پاسخ اجمالی:
«مراقبه و محاسبه» دو عامل مهم تربيت هستند. انسان وقتي بداند كسى مراقب اوست و در همه حال، او را زير نظر دارد و از اسرار درون او نيز مطلع است، ديگر خود را در انجام كارها آزادِ مطلق نمي بيند و در انجام كارها دقيق و سختگير مي شود. كدام عاقل است كه در معامله «متاع قليل» به «مواهب كثير» ترديد به خود راه بدهد؟ اينجاست كه ايمان به معاد مى تواند سرچشمه انواع انفاق ها، گذشت ها و ايثارها گردد و روح شجاعت، شهامت و صبر و استقامت را در انسان تقويت كند.
پاسخ تفصیلی:
«مراقبه و محاسبه»، دو عامل مهم تربيت است؛ يك معنی مراقبه اين است كه انسان بداند كسى مراقب اوست و در همه حال، احوال او را زير نظر دارد و از آن بالاتر اينكه اسرار درون او نيز در برابر وى آشكار است. توجه به اين حقيقت، انسان را در يك حالت بيدارباش دائم نگه مى دارد و توجه به «محاسبه» و اينكه تمامى اعمال او از كوچك و بزرگ و نيك و بد حسابرسى مى شود و پاسخ عادلانه اى به هر كدام داده خواهد شد، سبب مى شود كه انسان خود را در انجام كارها آزادِ مطلق نبيند و هيچ كارى را ساده و كوچك نشمرد و به همان اندازه كه نيروى مراقبت و حسابرسى دقيق است او هم در انجام كارها دقيق و سختگير باشد.
امروز در بعضى از كشورها جاده هاى بيابانى و حركت اتومبيل ها در آن، با دوربين هاى مخفى كنترل مى شود و پليس هاى راهنمايى كه در مركز خود نشسته اند با دقت مراقب آنها هستند و اتومبيل هاى متخلّف را از طريق تماس (بوسيله بى سيم) با مأموران گشتى يا دروازه ها متوقّف ساخته و جريمه مى كنند.
توجه به اين مراقبت و آن جريمه سبب مى شود كه نظم خاصى بر جاده ها حتى در بيابان ها حكمفرما گردد. جايى كه مراقبتِ انسان جائز الخطا و حسابرسى او چنين اثرى داشته باشد، ايمان به مراقبت دائم خداوندى كه از اسرار درون و برون آگاه است و ايمان به دادگاه عدلى كه «مثقال ذرّه» نيز در آن مورد محاسبه قرار مى گيرد و هيچ تخلّف و توصيه اى در آن راه ندارد، عمق تأثيرش در انسان ناگفته پيداست. روشن است اين مطلب تدريجاً از صورت فعل به عادت و از عادت تبديل به ملكه مى شود و حقيقتى كه نامش «وجدان اخلاقى» و «تقواى الهى» است در انسان با ايمان راسخ مى گردد.
اصولا فلسفه وجود دادگاه ها و كيفرهاى معمولى و همچنين پاداش ها و تشويق هاى عادى نيز همين برقرارى نظم و حاكميت قانون و تربيت انسان است، با اين تفاوت كه دادگاه هاى معمولى اين جهان گاه داراى تجديدنظر و غالباً در برابر توصيه و رشوه آسيب پذير است، به علاوه پيچ و خم قوانين، استثنائها و تبصره ها و ارائه مدارك دروغين در بسيارى از موارد سبب مى شود كه مجرم از چنگال عدالت بگريزد و گاه با استفاده كردن از مسائل تشريفاتى دادگاه ها مى تواند مجازات خود را سال ها به تأخير اندازد؛ ولى دادگاه رستاخيز هيچ يك از اين ضعف ها را ندارد، بلكه پاداش ها و كيفرها در آنجا شباهت زيادى به آثار و خواص طبيعى اشياء دارد. آيا اثر يك داروى شفابخش يا سمّ كشنده را مى توان به ارائه مدارك دروغين و توصيه و رشوه، عوض كرد؟! قطعاً ايمان به چنين دادگاهى اثرش در تربيت و پاكى انسان به مراتب از دادگاه هاى معمولى دنيا بيشتر است.
از سوى ديگر ايمان به چنين دادگاهى، روح ايثار و فداكارى را در انسان زنده مى كند؛ زيرا به حكم «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللهِ باق»(1)؛ (آنچه نزد شماست فانى مى شود و آنچه نزد خداست باقى مى ماند) زندگى اين دنيا يك زندگى گذرا و ناپايدار و فانى است، در حالى كه آنچه براى آن جهان ذخيره شود پايدار و جاويدان خواهد ماند، كدام عاقل است كه در معامله «متاع قليل» به «مواهب كثير» بلكه بى پايان، ترديد به خود راه دهد؟ اينجاست كه ايمان به معاد مى تواند سرچشمه انواع انفاق ها، گذشت ها و ايثارها گردد.
از سوى سوّم اين ايمان به انسان روح شجاعت، شهامت و صبر و استقامت مى بخشد، كسى از مرگ مى ترسد كه «اِنْ هِىَ اِلاّ حياتُنا الدُّنْيا»؛ (چيزى جز زندگى اين دنيا در كار نيست) مى گويد، اما آن كس كه معتقد است: «اِنَّ الدّارَ الاْخِرَةَ لَهِىَ الْحَيَوانُ»(2)؛ (زندگى حقيقى تنها در سراى ديگر است) چه ترسى از مرگ دارد؟! آن كس كه شهادت در راه خدا را دريچه اى براى راه يافتن به جوار رحمت حق و رسيدن به مقام قرب او و مواهب توصيف ناشدنى بهشت مى داند، چگونه ممكن است از بذل جان و مال در راه او دريغ داشته باشد و يا از انبوه لشكر دشمن بهراسد؟! و اينكه مى بينيم در جنگ هاى صدر اسلام و جنگ تحميلى اخير، رزمندگان دلير سپاه اسلام ايستادگى بى نظير و شجاعت اعجاب انگيزى از خود نشان مى دادند و على رغم برترى دشمن از نظر تجهيزات و عِدّه و عُدّه بر او غالب مى شدند سرّش همين است كه ايمان به معاد از آنها انسان ديگرى مى ساخت، انسانى كه هرگز از مرگ نمى ترسيد و شهادت در راه خدا را افتخار خود مى ديد.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.