پاسخ اجمالی:
نامه امام على(ع) به مالك اشتر كه يكى از فرماندهان نمونه در تاريخ اسلام بوده، رهنمودى پربار در تمام زمينه هاى مديريّت است. از این سخنان می توان ویژگی های یک مدیر لایق و شایسته را برداشت کرد، از جمله: بيدارى و هوشيارى كامل در بحرانها، عدم ترس و وحشت از قدرت دشمن، قاطعيت در برابر دشمنان، مؤثّر و حساب شده بودن ضربات وارده بر دشمن، پيروى كامل از فرمان امام و رهبر، دلسوزى و خيرخواهى نسبت به جامعه اسلامى، سختگيرى در برابر دشمنان، عظمت روح، بلندى فكر، پاکدامنی، بردباری، حسن خلق، عزتمندی و ... .
پاسخ تفصیلی:
فرمان مولا على(عليه السلام) درباره مالك اشتر كه يكى از فرماندهان بزرگ و نمونه در تاريخ اسلام بوده، رهنمودى است پربار در تمام زمينه هاى مديريّت. امیر مؤمنان على(عليه السلام) درباره شخص او (قطع نظر از توصيفهائى كه در فرمان معروف او آمده است)، در نامه اى كه به مردم مصر به هنگام اعزامش به عنوان يك استاندار مى نويسد، چنين مى فرمايد:
«أَمّا بَعْدُ، فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكُمْ عَبْداً مِنْ عِبادِ اللّهِ، لايَنامُ أَيّامَ الْخَوْفِ، وَ لايَنْكُلُ عَنِ الاعْداء سَاعَات الرَّوْعِ، اَشَدّ عَلَى الفُجّارِ مِنْ حَريقِ النّارِ، وَ هُوَ مالِكَ بْنُ الحارِثِ اَخُو مَذْحِج، فَاسْمِعُوا لَهُ وَ أَطيعُوا أَمْرَهُ فيما طَابَقَ الْحَقَّ فَإِنَّهُ سَيْفٌ مِنْ سُيُوفِ اللّهِ، لاكَليلَ الظُّبَةِ، وَ لانابِي الضَّرِيبَةِ، فَإِنْ أَمَرَكُمْ أَنْ تَنْفِرُوا فَانْفِرُوا، وَ إِنْ أَمَرَكُمْ أَنْ تُقيمُوا فَأَقيمُوا، فَإِنَّهُ لايُقْدِمُ وَ لايُحْجِمُ وَ لايُؤَخِّرُ وَ لايُقَدِّمُ إِلاّ عَنْ أَمْرى؛ وَ قَدْ آثَرْتُكُمْ بِهِ عَلى نَفْسى لِنَصيحَتِهِ لَكُمْ وَ شِدَّةِ شَكيمَتِهِ عَلى عَدُوِّكُمْ!»(1)؛ (امّا بعد، بنده اى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم كه به هنگام خوف [احتمال حمله دشمن يا خطرات ديگر] خواب به چشم راه نمى دهد! و در ساعات ترس و وحشت در برابر دشمنان، ترديد به خود راه نمى دهد! در برابر بدكاران از شعله آتش سوزنده تر است! و او مالك بن حارث [اشتر] از قبيله مَذْحِج است! سخنش را بشنويد و فرمانش را در آنجا كه مطابق حق است، اطاعت كنيد! زيرا او از شمشيرهاى برنده الهى است كه نه به كندى مى گرايد، و نه ضربتش بى اثر مى ماند! اگر او فرمان بسيج داد، حركت كنيد! و اگر دستور توقّف داد، توقّف نمائيد! چرا كه او هيچ كارى را اعمّ از حمله، يا عقب نشينى، يا پيشروى، جز به فرمان من انجام نمى دهد! من شما را بر خود مقدّم داشتم و ايثار كردم كه او را به فرماندهى شما منصوب نمودم؛ او نسبت به شما خيرخواه و نسبت به دشمنانتان سختگير است).
از سخنان اميرمؤمنان على(عليه السلام) درباره اين سردار رشيد اسلام، صفات زير كه از ويژگيهاى يك فرمانده نمونه است، استفاده مى شود:
1. بيدارى و هوشيارى كامل در بحرانها و به هنگام احساس خطر.
