پاسخ اجمالی:
آنچه در جوامع روايي ما مورد عنايت اهل بيت(ع) واقع شده اين است كه هر گونه ذكري اثر عبادي دارد و سبب تقرب ذاكر به خداوند مذكور مي شود، ليكن در فرايض عبادي يا نوافل ويژه كه ذكر خاص و مأثور رسيده، تبديل يا تحويل آن روا نيست، يعني اثر مطلوب از آن فريضه يا نافله بدون ذكر مأثور حاصل نمي شود. پس بايد ادعيه و اذكار را به همان صورت كه به ما رسيده است به زبان آوريم و از هر گونه تصرف در آن ولو با مضامين ديني هم سازگار باشد اجتناب نماييم تا موجب كم شدن اثر آن يا بي اثر شدنش نشود.
پاسخ تفصیلی:
برگشت عناصر محوري ذكر به تحليل حقيقت ذكر به لحاظ مبدأ فاعلي، مبدأ غايي و مبدأ قابلي است و امور ديگري از قبيل زمان خاص، مكان مخصوص، كيفيت قيام يا قعود، حركت يا سكون، فرادي يا مثني، جهر يا اخفات يا هَمْس، تازي يا زبان ديگر، عدد خاص يا قرائت مخصوص، حالت نهادن قرآن در بَر يا بر سَر، گشوده يا بسته، توسّل به معصوم خاص يا استشفاع به وليّ مخصوص، طهارت ذاكر و نزاهت ضمير او و مانند آن، همگي به تتميمِ نصابِ قابل بر مي گردد، گرچه جداگانه در جوامع روايي ما مورد عنايت اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) واقع شده است و هر گونه ذكري اثر عبادي خواهد داشت و سبب تقرب ذاكر به خداي مذكور است، ليكن در فرايض عبادي يا نوافل ويژه كه ذكر خاص و مأثور رسيده است، تبديل يا تحويل آن روا نيست، يعني اثر مطلوب از آن فريضه يا نافله بدون ذكر مأثور حاصل نمي شود. البته گاهي در اثر تعدّد مطلوب، گوشه اي از هدف سامي با تبديل يا تحويل ذكر مأثور به دست مي آيد گرچه زواياي ديگر آن، همچنان از دست رفته است و گاهي نيز در اثر وحدت مطلوب، هيچ اثر از آثار ويژه آن عبادت خاص كه با ذكر مخصوص، نظام يافته به دست نمي آيد.
آنچه درباره نوافل و مستحبات گفته شده كه اساس آن بر تعدّد مطلوب است راجع به بخشي از مستحبات است نه همه آنها؛ زيرا برخي از سُنَنِ راجح و نوافلِ مندوب، هرگز بدون ذكر خاص حاصل نمي شود و در نتيجه هيچ گونه اثري بر آن مترتب نمي گردد؛ البته اثر مطلق ذكر _كه همان عبادت مطلق است_ به دست خواهد آمد. مثلاً اگر نماز كسي در اثر رعايت نكردن عمدي برخي از اذكار موظّف باطل شد، گرچه اثر خواندن نماز كه سقوط ادا و قضا باشد بر آن عمل مترتب نيست؛ ولي آن شخص ثواب بخشي از قرائت قرآن را مثلاً خواهد برد.
برای توقیفی بودن اذکار و ادعیه به چند روایت نیز می توان استناد کرد:
1 ـ اسماعيل بن فضيل از حضرت امام صادق(عليه السلام) معناي آيه: «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها» را پرسيد آن حضرت(عليه السلام) فرمود: بر هر مسلماني لازم است قبل از طلوع خورشيد و پيش از غروب آن ده بار بگويد: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. قَالَ: فَقُلْتُ: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيِي فَقَالَ يَا هَذَا، لَا شَكَّ فِي أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيِي وَ لَكِنْ قُلْ كَمَا أَقُولُ».(1)
از اين حديث معلوم مي شود كه هر آنچه خداوند دارد و به آن موسوم يا متصف است نبايد در محدوده اذكار مأثور راه يابد؛ مگر آنچه در قرآن كريم _كه كلام خير الذاكرين است_ آمده باشد يا در زبان مظاهر اسماي حُسناي الهي يعني انسان هاي كامل مانند انبيا و ائمّه معصومين(عليهم السلام) آمده باشد كه سخني از خود ندارند و هر چه به عنوان اسلام ارائه مي دهند برگرفته از رهنمود غيبي خداي سبحان است؛ لذا در حديث مزبور دستور داده شده كه گرچه «خداوند زنده مي كند و مي ميراند» و «مي ميراند و زنده مي كند»، ليكن در اين ذكرِ ويژه، فقط بايد جزء اول را ياد كرد و آن اينكه «خداوند زنده مي كند و مي ميراند».
2 ـ علاء بن كامل گفت: شنيدم حضرت امام صادق(عليه السلام) مي گفت: امتثال «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ» عند المساء به اين وضع است: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيِي وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. قَالَ: قُلْتُ: بِيَدِهِ الْخَيْرُ قَالَ(عَلَيْهِ السَّلَام): إِنَّ بِيَدِهِ الْخَيْرَ وَ لَكِنْ قُلْ كَمَا أَقُولُ لَكَ عَشْرَ مَرَّاتٍ: وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ. حِينَ تَطْلُعُ الشَّمْسُ وَ حِينَ تَغْرُبُ عَشْرَ مَرَّات».(2) يعني گرچه تمام خير به دست خداست و از ناحيه قدرت او هر چيزي به غير مي رسد، ليكن گفتن آن در اين ذكرِ ويژه، لازم يا سودمند نيست و براي نيل به هدفِ ذكر خاص بايد از افزودن بر آن احتراز كرد.
3 ـ زراره از حضرت امام صادق(عليه السلام) در وظيفه عصر غيبت بقيّة الله (ارواح من سواه فداه) ضمن نقل دعاي معروف: «اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ... » كه به مثابه برهان لمّي بر نبوّت، رسالت و حجت زمان است، جملاتي را به اين مضمون به او آموخت: «يَا اللَّهُ، يَا رَحْمَانُ، يَا رَحِيمُ، يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ»(3) زراره چنين افزود: «يَا مُقَلِّبُ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ» حضرت فرمود: «گرچه خداوند مقلّب الابصار است، ليكن در اين دعا آنچه من به تو آموختم، بگو، [نه كم و نه زياد». پس از آنچه گفته شد نتيجه مي گيريم كه دعاهاي وارده از امامان را بايد همان طور كه به ما رسيده است بخوانيم و از تصرف در آن اجتناب كنيم تا از تأثير آن كاسته نشود يا بي تأثير نگردد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.