پاسخ اجمالی:
از يك طرف آيات قرآن مي فرمايد: در آمدن اجل تقديم و تاخيري وجود ندارد؛ و از طرف ديگر اسلام دستور احتياط داده است به گونهاي كه اگر مريض شدي به پزشك مراجعه كن و صله رحم انجام بده و.... در جواب بايد گفت: ما دو نوع اجل داريم؛ «اجل محتوم» كه آيات قرآن به آن اشاره دارد و غيرقابل تغيير است و «اجل معلق» که با دستورات اسلامي سازگار است و مي توان آن را تاخير يا جلو انداخت.
پاسخ تفصیلی:
بعضى از آيات قرآن مى گويد: اجل، تقديم و تاخير ندارد: «فَإِذَا جاءَ اَجَلُهُمْ لايَسْتَاخِرونَ ساعَةً و لايَسْتَقْدِموُن»(1)؛ (زمانى كه اجل آنها برسد نه ساعتى تاخير و نه تقديم مى افتد). ساعت در لغت به معنى كمترين وقت است، گاهى به معنى لحظه و گاهى به معنى مقدار كمى از زمان مى آيد، اگرچه امروز معنى معروف آن يك بيست و چهارم مدت شبانه روز است.(2)
اين گونه آيات مى فرمايند: اجل سر سوزنى جلو و عقب نمى افتد، از طرفى مى بينيم اولاً: اسلام دستور داده كه اگر بيمار شديد به سراغ پزشك و دارو برويد، حتى اگر طبيب كافر باشد، چنان كه به هنگام ضربت خوردن على(عليه السلام) طبيب نصرانى براى آن حضرت آوردند، ثانياً: دستور داده شده بهداشت را مراعات كنيم، ثالثاً: اگر در جاده اى خوف خطر هست نرويد، حتى مسير حج اگر خطرناك بود، وجوب آن تا رفع خطر برداشته مى شود؛ يعنى تكليفى به گردن شما نيست، رابعاً: در روايات داريم كه بعضى چيزها مثل صله رحم و شاد كردن پدر و مادر در ازدياد عمر مؤثر و بعضى چيزها مثل قطع رحم، كشتن پدر و يا توهين به استاد و عالم در تقليل عمر دخيل است، خامساً: دستور به دادن صدقه برای رفع بلا و قضا شده و ... تمام اين موارد با اجل مشخص و لايتغير منافات دارد؛ زيرا اگر اجل معين باشد و كاسه عمر به لب رسيده باشد، رجوع به پزشك، رعايت بهداشت، نرفتن در مسير خطرناك، صله رحم، شاد كردن پدر و مادر و صدقه دادن و... بى فايده خواهد بود، و همچنين اگر اجل نرسيده باشد، تامين اين موارد هم بى فايده است.
وجه جمع بين اين تنافى ظاهرى را مى توان از روايات و آيات استفاده كرد و آن اينكه ما داراى دو گونه اجل هستيم، در روايتى از امام باقر(عليه السلام) آمده كه از حضرت درباره «قَضَى اَجَلاً وَ اَجلٌ مُسَمَّى عِندَهُ» سؤال كردند؟ حضرت فرمودند: «هُمَا اَجَلَانِ اَجَلٌ مَحتُومٌ وَ اَجَلٌ مَوقُوفٌ»(3)؛ (اين دو [يعنى اجلاً و اجل مسمى] دو نوع اَجَلند؛ محتوم و مشروط).(4) اين دو اجل گاهى به اجل حتمى و معلق و يا محتوم و غيرمحتوم و يا مطلق و مشروط(5) تعبير مى شود: اجل محتوم اجلى است كه در امثال آيه بالا آمده است، هيچ چيزى نمى تواند آن را تغيير دهد، ولى اجل معلق و غيرمحتوم اجلى است كه با امثال موارد فوق قابل تغيير است؛ صدقه، رعايت بهداشت، صله رحم و غيره اجل معلق را دور و به تعويق مى اندازد و در مقابل انتحار (خودكشى)، قطع رحم و غيره، آن را نزديك مى سازد.
براى واضح شدن مطلب ناچارم مثالى بزنم: كارخانه اتومبيلى را بيرون مى دهد و با توجه به وسايل و آلياژهاى به كار رفته در آن، مدت عمر آن را اگر با اسلوب صحيح در جاده مناسب و با راننده آزموده حركت كند 20 سال معين مى كند، اين اجل حتمى اتومبيل خواهد بود، حال اگر دستورات كارخانه سازنده مراعات نشود و در هر جاده پرفراز و نشيبى و با هر راننده ناآشنا به دستورات رانندگى بخواهد حركت كند و به موقع سرويس نشود مسلماً عمر آن ممكن است به 5 سال تقليل يابد. به علاوه اين در صورتى است كه حادثه غير منتظره اى مثل تصادفات نابهنگام صورت نگيرد.
قلب انسان هم دستگاهى است كه سازنده آن اطلاع دارد اگر با موازين صحيح بهداشتى زيست كند، تا چند سال ديگر سالم مى ماند. اين اجل حتمى اين قلب و انسان دارنده آن است، به طورى كه اگر بنا باشد مثلاً 100 سال عمر كند در موعد مقرر قلب ايستاده و انسان مى ميرد، اگرچه هيچ بيمارى يا عوارضى نداشته باشد؛ زيرا استعداد در عالم ماده محدود است، در حديثى از امام على(عليه السلام) آمده: «نَفَسُ المَرءِ خُطَاهٌ اِلَى اَجَلِهِ»(6)؛ (نفس كشيدن مرد [انسان] گامى است به سوى مرگ او [زيرا هر نفس كشيدن، از عمر او كم كرده و به مرگ نزديك مى نمايد، مانند گام برداشتن كه شخص را به مقصدش نزديك مى گرداند]).
اين روايت بسيار جالب گوياى محدوديت اجل هر شخصى است كه با هر قدمى به پايان آن نزديك مى شود، اما در بين اين راه، اجل هاى معلقى است كه ممكن است عمر طبيعى را به نصف، ثلث يا ربع تقليل دهد، مثل انتحارها و امراض گوناگون.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.