پاسخ اجمالی:
در روایت آمده که ميانه روى حدى دارد كه اگر زياده بر آن كند بخيل است و نهايت ميانه روى، قناعت است. پیامبر(ص) فرمودند: «قناعت سلطنتى است كه از بين نمى رود و مَركَب رضايت خداوند است كه صاحبش را به خانه خدا سوق مى دهد». در وحی خداوند به داود(ع) آمده كه «ثروت را در قناعت قرار دادم؛ ولی مردم آن را در زيادى ثروت جستجو مى كنند و هرگز آن را نمى يابند». در روایت دیگر آمده «قناعت، انسان را ثروتمند و بى نياز مى كند». معصومین(ع) هم مردم را از اسراف و تبذیر نهی کرده اند.
پاسخ تفصیلی:
در روايتى از امام حسن عسكرى(عليه السلام) آمده: «لِلاِقتِصَادِ مِقدَاراً فَاِنْ زَادَ عَلَيهِ فَهُوَ بُخْلٌ»(1)؛ (براى ميانه روى حدّ و مقدارى است كه اگر شخص زياده بر آن كند بخيل است). امام علی(علیه السلام) فرمودند: «غَايَةُ الاِقْتِصَادِ اَلقَنَاعَةُ»(2)؛ (نهايت ميانه روى قناعت است)؛ يعنى از مرز قناعت نبايد پائين تر آمد و پائين تر از آن بخل است و بدترين بخل، بخل بر نفس است كه از دادن و رساندن مال به نفس خود هم مضايقه مى كند!
در روايت ديگرى مولى علی(علیه السلام) مى فرمايند: «اَلسَّرَفُ مَثْوَاةٌ وَ القَصدُ مَثرَاةٌ»(3)؛ (اسراف موضع فرود و تقليل و كاستى و ميانه روى موضع و موجب ازدياد است).
از امام على(عليه السلام) در مورد «حيات طيّبه» در آيه «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَكَرٍ اَو اُنثَى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُم اَجْرَهُم بِاَحسَنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»(4)؛ (كسى كه عمل صالحى انجام داد خواه مرد، خواه زن و مؤمن بود او را به زندگى پاكيزه اى زنده داريم و اجرشان را به بهتر از آنچه عمل كرده اند جزا دهيم)، سؤال شد كه مراد از «حیات طيّبه» چيست؟ فرمودند: «هِىَ القَنَاعَةُ»(5)؛ (قناعت است).
امام صادق(عليه السلام) در روايتى فرموده اند: «خَمسٌ مَنْ لَم تَكُن فِيهِ لَم يَتَهَنَّأ بِالعِيشِ، اَلصِّحَّةُ وَ الأَمنُ وَ الغِنَاءُ وَ القَنَاعَةُ وَ الاَنِيسُ المُوَافِقُ»(6)؛ (پنج چيز است كه اگر در فردى نباشد، خوشى از زندگى نمى برد، [و به قول عوام آب خوش از گلويش پائين نمى رود و زندگى گوارائى نخواهد داشت]: 1ـ تندرستى 2ـ امنيت 3ـ بى نيازى و عدم حاجت [به قدرى كه محتاج نباشد داشته باشد] 4ـ قناعت و اكتفاء به قدر حاجت و عدم زياده طلبى 5ـ مونس و يار موافق).
پس يكى از عواملى كه موجب گوارائى و خوشى زندگى مى شود، قناعت است و بايد گفت قناعت در بين اين پنج مورد جايگاه ويژه اى دارد.
رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «از شبهه و مال مشتبه بپرهيز تا عابدترين خلق باشى و به آنچه دارى قناعت كن تا شاكرترين مردم به حساب آئى و بر خلق همان پسند كه بر خود مى پسندى تا از همه مؤمن تر باشى».
موسى(عليه السلام) گفت: «يا ربّ از بندگان تو چه کسی توانگرتر است؟ فرمود: آن كه به آنچه من دهم قناعت كند. گفت: عادل تر کیست؟ فرمود: آن كه انصاف از خود بدهد».
در كتاب «مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقة» كه منسوب به امام صادق(عليه السلام) است آمده كه «وهَبُ بنُ مُنَبّه» گفت: در كتاب هاى گذشتگان نوشته بود: «يا قَناعَةُ اَلعِزُّ وَ الغِنَى مَعَكَ فَازَ مَنْ فَازَ بِكَ»؛ (اى قناعت، عزّت و بى نيازى با تو است، كسى كه تو را به دست آورد، رستگار شد).
