پاسخ اجمالی:
در نگاه قرآن و تورات(تحریف شده)، تفاوت های زیادی در مورد جایگاه «علم و دانش» وجود دارد. تورات می گوید: «آدم» به خاطر استفاده از درخت «نيك و بد» و علم پیدا کردن از بهشت رانده شد؛ در مقابل قرآن، ارزش مقام انسان را در «علم الاسماء» می داند. در افسانه های تورات نسبت جهل، حسد، بخل، دروغ و جسم بودن به خدا داده شده است و ...
پاسخ تفصیلی:
اگر قرآن را با تورات (تحريف شده) بسنجیم و نظر هر يك را راجع به دانش بررسى كنيم، خواهيم ديد، اسلام علم را در چه جايگاهى قرار داده و تورات در چه جايگاهى.
گفته شده تورات به بيش از 1000 زبان منتشر شده و مورد احترام يهوديت و مسيحيت است، وقتى به فصل دوم و سوم سِفر تكوين (پيدايش) مى رسيم، مى گويند: آدم را به خاطر اين از بهشت راندند كه از درخت علم و معرفت خورد و چشمش باز شد و ديد عريان است و پشت درخت پنهان شد، خدا پرسيد كجائى؟ گفت پشت درخت، گفت: «چرا آنجا رفته اى؟» گفت: «برهنه ام»، گفت: «از كجا فهميدى زشت است؟»، معلوم مى شود از آن درخت خورده اى و عقل به كله ات آمده، سپس دستور داد، بيرونش كنيد، كه بهشت جاى عاقلان نيست، البته اين بيانى كه كرديم بيان عاميانه به زبان خودمان بود، و حال ترجمه بعضى از مطالب فصل دوم و سوم سِفر تكوين را بيان مى كنيم:
در فصل دوم آمده است: «پس خداوند خدا آدم را از خاك زمين صورت داد و نسيم حيات را بر دماغش دميد و آدم جان زنده شد؛ و خداوند خدا هر درخت خوش نما و به خوردن نيكو، از زمين رويانيد، و هم درخت «حيات» در وسط باغ و درخت «دانستن نيك و بد» را... و خداوند خدا آدم را امر فرموده گفت كه از تمامى درختان باغ مختارى كه بخورى، اما از درخت «دانستن نيك و بد» مخور، چه در روز خوردنت از آن مستوجب مرگ مى شوى...».
و در فصل سوم چنين آمده است: «و آواز خداوند را شنيدند كه به هنگام نسيم روز در باغ مى خراميد و آدم و زنش خويشتن را از حضور خداوند خدا در ميان درختان باغ پنهان كردند و خداوند خدا آدم را آواز كرده وى را گفت كه كجائى؟! او ديگر جواب گفت كه آواز تو را در باغ شنيدم و ترسيدم، زیرا كه برهنه ام، به جهت آن پنهان شدم و خدا به او گفت كه: تو را كه گفت كه برهنه اى؟ آيا از درختى كه تو را امر كردم، نخورى و خوردى؟! و آدم گفت: زنى كه از براى بودن با من دادى، او از آن درخت به من داد كه خوردم؛ و خداوند خدا گفت كه: اينك آدم نظر به دانستن نيك و بد چون يكى از ما شده، پس حال مبادا كه دست خود را دراز كرده هم از درخت حيات بگيرد، و خورده دائماً زنده ماند. پس از آن سبب خداوند خدا او را [از] باغ عدن راند تا آنكه در زمينى كه از آن گرفته شده بود فلاحت نمايد».
همانطور كه مشاهده فرموديد، اين «افسانه زننده» كه در تورات كنونى به عنوان يك واقعيت تاريخى آمده است، علت اصلى اخراج آدم(عليه السلام) از بهشت و گناه بزرگ او را توجه به علم و دانش و دانستن نيك و بد مى داند. و چنانچه آدم(عليه السلام) دست به شجره «نيك و بد» دراز نمى كرد و تا ابد در جهل باقى مى ماند، تا آنجا كه حتى نداند برهنه بودن زشت و ناپسند است، براى هميشه در بهشت باقى مى ماند.
به اين ترتيب مسلماً آدم نبايد از كار خود پشيمان شده باشد، زيرا از دست دادن بهشتى كه شرط بقاى در آن، ندانستن نيك و بد است، در برابر به دست آوردن علم و دانش، تجارت پرسودى محسوب مى گردد، پس چرا آدم(عليه السلام) از اين تجارت نگران و پشيمان باشد؟!
بنابراين افسانه، تورات درست در نقطه مقابل قرآن كه ارزش مقام انسان و سرّ آفرينش او را در «علم الاسماء» معرفى كرده قرار دارد.
از اين گذشته در افسانه مزبور مطالب زننده عجيبى درباره خداوند و يا مخلوقات او ديده مى شود كه هر يك از ديگرى حيرت انگيزتر است، و آن عبارت است از:
1ـ نسبت دروغ به خداوند (چنانكه در جمله شماره 17 فصل دوم مى گويد: «خداوند گفت از آن درخت نخوريد كه مى ميريد» در حالى كه نمى مردند؛ بلكه دانا مى شدند).
2ـ نسبت بخل به خداوند (چنانكه در جمله 22 فصل سوم مى گويد: «كه خدا نمى خواست آدم و حوّا از درخت علم و حيات بخورند و دانا شوند و زندگى جاويدان پيدا كنند»).
3ـ نسبت حسد به خداوند (چنانكه از همان جمله استفاده مى شود كه خداوند بر اين علم و دانشى كه براى آدم پيدا شده بود رشك برد).
4ـ نسبت جسم به خداوند (چنانكه از جمله 8 فصل سوم استفاده مى شود كه خداوند به هنگام صبح در خيابان هاى بهشت مى خراميد).
5ـ خداوند از حوادثى كه در نزديكى او مى گذرد بى خبر است (چنانكه در جمله 9 مى گويد: «صدا زد آدم كجائى؟ و آنها در لابلاى درختان، خود را از چشم خداوند پنهان كرده بودند»).(1)
مطلبى كه ذكر آن خالى از لطف نيست، اين است كه مراد از «شجره منهيّه» (درختى كه حضرت آدم(عليه السلام) از آن نهى شده بود) چيست؟ صاحب تفسير «اطيب البيان» در ذيل اين آيات گويد: «بعضى گفتند: حنطه(گندم) و بعضى عنب(انگور) و بعضى زيتون و بعضى كافور و بعضى شجره علم خير و شر و بعضى شجره خلد دانسته اند، و قائل به شجره علم خير و شر، «كلبى» است و او از تورات رائج اخذ نموده، و قصه تورات به جهاتى محرّف است و قائل به شجره خلد، «ابن جذعان» است، و اين نيز قول باطلى است، براى اينكه اولا مأخوذ از قول شيطان است كه گفت: «هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لَّايَبْلَى». (2) و ثانياً اگر شجره خلد بود، بايد آدم و حوّا در بهشت جاودان باشند نه اينكه خارج شوند؛ و اخبار در اين باره مختلف است و در بعضى اخبار دارد كه همه اينها حق است؛ زيرا درخت بهشتى شامل همه انواع خوراكيها هست،(3) و آنچه به نظر اقرب است، اين كه شجره از چيزهائى بوده كه خوردن آن با ماندن در بهشت مناسبتى نداشته، و بعيد نيست كه همان حنطه(گندم) بوده است».(4)،(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.