پاسخ اجمالی:
هر چيزي در عالم داراي دو بعد جذب و دفع است حتی جمادات و گياهان. در حيوانات اين دو به صورت «شهوت» و «غضب» در مي آيد؛ اما در انسان از اين رقيقتر شده به صورت «محبّت» و «عداوت» جلوه مي كند و از اين بالاتر به صورت «ارادت» و «كراهت» در مي آيد و اگر خيلي رقيق و لطيف شود، به صورت «تولي» و «تبري» جلوه مي كند كه اين از ويژگيهاي خواص اولياي حق و مؤمنان الهي است. لذا مؤمن بايد داراي تولّي باشد و به محبت و عداوتي كه در وجودش هست روح بدهد.
پاسخ تفصیلی:
چيزي در عالم وجود ندارد كه دو بعد جذب و دفع یا سلب و اثبات در آن نباشد. در اين زمينه رساله اي منسوب به خواجه نصيرالدين طوسي(رحمه الله) وجود دارد که در اين رساله مي گويد: «آنچه در نوع جمادات به نام جذب و دفع هست، در گياهان نيز وجود دارد».(1) چون اگر سنگ يا خاكي بخواهد «لعل گردد در بدخشان يا عقيق اندر يمن» ناچار است خاكهاي مستعد و مناسب را جذب و مواد ناسازگار را دفع كند. هر خاكي شايستگي عقيق يا لعل شدن را ندارد، جذب مناسب و دفع نامناسب در همه معادن و گياهان و خاكها وجود دارد. مثلاً گياه، هر غذايي را جذب نمي كند؛ بلكه هر چه مناسب به حال آن است جذب كرده و هر چه نامناسب است دفع مي كند. در حيوانات اين جذب و دفع به صورت «شهوت» و «غضب» در مي آيد؛ اما در انسان از اين رقيقتر به صورت «محبّت» و «عداوت» جلوه مي كند و از اين مقدار بالاتر آمده رقيقتر مي شود و به صورت «ارادت» و «كراهت» ظهور مي كند. از همه اينها گذشته اگر خيلي رقيق و لطيف شد، به صورت «تولي» و «تبري» جلوه مي كند، كه اين از ويژگيهاي خواص اولياي حق و مؤمنان الهي است.
لذا مؤمن بايد داراي تولّي باشد و به محبت و عداوتي كه در وجود خود دارد روح بدهد. سرّ و باطن اين محبّت را به آن بچشاند تا محبّت زنده اي باشد وگرنه بسياري از مردم، اين محبّت و عداوت را دارند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.