى جلب رضاى او از آنچه دارى بگذرى». آری زهد اسلامى، سادگى زندگى و حذف تجمّلات و عدم اسارت در چنگال شهوات است؛ اما رهبانيّت مسيحي به معناى جدايى و بيگانگى از زندگى اجتماعى است.
پاسخ تفصیلی:
در خطبه هاى نهج البلاغه درباره زهد در دنيا، سخن بسيار آمده است؛ گاهى با همين واژه زهد و گاه با عناوين و واژه هاى ديگر. در آيات قرآنى نيز گرچه واژه زهد كمتر ديده مى شود؛ امّا حقيقت و مفهوم و محتواى آن، در قرآن مجيد بطور گسترده آمده است.
«زهد» در منطق اديان الهى، همان وارستگى و بى اعتنايى به زرق و برق جهان مادّه است. زهد اين نيست كه انسان از مال، ثروت، مقامات و امكانات دنيا بى بهره باشد؛ زهد آن است كه اسير آنها نگردد؛ بلكه امير بر آنها باشد. به همين دليل «سليمان(علیه السلام)» آن پيامبر بزرگ الهى كه حكومت و اموال او ضرب المَثَل است با ردّ هداياى گرانبهاى «ملكه سبا» نشان داد كه امير است نه اسير.
در حديثى از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «الزَّهَادَةُ فِي الدُّنْيَا لَيْسَتْ بِتَحْرِيمِ الْحَلَالِ وَ لَا إِضَاعَةِ الْمَالِ وَ لكِنِ الزَّهَادَةُ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَاتَكُونَ بِمَا فِي يَدَيْكَ أَوْثَقُ مِنْكَ بِمَا فِي يَدِ اللّهِ»(1)؛ (زهد در دنيا به اين نيست كه حلال را بر خود حرام كنى يا مال و ثروت خويش را ضايع سازى [و به دور افكنى]؛ بلكه زهد در دنيا به اين است كه: اطمينان و علاقه تو به آنچه در دست دارى، از آنچه به دست خدا است بيشتر نباشد و به فرمان خدا و براى جلب رضاى او از آنچه دارى بگذرى).
از اينجا روشن مى شود كه «زهد اسلامى» هيچ ارتباطى با «رهبانيّت مسيحى» ندارد. «زهد اسلامى» به معناى سادگى زندگى و حذف تجمّلات و عدم اسارت در چنگال شهوات و مال و مقام است، در حالى كه «رهبانيّت» به معناى جدايى و بيگانگى از زندگى اجتماعى است.
در حديثى مى خوانيم: هنگامى كه فرزند «عثمان بن مظعون» از دنيا رفت، وى بسيار غمگين شد و به اصطلاح به «زهد» روى آورد، خانه اش را مسجد قرار داد و مشغول عبادت گشت [و همه كار، جز عبادت را ترك گفت]. هنگامى كه اين خبر به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) رسيد او را احضار كرد و فرمود: «يَا عُثْمَانُ! إِنَّ اللّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَكْتُبْ عَلَيْنَا الرُّهْبَانِيَّةَ إِنَّمَا رُهْبَانِيَّةُ أُمَّتي، اَلْجَهَادُ فِي سَبِيلِ اللّهِ»(2)؛ (اى عثمان! خداوند متعال رهبانيّت را بر ما مقرّر نفرموده، رهبانيّتِ امّت من، جهاد در راه خدا است).
اشاره به اين كه اگر مى خواهى به زندگى مادّى، پشت پا بزنى اين كار را به صورت منفى و انزواى اجتماعى انجام نده؛ بلكه آن را در يك مسير مثبت؛ يعنى جهاد در راه خدا جستجو كن. سپس پيامبر(صلى الله عليه وآله) بحث مشروحى درباره فضيلت نماز جماعت براى او بيان فرمود تا بداند روح اسلام، جمع گرايى و نفى رهبانيّت و عزلت گزينى است.
نقطه مقابل «زهد»، «رغبت» (توجّه و دلبستگى به دنيا) و «تنافس» در دنيا، يعنى: با اصرار، دنبال آن دويدن است كه در اسلام بسيار از آن نكوهش شده است. «زهد» آثار فراوانى در زندگى فردى و اجتماعى انسان دارد كه مى توان آن را به وسيله اين آثار شناخت؛ كوتاهى آرزوها، شكر نعمت هاى الهى، پرهيز از گناه از اركان يا نشانه هاى آن است. هرگز نبايد «زهد» را مساوى فقر و نيازمندى دانست؛ زهد به معناى بى نيازى درون و سيراب بودن روح انسان به وسيله معنويّات و ترك دلبستگى هاى مادّى است و نشانه آن پرهيز از تجمّل و لذّت گرايى مى باشد.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.