پاسخ اجمالی:
در نظام تكوين، هر معلولي در حدوث و بقا از علت خود پيروي مي كند و در ذات و صفت و فعل، فرمان آن را مي برد. اما در نظام تشريع كه اساس هر آزمون و تكامل اختياري است، هيچگونه جبر يا تفويضي راه ندارد و موجود مختار که در در چارچوب قانون قرار می گیرد در انتخاب راه و در ادامه آن و در قبول و رد آن و در ایمان یا نفاق به آن مخير است؛ زيرا بدون آزادي، آزمون و تكامل ممكن نخواهد بود. محدوده نظام تشريع از قلمرو تكوين كمتر است؛ چون در غير موجود آگاه آزاد راه ندارد، ليكن منطقه پيروي يا تمرد در حوزه تشريع بيشتر است.
پاسخ تفصیلی:
در نظام تكوين، هر معلولي بنده علت خود بوده، در حدوث و بقا آن را پيروي مي كند و در ذات و صفت و فعل، فرمان آن را مي برد؛ هيچگونه گسستگي در رشته عليّت راه ندارد، نه علت از اشراف و افاضه باز مي ماند و نه معلول از انقياد و خضوع سر باز مي زند.
بي نيازي معلول (كه صرف نياز به علت است) از علت خود (كه لازمه ضروري وي عين افاضه بر معلول است) با اساس عليت و معلوليت، سازگار نيست؛ لذا سراسر جهان امكان كه معلول خداي سبحان است، بنده محض حق بوده و آني از امتثال دستور تكويني آن حضرت تمرّد ندارد: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ»(1) و عناوين اسلام(2)، تسبيح(3)، سجده(4)، عبوديت(5) و اطاعت(6) كه در قرآن كريم آمده ناظر به همين مطلب است، كفر تكويني معقول نبوده و نفاق يا عصيانِ طبيعي متصور نيست و اين همان جبر علّي است كه غير از اشعري جبري، همه صاحبنظران عقلي آن را پذيرفته اند و اما اشاعره بر پايه پندار اولويت و نفي ضرورت علّي آن را در نظام تكوين رد كرده اند؛ چون اصل عليت فلسفي را به جبري عادت مبدل ساخته و ربط ضروري را انكار نموده اند.
اگر عليّت به تشأن ارجاع شود، پيروي مظهر از ظاهر و اسلام و تسبيح و سجده و عبوديت و اطاعتِ همه مظاهر در برابر ظاهر خويش روشنتر خواهد بود؛ زيرا صورت مرآتي، جز خضوع در پيشگاه صاحب صورت سمتي ندارد.
امّا در نظام تشريع، كه اساس هر گونه آزمون و تكامل اختياري است، هيچگونه جبر يا تفويضي راه ندارد و موجود متفكر مختار كه در قلمرو قانون قرار مي گيرد، در انتخاب راه خويش آزاد و در ادامه آن مختار و در قبول و رد آن رها و در هماهنگي درون و بيرون يا ناهماهنگي آن به نام ايمان يا نفاق مخيّر است؛ زيرا بدون آزادي نه آزمون ميسّر است و نه تكامل ممكن خواهد بود.
محدوده نظام تشريع از قلمرو تكوين كمتر است؛ چون در غير موجود آگاه آزاد راه ندارد، ليكن منطقه پيروي يا تمرد در قاره تشريع بيشتر است؛ از اين رو برخي از قوانين تشريعي به دست نسيان سپرده شده و عده اي به بوته عصيان فرو مي روند و بعضي به لوث نفاق و گروهي به شائبه ريا آلوده مي گردند و سرانجام برخي سهم خلوص يافته و به طور ناب و پيراسته، محقق مي شوند.
لذا اسلام و كفر، ايمان و نفاق، اطاعت و عصيان و نيز صواب و خطا و خلاصه حق و باطل در فرهنگ قرآن كريم مخصوص نظام تشريع بوده و در حيطه تكوين جز اسلام و اطاعت و صواب و خلاصه حق، چيز ديگري يافت نمي شود؛ زيرا زمام هر موجود در نظام تكويني به دست خداي سبحان است و كار خداوند نيز بر صراط مستقيم(7) و اگر ضلالت و بطلان و مانند آن درباره برخي از موجودهاي عالم طبيعت مطرح مي شود يا ناظر به نظام تشريع است و يا امري است نسبي نه نفسي؛ زيرا موجود عيني متن حق و صواب است و نسبت به مبدأ فاعلي خود مطيع محض.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.