پاسخ اجمالی:
به گفته دکتر طه حسین تصوف در آغاز به صورت زیاده روی در ترك دنيا و زهد مفرط بود كه مورد اعتراض پیامبر(ص) واقع شد؛ ولی بعد تغيير قيافه داد و در اواخر قرن اول هجرى تصوف از آن پديد آمد. با ارتباط مسلمانان با فرهنگهاى هند و ايران و يونان این مفهوم از صورت كوشش در عبادت و زياده روى در آن به صورت تلاش براى متحد شدن يا پيوستن با خدا يا شناختن او از طريق اشراق درآمد، سپس به مذاهب باطنيان آميخته شد و بيشتر پيچيده گشت تا این که خود به صورت مذهبى جداگانه درآمد.
پاسخ تفصیلی:
دكتر طه حسين درباره پيدايش تصوف در جامعه اسلامى مى نويسد: «تصوف در آغاز به صورت ترك دنيا و زهدى بود كه طرفداران آن زياده روى كردند، رسول اكرم(صلى الله عليه و آله) آن را ناروا شمرد، «عثمان بن مظعون» را از رهبانيتش باز داشت و بر «عبداللّه بن عمرو بن عاص» كه تصميم گرفت تمام عمر روزه بگيرد و در خواندن قرآن زياده روى مى كرد، سخت گيرى نمود، و مى خواست كه اصحابش دين خود را سهل و آسان گيرند و ایشان را به قرآن فرامی خواند كه (خداوند براى ايشان آسانى خواسته نه دشوارى)؛ «يريد اللّه بكم اليسر و لايريد بكم العسر».(1) و (در دين براى ايشان فشارى قرار نداده است)؛ «ما يريد اللّه ليجعل عليكم من حرج».(2) صحابه اى را كه در روزه و نماز زياده روى مى كردند، امر فرمود كه هم روزه بگيرند و هم افطار كنند و هم به نماز شب برخيزند، و هم بخوابند، و آن چه را خدا براى ايشان حلال كرده است بر خويش حرام نگردانند.
پافشارى پيامبر(صلى الله عليه وآله) در اين امر به آنجا رسيد كه قسمتى از عبادات خود را از اصحاب خود پنهان مى داشت كه مباد كار بر آنان دشوار گردد و خود را به آن چه او انجام مى دهد مقّيد سازند، و بيش از حد طاقت، خود را به زحمت اندازند. آنان را نهى كرد كه روزه وصال بگيرند و شب و روزى پشت سر هم امساك نمايند، و چون به او گفتند تو خود چنين مى كنى فرمود: «من مانند شما نيستم و از دست خدا غذا مى خورم و مى نوشم!»(3) يعنى خداوند در عبادت نيرو و تحمّلى به او بخشيده كه به شما نداده است».
طه حسين در ادامه مى افزايد: «چندان نگذشت كه اين ترك دنيا تغيير قيافه داد و تدريجاً بر پيچيدگى آن افزوده مى شد، تا آنكه در اواخر قرن اول هجرى تصوف از آن پديد آمد». هنگامى كه ارتباط مسلمانان با فرهنگهاى بيگانه شدت يافت دشوارتر و پيچيده تر شد، چيزى نگذشت كه تصوف تحت تأثير آشنائى مسلمانان با فرهنگ هند و ايران و به خصوص فرهنگ يونان قرار گرفت و ترك دنيا از صورت كوشش در عبادت و زياده روى در آن به صورت تلاش براى متحد شدن يا پيوستن با خدا يا شناختن او از طريق اشراق درآمد، سپس تصوف به مذاهب باطنيان آميخته شد و بيش از پيش پيچيده گشت و از آنچه مردم از شئون دينى مى شناختند منحرف گرديد و خود به صورت مذهبى جداگانه بلكه مذهب هايى که مورد اختلاف خودشان بود درآمد. متصوفه سخنانى گفتند كه مورد انكار فقها و محدثين و متكلمين قرار گرفت و بعضى از متصوفه در اثر همين سخنان سخت گرفتار شدند و گاه كار آنها به كشته شدن و بالاى دار رفتن - چنانكه بر سر حلاج آمد - مى كشيد.(4)،(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.