و نيز در همان كتاب آمده است كه «لَوْ حَلَفَ القَانِعُ بتملّكِهِ الدَّارَينِ لَصَدَّقَهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِذَلِكَ وَ لأبَرَّهُ لِعِظَمِ شَأنِ مَرتَبَةِ القَنَاعَة»(7)؛ (اگر قانع و قناعت پيشه، قسم خورد بر اين كه مالك دو جهان است، خداوند عزّوجلّ او را به خاطر قناعتش تصديق كرده و قسم او را امضاء مى كند به خاطر بلندى مرتبه قناعت).
قناعت اگر در تمام امور زندگى مثل پوشاك، خوراك، مسكن، شهوات، تمايلات نفسانى، ثروت و ملك و ... صورت بگيرد، ريشه طمع و شهوت و هواهاى نفسانى قطع شده و با آسايش خاطر و راحتى تن و دل مى توان توجه كامل به عالم روحانيت و لقاء محبوب پيدا كرد.
در همان كتاب از رسول گرامى(صلی الله علیه و آله) نقل مى كند كه فرمودند: «اَلقِنَاعَةُ مُلكٌ لَايَزُولُ وَ هِىَ مَركَبُ رِضَى اللّهِ تَعَالَى تَحمِلُ صَاحِبَهَا اِلَى دَارِه فَأَحسِنِ اَلتَّوَكُّلَ فِيمَا لَم تُعطَ وَ الرِّضَا بِمَا اُعْطِيتَ وَ اصبِر عَلَى مَا أَصَابَكَ فَاِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزمِ الاُمُورِ»(8)؛ (قناعت سلطنتى است كه از بين نمى رود و مركب رضايت خداوند است كه صاحبش را به خانه خدا سوق مى دهد، پس توكل خود را به خدا در آنچه به تو داده نشده نيكو گردان و راضى به آنچه داده شده اى باش و بر آنچه به تو مى رسد صبر كن؛ زيرا علامت محكم بودن و جدى بودن است).
«عامر بن عبد قيس عنبرى» مى گفت: «چهار آيه در قرآن است که وقتي آنها را شب بخوانم باكى ندارم كه چگونه شب را به سر ببرم و چون روز بخوانم باكى ندارم كه روز را چگونه بگذرانم؟(9)
1ـ «مَّا يَفْتَحِ اللهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَّحْمَةٍ فَلاَمُمْسِكَ لَهَا وَ مَايُمْسِكْ فَلاَمُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»(10)؛ (درى كه او از رحمت به روى مردم مى گشايد، هيچ كس قادر به بستن نيست، و آن [دري] را كه او ببندد، كسى قدرت باز كردن آن را ندارد و اوست خداى بى همتاى با اقتدار و دارنده حكمت).
2ـ «و إِنْ يَمْسَسْكَ اللهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَارَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»(11)؛ (اگر خداوند بر تو ضررى بخواهد، كسى قدرت دفع آن را ندارد، مگر خودش و اگر خير و رحمتى بخواهد، كسى قدرت ردّ آن فضل و رحمت را ندارد، فضل و رحمت او به هر كس از بندگان كه بخواهد مى رسد و او آمرزنده مهربان است).
3ـ «وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِى الاَرْضِ إِلَّا عَلَى اللهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِى كِتَابٍ مُّبِينٍ»(12)؛ (جنبنده اى در زمين نيست؛ مگر اين كه رزق و روزى آن بر خداوند است و مى داند قرارگاه دائمى و موقت آن را و همه امورات موجودات در دفتر آشكار [ثبت و ضبط] است).
4ـ «سَيَجْعَلُ اللهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً»(13)؛ (خداوند بزودى بعد از سختى آسانى قرار مى دهد).
بهترين بهره فرد قناعت است.(14) جوانمردى نيز در قناعت است و راضى بودن به آنچه دارى و خدا مى رساند، جوانمردى در بخشش است.(15) در روايتى از امام باقر(عليه السلام) آمده كه على(عليه السلام) نامرغوب ترين خرما را مى خورد و سپس آب روى آن مى آشاميد و سپس دست روى شكم خود مى زد و مى فرمود: «مَنْ اَدخَلَ بَطنَهُ اَلنَّارَ فَاَبعَدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ:
فَاِنَّكَ مَهمَا تعط بطنك بسؤلَه *** و فرجَك نالا منتهى الذّمِ أجْمَعا»
(كسى كه شكمش او را داخل آتش كند [يا آتش داخل شكمش كند] خداوند او را دور مى كند، سپس اين شعر را خواندند: هر وقت خواهش و درخواست شكم و فرج خود را برآوردى و اجابت نمودى، اين دو [شكم و فرج] به نهايت پستى خود رسيده اند).(16)
در روايت آمده است كه خداوند متعال به حضرت داود(علیه السلام) وحى رساند كه «وَضَعْتُ الغِنَى فِى القَنَاعَةِ وَ هُم يَطْلُبُونَهُ فِى كَثرَةِ العُمَّالِ فَلَا يَجِدُونَهُ»(17)؛ (ثروت را در قناعت قرار دادم و آنها [آن را] در زيادى ثروت جستجو و طلب مى كنند و هرگز آن را نمى يابند.)
