پاسخ اجمالی:
رستاخيز از ديدگاه قرآن يك نوع بازگشت است؛ به اين معنا كه چيزى از نقطه اى آمده باشد و باز به همان نقطه برگردد. اما چگونه ما از سوى خدا آمده ايم كه حال باید به سوى او باز گرديم؟! می دانیم در انسان روح خداوند دمیده شده است لذا روح والاى انسان از آن عالم بالا به سوى جهان خاكى كشيده شده و با اين خاك تيره پيوند يافته تا مدارجى از كمال را طى كند و سپس از آن جدا شود و به عالم بالا و جوار قرب حق باز گردد.
پاسخ تفصیلی:
یکی از تعابیری كه به صورت بسيار گسترده (ده ها بار) از قيامت در آيات قرآن مجيد به كار رفته، تعبير به «رجوع و بازگشت به سوى پروردگار» يا تعبير به «رَدّ اِلَى الله» و مشتقات آنهاست، از جمله در آيه 57 سوره عنکبوت مى فرمايد: (هر انسانى مرگ را مى چشد سپس به سوى ما باز مى آييد)؛ «كُلُّ نَفْس ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ اِلَيْنا تُرْجَعُونَ». تعبير به رجوع و بازگشت همان گونه كه گفتيم در آيات مكررى ديده مى شود. گاه مى گويد: «اِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِيْعاً»(1)؛ (بازگشت همه شما به سوى خداست) و گاه نفس مطمئنه و روح تكامل يافته را مخاطب قرار داده، مى فرمايد: «اِرْجِعى اِلى رَبِّكِ»(2)؛ (به سوى پروردگارت بازگرد) و گاه در مقام بيان قدرت خداوند مى گويد: «اِنَّهُ عَلى رَجْعِهِ لَقادرٌ»(3)؛ (او قادر است كه انسان را بازگرداند) و گاه از زبان گروهى از مؤمنان نقل مى كند: «اِنّا للهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ»(4)؛ (ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم) و گاه مى فرمايد: «اِنَّ اِلى رَبِّكَ الرُّجْعى»(5)؛ (مسلَّماً بازگشت همگان به سوى پروردگار تو است). اين تعبيرات كه نظائر فراوانى در قرآن مجيد دارد نشان مى دهد كه رستاخيز و قيامت از ديدگاه قرآن يك نوع بازگشت است و مى دانيم مفهوم اين واژه آن است كه چيزى از نقطه اى آمده باشد و باز به همان نقطه برگردد.
در اين جا اين سئوال پيش مى آيد كه اين معنا چگونه درباره قيامت تطبيق مى كند و چگونه ما از سوى خدا آمده ايم كه به سوى او باز گرديم؟! جمعى از مفسّران در پاسخ اين سئوال كلمه اى در آيه در تقدير گرفته اند و گفته اند مفهوم آن، این است كه: «اِلى حُكْمِهِ تُرْجَعُوْنَ»؛ (به سوى حكم خدا باز مى گرديد) همان گونه كه گاه گفته مى شود: «رَجَعَ اَمْرُ الْقَوْمِ اِلَى اْلأَميرِ»(6)؛ (كار مردم به امير بازگشت داده شد). ولى آيا صحيح است كه در تمام اين آيات چنين كلمه اى را محذوف بدانيم؟ اصلا چه نيازى به تقدير و قائل شدن به حذف است؟ حتماً اين تعبير قرآنى نكته خاصى داشته كه بايد با تلاش و جستجو آن را دريابيم.
براى يافتن پاسخ اين سوال بهتر است به آغاز خلقت انسان باز گرديم. قرآن مى گويد خداوند به فرشتگان خطاب كرد و فرمود: «فَاِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيْهِ مِنْ رُوْحى فَقَعُوا لَهُ ساجِدِيْنَ»(7)؛ (هنگامى كه جسم آدم را نظام بخشيدم و از روح خود در او دميدم [اى فرشتگان] براى او سجده كنيد). مسلماً منظور از روح خدا، روحى نيست كه از ذات پاك او جدا شده باشد، چرا كه او واجب الوجود است و از هر نظر بسيط و خالى از اجزاء تركيبى است؛ بلكه منظور اين است كه از يك روح بزرگ كه از اشرف مخلوقات خدا مى باشد در او دميده شده است و به اصطلاح اين اضافه، «اضافه تشريفيّه» است.
به اين ترتيب روح والاى انسان از آن عالم بالا به سوى جهان خاكى كشيده شده و با اين خاك تيره پيوند يافته تا مدارجى از كمال را طى كند. سپس از آن جدا شود و به عالم بالا و جوار قرب حق باز گردد. بعضى از دانشمندان در اين جا تشبيه زيبايى براى اين مسأله يعنى نزول روح به بدن و سپس بازگشت به عالم بالا آورده اند: روح انسان را به غواصى تشبيه مى كنند كه براى فرو رفتن در قعر دريا و بيرون آوردن جواهرات گرانبها جسم سنگينى را به پاى خويش مى بندد تا به كمك آن در دريا فرو رود و هنگامى كه بر كف دريا نشست و گوهرهاى گرانبها را جمع آورى نمود، جسم سنگين را از پاى خود باز مى كند و به سطح دريا برمى گردد و اين است معناى «رجوع».(دقت كنيد)(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.