پاسخ اجمالی:
حجاج یکی از سنگدل ترین مردان تاریخ جهان است. او شخصی ناقص الخلقه و کریه منظر بود که ممکن است همین عقده حقارت يكى از انگيزه هاى بى رحمى او باشد. او از سوی عبدالملک به حکومت حجاز و بصره و کوفه منصوب شد و فجایع عظیمی را به بار آورد. از این رو شعبی مى نویسد: «اگر حجاج را در مقابل خبيث ترين فرد هر امتی قرار دهیم، بر آنان غلبه خواهيم كرد». سرانجام در سن 54 سالگى بوسیله بيمارى شديد درونى راهى جهنم شد. به گونه ای که از شدت سرما فرياد مى كشيد در حالی كه ظرفهاى آتش پوست بدنش را مى سوزاند.
پاسخ تفصیلی:
«حجّاج» يكى از سنگدل ترين و سفاك ترين مردان تاريخ جهان است، درباره جنايات او داستانهايى نوشته اند كه هر خواننده اى را در وحشت فرو مى برد. او فرماندار «عبدالملك» در «كوفه» بود و «عبدالملك» پنجمين نفر، از خلفاى «بنى اميه» بود. در حالات «حجّاج» نوشته اند : او بسيار زشت و كريه منظر بود، و علاوه بر كوتاهى قد و لاغرى و كج بودن پاها و ضعيف بودن چشمها و آبله گون بودن از جهات ديگرى نيز ناقص الخلقه بود، و شايد يكى از انگيزه هاى، سفّاكى و بى رحمى او همان عقده حقارتى بود كه از اين صفات براى او حاصل شده بود، تا آن جا كه به گفته مورّخ معروف «مسعودى» در «مروج الذهب»، حجّاج خودش اعتراف مى كرد: بيشترين لذّت او در خون ريزى و انجام كارهايى است كه ديگران انجام نمى دهند.(1)
او دو سال از طرف «عبدالملك» به اميرى «حجاز» مكه و مدينه منصوب شد، و در اين مدت فجايع عظيمى به بار آورد از جمله ويران كردن خانه كعبه بود، و ديگر اين كه بر گردن گروهى از صحابه معروف پيامبر(صلى الله عليه و آله) مانند «جابر بن عبدالله انصارى»، «انس بن مالك» و «سهل ساعدى» و جمعى ديگر، داغ نهاد، به اين بهانه كه آنها در قتل «عثمان» شركت داشتند، سپس «عبدالملك» او را به سوى عراق فرستاد و حكومت «بصره» و «كوفه» را به او سپرد. «مسعودى» مى نويسد : حجاج بيست سال فرمانروايى كرد. تعداد كسانى كه در اين مدت، با شمشير وى يا زير شكنجه جان دادند صد و بيست هزار نفر بود، و اينان غير از كسانى هستند كه در جنگ ها به دست او يا سربازانش كشته شدند.
هنگام مرگ در زندان مشهور او، پنجاه هزار مرد و سى هزار زن بودند كه شانزده هزار نفر آنها كاملاً برهنه و عريان بودند.
او زنان و مردان را يكجا زندانى مى كرد و زندان هاى وى بدون سقف بود، از اين رو زندانيان از گرماى تابستان و سرماى زمستان، سخت در عذاب بودند.
به گفته «ابن جوزى»، اگر كسى از زندانيان به خاطر شدت گرماى آفتاب، به سايه ديوار پناه مى برد، نگهبانان او را با سنگ مى راندند؛ غذاى آنان نان جو مخلوط با نمك و مقدارى خاكستر بود، و كسانى كه مدتى در آن جا زندانى بودند، چهره هايشان تغيير مى يافت و سياه مى شدند به گونه اى كه هنگامى كه مادرى به سراغ فرزندش رفته بود او را نشناخت.
شايد گوياترين سخن درباره «حجّاج» همان است كه از «شعبى» نقل شده كه مى گويد: «لَوْ اَخْرَجَتْ كُلُّ اُمَّة خَبِيْثَها وَ فاسِقَها وَ اَخْرَجْنَا الْحَجَّاجَ بِمُقَابِلَتِهِمْ لَغَلَبْنَاهُمْ»؛ (اگر هر امّتى خبيث ترين و فاسق ترين فرد خود را مطرح كند و ما حجاج را در مقابل آنها بياوريم بر آنان غلبه خواهيم كرد).
مرگ حجاج هم به صورت بسيار عبرت انگيزى واقع شد، گرفتار بيمارى شديد درونى شد كه از شدت آن فرياد مى كشيد سرماى سختى بر بدن او چيره شده بود، به طورى كه ظرفهاى مملوّ از آتش را در مقابل او مى گذاشتند و خودرا به قدرى به آنها نزديك مى كرد كه پوست بدنش مى سوخت ولى باز هم از شدت سرما مى لرزيد.
آرى! او به آتش اين جهان، قبل از آتش آخرت، گرفتار شد. او در سال 95 هجرى در سن 54 سالگى از دنيا رفت و راهى جهنم شد.(2)،(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.