پاسخ اجمالی:
خداوند «شکر» را مقرون به ذکر خود نموده و فرموده است: «فَاذْکُرُونِى اَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لَاتَکْفُرُونِ». شکر موجب فراوانی نعمت می شود و خداوند خود را شاکر معرفی نموده و از بهشتیان نیز با صفت شکر یاد می کند. در روایت است که پیامبر(ص) از شب تا به صبح مشغول عبادت و گریه بود و می فرمود: «آیا نباید بنده شکرگزارى باشم!؟». ایشان بخاطر شکر الهی آن قدر نماز خواند که پاهایش ورم کرد و صورتش زرد شد.
پاسخ تفصیلی:
خداوند متعال شكر كردن را مقرون به ذكر خود نموده و فرموده است: «فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لَاتَكْفُرُونِ»(1) با اينكه فرمود: «وَ لَذِكْرُ اللهِ أَكْبَرُ»(2)؛ (ذكر و ياد خداوند از هر چيزى بزرگتر است). يعنى اگر ذكر خدا را كه بزرگترين چيزها است انجام داديد، خدا شما را ياد مى كند و اگر بر نعمت هاى او شكر كرديد و كفران نورزيديد، او پاداش ميدهد «وَ سَنَجْزِى الشَّاكِرِينَ»(3).
در ذيل آيه «لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ»(4) كه شيطان پس از رانده شدن گفت: «در مسير و راه مستقيم تو براى گمراه كردن آدم(عليه السلام) و فرزندان او مى نشينم»؛ در تفسير آمده كه مراد از راه مستقيم، راه شكر است و به جهت بلندى مرتبه شكر، شيطان لعين به مردم طعنه زد كه: «وَ لَاتَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ»(5)؛ (بيشترين فرزندان آدم(عليه السلام) را شكرگزار نمى يابى)؛ يعنى رهروان اين مسير به واسطه وساوس من كم هستند و اكثر آنها از اين مسير خارج مى شوند و خداوند هم او را تصديق كرده، فرمود: «قَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِىَ الشَّكُورُ»(6)؛ (كمى از بندگان من شاكر هستند).
خداوند شكر را مايه ازدياد نعمت دانسته و فرموده كه: (اگر شكر كرديد، نعمت هاى شما را زياد مى كنم)؛ «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَاَزِيدَنَّكُمْ»(7) و اين زيادی را مطلق فرموده و استثنائى نكرده، يعنى براى هر چه شكر كرديد زياد مى كنم.
ولى در پنج مورد به اين اطلاق استثناء زده و آن را مقيّد كرده است، يعنى در پنج مورد اگر خودش صلاح ديد مى دهد:
1ـ بى نيازى؛ «فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ»(8)؛ (اگر خداوند خواست شما را از فضل خودش بي نياز مي كند).
2ـ اجابت دعا؛ «فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاءَ»(9)؛ (اگر خداوند خواست آنچه را كه مى خوانيد اجابت مي كند).
3ـ رزق؛ «يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ»(10)؛ (كسى را كه مى خواهد روزى مى دهد).
4ـ آمرزش و مغفرت؛ «وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ»(11)؛ (و خداوند گناه كمتر از شرك را مى آمرزد براى كسى كه بخواهد».
5ـ توبه؛ «وَ يَتُوبُ اللهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ»(12)؛ (و خداوند توبه كسى را كه بخواهد قبول مي كند).
چگونه شكر از اخلاق نيكو و پسنديده نباشد، در حالى كه خداوند خود را به اين صفت ستوده و آن را از اخلاق ربوبى شمرده است: «وَ اللّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ»(13)؛ (خداوند شكرگزار و بردبار است) و نيز شكر را كلام اهل بهشت خوانده و فرموده: اهل بهشت چنين گويند: «اَلْحَمْدُ للهِ الَّذِى صَدَقَنَا وَعْدَهُ»(14)؛ (حمد براى خدائى است كه با ما به صدق وعده رفتار كرد و تخلّف نكرد) و نيز درباره آنها فرمود: «وَ آخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»(15)؛ (آخرين دعا و سخن آنها، الحمد لله رب العالمين است) يعنى حمد براى خدائى است كه پروردگار عالمين است.
از امام باقر(عليه السلام) نقل شده كه فرمودند: «رسول الله(صلی الله علیه و آله) شبى نزد عايشه بودند، عايشه گفت: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چرا اين قدر نفس خود را به زحمت مى اندازيد، [و عبادت مى كنيد] با اين كه خداوند آنچه در قبل و بعد انجام مى دهيد راضى است و شما را آمرزيده است، فرمود: اى عايشه «اَلَا اَكُونُ عَبداً شَكُوراً!»؛ (آيا نبايد بنده شكرگزارى باشم!)».(16)
در روايتى ديگر آمده كه: عايشه ديد پيامبر(صلی الله علیه و آله) در شب وضو ساخته و به نماز ايستادند و شروع به گريه كردند به طورى كه اشكها بر سينه مباركش جارى شد. سپس ركوع كرده و گريست، سجده كرده و گريست، سر برداشت و گريست و آن قدر چنين كرد تا بلال آمده و اعلان نماز صبح نمود و عايشه به حضرت عرض كرد: چرا اين قدر گريه مى كنيد، حضرت فرمود: «اَلَا اَكُونُ عَبداً شَكوراً!».(17)
در روايتى از امام هفتم(عليه السلام) از پدرانش از اميرالمؤمنين علی(عليه السلام) آمده كه فرمود: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ده سال بر انگشتان مى ايستاد و نماز مى گزارد تا اين كه قدمهايش متورم شده و صورتش زرد گرديد و تمام شب چنين مى كرد تا اين كه مورد عتاب خداوند قرار گرفت، «طه مَا اَنزَلنَا عَلَيكَ القُرآنَ لِتَشْقَى»(18)؛ (اى پيامبر، ما قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به شدّت و مشقّت افتى).(19)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.