در روايتى از مولى علي(علیه السلام) چنين آمده: «طَلَبتُ الغِنَى فَمَا وَجَدتُ اِلَّا بِالقِنَاعَةِ، عَلَيكُم بِالقَنَاعَةِ تَستَغْنُوا»(18)؛ (ثروت را طلب كردم نيافتم مگر به قناعت، بر شما است قناعت، تا بى نياز شويد).
در روايتى ديگر از حضرت رسيده: «اَلقَنَاعَةُ غُنْيَةٌ وَ الاِقْتِصَادُ بُلْغَةٌ»(19)؛ (قناعت، بى نيازى و توانگرى است و ميانه روى چيزى است كه زندگى را كفايت مى كند). يعنى ميانه روى مثل مالى است كه مى توان زندگى روزمره را با آن گذراند به طورى كه چيزى در آخر باقى نمى ماند؛ ولى قناعت بى نيازى است كه ديگر به غير محتاج نيست و نياز به امر ديگرى هم ندارد، چقدر فرق است بين كسى كه هر روز غذاى همان روز را دارد و بايد براى فردا كار كند با كسى كه بى نياز شده است. مگر ما چه بدى از قناعت ديديم كه رو به اسراف گذارديم، چرا خانواده هاى ما روى چشم و هم چشمى اين قدر اسراف و اين قدر ولخرجى مى كنند؟! هر روز لباس هاى جديد با مدهاى جديد، شلوارهاى رنگارنگ، پيراهن هاى جور واجور، و اى كاش مى پوشيدند تا كهنه و پاره مى شد، يكى دو مجلس مى پوشند و مى گويند از مد افتاده يا ديگر زشت است، اين لباسى را كه در فلان مجلس و فلان عروسى پوشيدم، دوباره بپوشم؟ مگر نمى بينى فلانى با اينكه شوهرش كارگر است، براى اين مجلس چادر و لباس جديدى دوخته و پوشيده، چرا من نكنم؟! مردم ما بايد بدانند تا اين روش در جامعه ما و در مملكت ما رايج است، بيچارگى و ذلت هم هست، هر روز محتاج يك كشورى هستيم، بايد قناعت كنيم كه قناعت موجب بى نيازى و قطع سلطه است. «اَلقَنَاعَةُ تُغْنَى»(20)؛ (قناعت، [آدمي را] ثروتمند و بى نياز مى كند).
در روايتى از امام باقر(عليه السلام) آمده: هرگاه هوس بلند پروازى و زندگى افرادى كه بالاى دست تو هستند، توجه تو را جلب كرد و خواستى از مسير قناعت خارج شوى، از زندگى پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) ياد كن. «فَاِنَّما كَانَ خُبْزُهُ الشَّعِيرَ وَ حَلوَاهُ اَلتَّمرَ وَ وَقُودُهُ اَلسَّعَفَ اِذَا وَجَدَهُ»(21)؛ (همانا نان او جو و حلوا و شيرينى او خرما و وسيله آتش گيراندن او چوب خرما بود، اگر آن را مى يافت).
در روايت ريختن آب زيادى در ظرف پس از نوشيدن، يا دور ريختن هسته خرما از اسراف و تبذير شمرده شده است.
نقل شده كه: «روزى امام صادق(عليه السلام) دستور دادند تا رطب براى خوردن حاضران آوردند؛ بعضى افراد رطب را مى خوردند و هسته آن را به دور مى افكندند، ایشان به آنها فرمود: اين كار را نكنيد كه اين تبذير است و خدا فساد را دوست نمى دارد».(22)
و نيز نقل شده: «پيامبر(صلی الله علیه و آله) از راهى عبور مى كردند كه يكى از يارانشان به نام سعد مشغول وضو گرفتن بود و در وضو آب زياد مصرف مى كرد، پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: چرا اسراف مى كنى اى سعد؟! سعد عرض كرد: آيا در آب نيز اسراف است؟! حضرت فرمود: «نَعَم وَ اِن كُنتَ عَلَى نَهرٍ»؛ (آرى هر چند در كنار نهر باشى)».(23)،(24)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.