پاسخ اجمالی:
امام صادق(ع) به عنوان بصری فرمود: «ترا به 9 چيز وصيت مى كنم: نخور مگر در موقع گرسنگى و كسى كه ترا دشنام داد، به او بگو اگر راست مى گوئى خدا مرا ببخشد و اگر دروغ مى گوئى، خدا ترا ببخشد و آنچه به آن جاهلى از علماء سؤال كن و بپرهيز از اين كه سؤال كنى از آنها از روى اعتراض و آزمايش و بپرهيز از اين كه به رأى خود عمل كنى و از فتوا دادن فرار كن».
پاسخ تفصیلی:
امام صادق(عليه السلام) به حلم و علم سفارش كرده اند. در روايت آمده كه: «عنوان بصرى در حالى كه پيرمرد شده بود و نود و چهار سال داشت، گفت: دو سال براى استفاده علمى به نزد مالك بن انس رفت و آمد كردم، وقتى امام صادق(عليه السلام) به مدينه آمدند، خدمت ايشان هم رفتم و دوست داشتم همزمان از هر دو استفاده كنم و نزد هر دو حاضر مى شدم، روزى امام صادق(علیه السلام) به من فرمودند: من مردى هستم كه مردم با من رفت و آمد مى كنند در هر ساعتى از شب و روز مشغولم، پس وقت مرا نگير و به نزد همان مالك برو و همانطور كه تا به حال آنجا بودى، حال هم همانجا برو. [نظر حضرت تنبيه و توجه دادن او بوده كه دقت كن از كجا بايد توشه علم برگيرى].
عنوان بصرى گويد: ناراحت شدم و [با خود] گفتم اگر در من خيرى مى ديد مرا منع نمى كرد. به مسجد و روضه رسول الله(صلی الله علیه و آله) آمدم و دو ركعت نماز گزاردم و از خدا خواستم تا قلب جعفر(عليه السلام) را به من منعطف نمايد و سپس به خانه بازگشتم و به درس مالك هم نرفتم؛ زيرا حبّ جعفر(علیه السلام) در قلب من بود، از خانه هم خارج نشدم؛ مگر براى نمازهاى واجب، بعد از مدتى صبرم طاق شده، لباس پوشيده بعد از نماز عصر به درب خانه حضرت آمدم، اجازه ورود خواستم، خادم حضرت آمد، گفتم: با شريف [مراد حضرت هستند] كار دارم، گفت: مشغول نماز هستند، در كنار درب خانه نشستم، پس از مدت كوتاهى خادم آمد و گفت: داخل شو با بركت خداوندى، پس داخل شده سلام كردم، جواب شنيدم، فرمود: بنشين خدا از تو درگذرد. حضرت سر را به زير افكنده پس از مدتى سر برداشت و فرمود: تو پدر چه كسى هستى؟ گفتم: ابو عبدالله [پدر عبدالله] فرمود: خدا اين كنيه را براى تو نگهدارد و ترا موفق گرداند، اى ابا عبدالله، حاجت تو چيست؟ در دل خود گفتم اگر در زيارت من غير از اين دعا هم نبود، بسيار چيز زيادى به دست آورده ام سپس براى بار دوم سر را بالا آورده و فرمود: چه حاجتى دارى؟ جواب دادم: از خداوند خواسته بودم قلب شما را بر من منعطف و از علم شما برخوردارم كند، حضرت فرمود: اى ابا عبدالله علم به تعلّم نيست، نورى است در قلب كسى قرار مى گيرد [كه] خداوند متعال، هدايت او را اراده كند. پس اگر قصد علم دارى اول در نفس خود حقيقت بندگى را طلب كن و سپس علم را به عمل وصل كن و از خدا طلبِ فهم نما تا به تو بفهماند.
گفتم: حقيقت بندگى چيست؟ فرمود سه چيز:....
تا اينكه به حضرت گفتم، مرا سفارش كنيد. فرمود: ترا وصيت و سفارش مى كنم به 9 چيز و اينها توصيه من است براى كسانى كه قصد طريق خداوند را كنند و از خداوند مى خواهم ترا براى عمل به آنها موفق گرداند:
سه تا از آنها در رياضت و تهذيب اخلاق نفسى است سه تا درباره حلم و سه تا درباره علم، پس حفظ كن و بپرهيز از سستى در عمل به اينها. عنوان بصرى گويد: قلبم را براى آنها خالى كردم و خوب توجه نمودم.
فرمود: اما آنها كه در رياضت نفس است: بپرهيز از خوردن آنچه اشتها ندارى؛ زيرا موجب حماقت و نادانى مى شود و نخور مگر در موقع گرسنگى و اگر چيزى خوردى حلال بخور و بسم الله بگو و حديث رسول الله(صلی الله علیه و آله) را يادآور كه فرمودند: «ما مَلأَ آدَمِىٌ وِعاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَاِن كانَ وَ لَابُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثُ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثُ لِنَفَسِهِ»؛ (آدمى هيچ ظرفى را پر نكرد كه بدتر از شكمش باشد، پس اگر قصد پر كردن آن را دارد؛ يك سوم آن را براى غذا و يك سوم براى نوشيدن و يك سوم براى تنفس است).
و اما آنها كه درباره حلم است: پس كسى كه به تو گفت: اگر يك حرف زدى، ده تا مى شنوى به او بگو: اگر ده تا بگوئى، يكى نمى شنوى و كسى كه ترا دشنام داد، به او بگو اگر راست مى گوئى و صادقى در آنچه به من نسبت مى دهى، پس از خدا مى خواهم مرا ببخشد و اگر كاذبى در آنچه مى گوئى، پس از خدا مى خواهم ترا ببخشد و كسى كه به تو وعده فحش در كلام داد پس او را به نصيحت و رعايت او وعده ده.
و اما آنچه در علم است: پس آنچه به آن جاهلى از علماء سؤال كن و بپرهيز از اين كه سؤال كنى از آنها از روى اعتراض و آزمايش و بپرهيز از اين كه به رأى خود عمل كنى و احتياط را اخذ كن، در جميع راهها و از فتوا دادن فرار كن، مثل فرار كردن تو از شير، و گردن خود را پل براى مردم قرار نده [يعنى فتوا دادن بدون مدرك و توجه، مانند آن است كه گردن خود را مثل پل كرده اى تا مردم از روى آن عبور كرده و تو در بيچارگى باقى مى مانى و در محضر ربوبى فرداى قيامت جوابى ندارى]. همين كه سخن امام به اينجا رسيد فرمود: بلند شو از نزد من اى ابا عبدالله؛ زيرا تو را نصيحت كردم و سخنان مرا فاسد مكن و درود بر كسى كه از هدايت پيروى كند».(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.