پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در سخنان خود از حجاج با کنیه «وذحه» یاد می کند. بر اساس گفته های لغت شناسان وذحه به معنی سوسک و یا پشکلی است که به پشم گوسفند چسبیده است. مورخین و شارحان نهج البلاغه درباره علت این کنیه نوشته اند: «روزى حجاج با دست خود سوسکی را فشار داد، سوسك، او را گزيد و به خاطر حساسيت، دست حجاج ورم كرد و سرانجام همين ورم باعث مرگ او شد». از سوی دیگر ابن ابی الحدید می نویسد: «حجاج به قدرى آلوده به گناهان بود كه به گوسفند كثيفى شبيه بود كه پشكل ها به دنباله او چسبيده است».
پاسخ تفصیلی:
«وذحه» به گفته بسيارى از ارباب لغت مانند «لسان العرب» و «مجمع البحرين» و «اقرب الموارد» به معنى «سوسك» مى باشد و بعضى مانند صاحب «قاموس» و «خليل بن احمد» در كتاب «العين» آن را به معنى پشكل يا پشكل و بول حيوان گرفته اند كه به پشمهاى گوسفند مى چسبد.
در مورد انتخاب كنيه «ابا وذحه» براى حجّاج داستانهاى مختلفى در تواريخ و شروح «نهج البلاغه» آمده است كه از همه مناسب تر اين است : «روزى حجّاج «وذحه» يا «خنفساء» يعنى سوسكى را نزد محل نماز خود ديد و آن را از خود دور كرد، سوسك بار ديگر به طرف او آمد باز آن را دور ساخت، دفعه سوّمى كه به سوى او آمد با دست خود آن را گرفت و فشار داد، سوسك، او را گزيد و به خاطر حساسيّتى كه «حجّاج» نسبت به آن داشت دست او ورم كرد و سرانجام همين ورم باعث مرگ او شد» گويى خداوند، مى خواهد قدرت خويش را به چنين مرد سفّاك بى باكى نشان دهد كه او را به وسيله يكى از پست ترين مخلوقاتش نابود كرد آن گونه كه «نمرود» را كه يكى از سركشان معروف تاريخ است بوسيله «پشه اى» كه در بينى او داخل شد هلاك نمود.
بعضى نيز گفته اند: «حجّاج» از «سوسك» بسيار تنفّر داشت هنگامى كه چشمش به سوسك مى افتاد به خادمانش مى گفت: آن را از من دور كنيد اين از آثار نكبت بار شيطان است و به همين جهت مردم او را «ابا وذحه» ناميدند.
از بعضى داستانهاى ديگرى نيز در اين زمينه نقل شده كه ذكر آنها مناسب به نظر نمى رسد و اجمال آن اين است كه او گرفتار يك نوع بيمارى جنسى بود و با سوسك خودرا تسكين مى داد.
جالب اين است كه «ابن ابى الحديد» بعد از ذكر اين داستانها مى گويد: «به گمان من امام(عليه السلام) از انتخاب اين تعبير براى «حجّاج» نظر ديگرى داشته و آن اين كه : عادت عرب بر اين بوده، كه وقتى مى خواستند به كسى احترام كنند او را با كنيه هايى ذكر مى كردند كه دليل بر عظمت است و هنگامى كه مى خواستند كسى را تحقير نمايند او را با كنيه هايى ياد مى كردند كه دليل بر حقارت است مانند كنيه «ابو الذّبّان» صاحب مگسها كه براى «عبدالملك مروان» انتخاب شده زيرا دهانش بسيار بدبو بود كه مگسها دور او جمع مى شدند و يا به گفته بعضى حتى مگسها هم از او فرار مى كردند و يا كنيه «ابو زنّه» صاحب ميمون كه براى «يزيد بن معاويه» انتخاب شده و همچنين انتخاب كنيه «ابو وذحه» براى حجّاج، زيرا او به قدرى آلوده به گناهان بود كه به گوسفند كثيفى شبيه بود كه پشكل ها به دنباله او چسبيده است».(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.