پاسخ اجمالی:
تکبر انسان به خاطر ذلت و حقارتی است که در وجودش می بیند؛ اين چيزى است كه مطالعه روانكاوان به آن رسيده است. امام صادق(ع) می فرمایند: «مردى نيست كه بزرگى و تكبر كند الا به خاطر ذلّت و خوارى كه آن را در نفس و جان خود مى يابد». بهترین راه درمان آن، ایمان و توکل به خدا و توجه به این امر است که انسان اشرف مخلوقات است و خدا آسمان و زمین را برای او آفریده و مسخّر او کرده است.
پاسخ تفصیلی:
یکی از عوامل تکبّر، وجود عُقده حقارت در انسان است بطوریکه شخص متكبر در خود كمبودى احساس كرده و مي خواهد آن را با قيافه گرفتن و باد به غبغب انداختن جبران كند. اين چيزى است كه مطالعه روانكاوان به آن رسيده است. در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده: «مَا مِنْ رَجُلٍ تَجَبَّرَ اِلَّا بِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِى نَفسِهِ»(1)؛ (مردى نيست كه بزرگى و تكبر كند الا به خاطر ذلّت و خوارى كه آن را در نفس و جان خود مى يابد). اين ذلت همان عقده حقارت است. منشأ اين عقده معمولاً از دوران تولد و رشد در خانه محقّر فقيرانه يا مورد تحقير پدر و مادر و معلّم قرار گرفتن است. او در دوران كودكى وقتى مى خواسته حرفى بزند به او گفته شده تو هنوز بچه اى، و دهانت بوى شير مى دهد تو را چه به اين كارها، اين صحيح نيست، ما دستور داريم براى بچه ها شخصيت قائل شويم نه اين كه آنها را مورد تحقير قرار دهيم تا احساس كمبود كرده و بخواهند با تكبر جبران كنند.
يا ممكن است منشأ آن فرزند نامشروع باشد كه به عنوان مظاهر زشت دنياى صنعتى امروز محسوب مى شود، در هر سال در انگلستان نيم ميليون فرزند نامشروع به وجود مى آيد كه اين مسئله مورد اعتراض دانشمندان واقع شده و آنها اين رويه را خطرى براى جامعه انگلستان دانسته اند؛ زيرا همين افرادِ نامشروع هستند كه اكثر قتل ها و سرقت ها را به وجود مي آورند و عامل تشكيل دهنده پرونده ها در دادگاه ها هستند. چرا؟!
يكی از علل آن، عقده حقارتى است كه در اين افراد رشد كرده است. وقتى پدر و مادرش را نمى شناسد، وقتى متوجه حال خود مى شود، حس انتقامجويى در او شعله ور شده و زبان حالش اين است كه بايد از اين جامعه اى كه مرا به اين روز انداخته، انتقام بگيرم. با غرور و تكبر مى خواهد خود را جلوه دهد تا كمبودش برطرف شده و قهرمان شود، لذا دست به اين قتل ها و سرقت ها می زند، او مى خواهد به قول امام صادق(عليه السلام) ذلت و حقارت خود را [به هر طريق ممكن كه شده] جبران كند، در حالي كه هيچ راه درمانى ندارد جز اين كه اين خلأ در زندگى چنين افرادى پر شده و كمبود آن جبران شود، بهترين راه، ايمان و توكل به خداوند است، وقتى مؤمن شد مصداق حديث قدسى: «مايَسَعُنِى اَرضِى وَ لَا سَمَائِى بَل يَسَعُنِى قَلْبُ عَبدِىَ المُؤمِنِ»؛ (زمين و آسمانِ من، گنجايش مرا نداشته، بلكه قلب عبد مؤمن به من گنجايش و تحمل عظمت مرا داده است). مى گويد اگر خانواده فقيرى هستم يا قيافه زيبايى ندارم يا پدر و مادرى ندارم، مهم نيست. قلب من عرش خدا است و نور او در دلم شعله ور و درخشان و عشق به او در درونم موّاج و خروشان است. موجى كه ساحلى نمى يابد تا آرام گيرد و چه بهتر از اين مقام كه قلب من برتر از زمين و آسمان است.
قرآن مى فرمايد: «و لَقَد كَرَّمنَا بَنِى آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُم فِى البَرِّ وَ البَحْرِ وَ رَزَقنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَ فَضَّلنَاهُم عَلَى كَثِيرٍ مِمَّن خَلَقْنَا تَفضِيلاً»(2)؛ (ما بنى آدم را گرامى داشتيم و آنها را در خشكى و دريا [بر مركب هاى راهوار] حمل كرديم و از انواع روزى هاى پاكيزه به آنها روزى داديم و بر بسيارى از خلق خود برترى بخشيديم).
مفسّرين كلمه «كثير» در آيه را به معنى جميع گرفته اند. به گفته مفسّر بزرگ مرحوم طبرسى در «مجمع البيان» در قرآن و مكالمات عرب، بسيار معمول است كه اين كلمه به معنى جميع مى آيد. طبرسى مى گويد: معنى جمله اين است «اِنّا فَضَّلنَاهُمْ عَلَى مَنْ خَلَقْنَاهُمْ وَ هُم كَثِيرٌ»(3)؛ (ما انسان را بر ساير مخلوقات برترى بخشيديم در حالي كه ساير مخلوقات بسيارند). در آيات تسخير هم مى خوانيم: «و سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِى السَّمَوَاتِ وَ مَا فِى الأَرْضِ»(4)؛ (و خداوند آنچه را در آسمان ها و آنچه در زمين است براي شما مسخر كرده است). «سَخَّرَ لَكُمْ اللَّيلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ القَمَر»(5)؛ (خداوند شب و روز و خورشيد و ماه را براي شما مسخر كرد). «سَخَّرَ لَكُمُ الفُلْكَ لِتَجْرِىَ فِى البَحْر بِاَمْرِهِ»(6)؛ (خداوند كشتى را براي شما مسخر كرد تا به امر او در دريا حركت كند). وقتى انسان داراى عقده حقارت، به اين آيه نظر مى كند و مى بيند چگونه خداوند او را بر جميع مخلوقات برترى داده و همه چيز را مطيع او كرده و همه را در فرمان او قرار داده، نويدى همراه با اميدى سرشار در وجودش غليان كرده و مى گويد: من انسانم كه در اين آيات براى من سخن رانده شده، پس چه كمبودى دارم كه احتياج به جبران باشد و غرور و تكبر هم بر او مستولى نمى گردد، زيرا جاى تكبر نيست كه مى داند همه را خدا داده و او فقير محض است.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.