پاسخ اجمالی:
عقل عملي داراي آثاري مثل اراده و اخلاص است و اين عقل همان نوري است كه وسيله شناخت و پرستش خدا و بهشتي شدن انسان مي شود. هرگاه اين نور بدون مانعي بتابد، حالت اخلاص ايجاد مي شود و هرگاه نتابد، حالت ريا بيدار مي شود. پس اخلاص، حكمتي ملكوتي دارد كه كسي جز محبوب خدا به آن نمي رسد. اگر كار را براي نشان دادن به مردم انجام دهد ريا است و اگر به گوش ديگران مي رساند كه براي خدا كار مي كنم سمعه است. ريا و سُمعه عمل را باطل مي كنند؛ اما بدون آنها، عملش محكوم به طهارت است.
پاسخ تفصیلی:
عقل عملي داراي شئون و آثاري مثل اراده و اخلاص است و اين عقل همان نوري است كه وسيله شناخت و پرستش خدا و در نهايت بهشتي شدن انسان مي شود.(1) هرگاه اين نور بدون هيچ مانع و خسوفي تابش داشت، حالت ايمان و اخلاص ايجاد مي شود و هرگاه اين عقل به سبب پيروي از هواي نفس، مكسوف و پوشيده شد، حالت كفر و ريا بيدار مي شود. شيخ كليني(رحمه الله عليه) از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده است: «لَيْسَ بَيْنَ الْإِيمَانِ وَ الْكُفْرِ إِلَّا قِلَّةُ الْعَقْلِ قِيلَ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ يَرْفَعُ رَغْبَتَهُ إِلَى مَخْلُوقٍ فَلَوْ أَخْلَصَ نِيَّتَهُ لِلَّهِ لَأَتَاهُ الَّذِي يُرِيدُ فِي أَسْرَعَ مِنْ ذَلِك».(2) آری مرز ايمان و كفر چيزي جز كم عقلي نيست؛ چون انسان به منظور جلب توجه ديگران عبادت مي كند در حالي كه اگر اين عبادت را براي خدا خالصانه انجام دهد، خداوند زودتر او را به مطلوبش مي رساند.
شبيه اين روايت نيز از امام باقر(عليه السلام) نقل شده كه حضرت فرق بين حق و باطل را كم عقلي بيان فرمودند. پس مخلص عاقل است و كسي كه عاقل نيست، مخلص نخواهد بود؛ در نتيجه ريا مي كند. چنانكه عاقل، رياكننده نيست و رياكار عاقل نخواهد بود. حذيفة بن يمان مي گويد: «سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنِ الْإِخْلَاصِ فَقَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ جَبْرَئِيلَ فَقَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ الْإِخْلَاصُ سِرٌّ مِنْ سِرِّي أُودِعُهُ فِي قَلْبِ مَنْ أَحْبَبْتُه».(3) (از پيامبر معناي اخلاص را پرسيدم حضرت فرمود: من از جبرئيل و او از خدا سؤال كرد. خداي سبحان فرمود: اخلاص سرّي است كه در دل محبوب خود قرار ميدهم).
بنده سالك وقتي دوستدار خداي سبحان شد، تابع و پيرو چيزي است كه بر زبان دوست و حبيب خدا نازل شود و آن كسي نيست جز وجود اقدس رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم). پيروي او سبب محبوبيت خداي تعالي مي شود. آري پيروي از محبوب، محبوبيت مي آورد؛ چنانكه خداي سبحان مي فرمايد: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْکُمُ اللَّهُ».(4) در اين صورت، وعده قرب ولايي عملي مي شود. چون خود وعده فرموده: هر كس به وسيله «نوافل» تقرب جويد، لاجرم محبوب حق تعالي شده به مقامي مي رسد كه خدا گوش، چشم و دست وي مي شود.(5)
پس اخلاص كه اساس در نيت است، حكمتي ملكوتي دارد كه كسي جز محبوب خدا به آن نمي رسد و كسي را خدا دوست ندارد، مگر آنكه نوافل و فرايض را انجام دهد. ريا، يعني اين كه به مردم نشان دهد براي خدا كار مي كنم در حالي كه براي خدا كار نكند و معناي «سُمعه» آن است كه به گوش ديگران مي رساند كه براي خدا كار مي كنم در حالي كه نكند. ريا و سُمعه اگر در متن عمل عبادي باشد، عمل باطل است. لذا در عبادات، نيت را شرط مي كنند و ريا را مبطل عمل مي دانند.
در بعضي از نصوص آمده است كه اگر كسي كار خيري را انجام داد و براي مردم بازگو كرد، مقداري از ثواب آن كم ميشود. اگر چند بار گفت، كم كم بي ثواب مي گردد. مثل اينكه باغباني زحمت بكشد گُلي را فراهم كند، سپس برگهاي لطيف اين گل را مكرر لمس كند اين گل كم كم پژمرده مي شود. عمل خيري كه انسان انجام داد اگر يك بار براي ديگران گفت، مثل آن است كه يك بار به برگ گل دست بزند. ده بار گفت مثل اينكه ده بار برگ گل را لمس كند، سرانجام، گل به صورت تفاله اي در مي آيد.
نيت در عبادات لازم است ولي در مسائل غير عبادي (توصليات) دستوري نيست كه حتماً براي خدا كاري را انجام دهد. ولي اگر همين توصلي را رنگ عبادي داده در آن ريا كند، خود را گرفتار كرده است. مثلا ً لازم نيست دست آلوده را با قصد قربت بشويد، بلكه براي پاك شدن، صرف شستن كافي است. ولي اگر شخص نشان دهد كه اين عمل را براي رضاي خدا مي كنم، شرك و معصيت محسوب مي شود؛ زيرا او مي توانست عمل را مثل ساير توصّليات انجام دهد. اما اگر خواست ثواب ببرد، بايد به قصد قربت باشد.
پس شريك قرار دادن حرام است؛ زيرا اگر كسي در گوشه اي از كارهاي خود غير خدا را شريك قرار داد، در آن قسمت ديگر عبد خدا نيست. در نتيجه عمل او به خاطر ناقص بودن مورد قبول پروردگار نبوده و او بنده خدا نيست. در خطبه شعبانيه از رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) رسيده است كه خدا را با نيت هاي صادق و قلب طاهر بخوانيد. امام صادق(عليه السلام) مي فرمايند: قلب طاهر قلبي است كه در آن خاطره اي غير [از] خاطره «الله» نباشد.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.