2. عدم ترس و وحشت از قدرت دشمن، هر چه باشد و هر قدر باشد.
3. قاطعيّتى همچون شعله هاى سوزان آتش در برابر دشمنان.
4. مؤثّر بودن و حساب شده بودن ضرباتى كه بر دشمن وارد مى كند.
5. پيروى كامل از فرمان امام و رهبر.
6. دلسوزى و خيرخواهى نسبت به جامعه اسلامى.
7. سختگيرى در برابر دشمنان.
اين صفات هر كدام مى تواند موضوع سخن جداگانه اى قرار گيرد كه براى رعايت اختصار از شرح آن چشم مى پوشيم.
جالب اين كه، اميرمؤمنان على(عليه السلام) به هنگامى كه مالك شهيد شد، در سوگ او نيز سخنانى گفت كه در آن نیز الگوهاى روشنی براى يك «فرمانده خوب» ارائه شده است، فرمود: «مالِكٌ وَ ما مالِكٌ وَ اللّهِ لَوْ كانَ جَبَلاً لَكان فِنْداً وَ لَوْ كانَ حَجَراً لَكانِ صَلْداً لايَرْتَقيهِ الْحافِرُ وَ لايُوفى عَلَيْهِ الطّائِرُ»(2)؛ (مالك، امّا چه مالكى! به خدا سوگند اگر كوه بود يكتا بود! و اگر سنگ بود سرسخت و محكم بود! مركب راهوار انديشه، قدرت نداشت از كوهسار وجودش بالا رود! و هيچ پرنده فكر انسانى نمى توانست به اوج قلّه روح بلندش پرواز كند!). در اينجا امام(علیه السلام) صفات زير را به عنوان صفات ويژه اى براى اين فرمانده بزرگ و نمونه، مى شمرد:
1. عظمت روح.
2. بلندى فكر.
3. استوارى و پايمردى در برابر حوادث سخت.
4. كسى كه به هنگام فقدانش راستى جاى خالى او احساس مى شود.
از مجموعه اين صفات و صفات گذشته، ارزشهاى والائى كه در يك فرمانده نمونه بايد جمع باشد به دست مى آيد؛ و بايد تصديق كرد جمع ميان اين صفات كاری مشكل است؛ و اگر كسانى واجد آن باشند وجودشان بسيار مغتنم است.
امام على(عليه السلام) براى فرماندهان سپاه و لشگر شرايطى بيان فرموده كه در فرمان مالك اشتر - كه از غنى ترين، و دقيق ترين برنامه هاى كشوردارى اسلامى است - منعكس است؛ و در حقيقت قسمتهاى مهمّى از مسائل لازم و ارزشهاى انسانى و اسلامى معتبر براى مديريّت و فرماندهى را در آن بيان فرموده است؛ و براى تكميل اين بحث ذكر آن ضرورى به نظر مى رسد. «فَوَلِّ مِنْ جُنُودِكَ أَنْصَحَهُمْ فى نَفْسِكَ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لامامِكَ وَ أَنْقاهُمْ جَيْباً وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً مِمَّن يُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ وَ يَسْتَريحُ إِلَى الْعُذْرِ وَ يَرْأَفُ بِالضُّعَفاءِ وَ يَنْبُو عَلَى الاقْوياءِ وَ مِمَّنْ لايُثيرُهُ الْعُنْفُ وَ لايَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِي المُرُوؤاتِ وَ الاحْسابِ وَ أَهْلِ الْبُيُوتاتِ الصّالِحَةِ، وَ السَّوابِقِ الْحَسَنَةِ، ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ، وَ الشَّجاعَةِ وَ السَّخاءِ وَ السَّماحَةِ»(3)؛ (فرمانده سپاهت را كسى قرار ده كه واجد اين شرايط باشد:
1. از همه آنها نزد تو نسبت به خداوند و پيامبر و امام دلسوزتر و خيرخواه تر باشد.
2. از همه آنها پاكدامن تر باشد.
3. از همه عاقل تر و هوشيارتر باشد.
4. از كسانى باشد كه دير به خشم من آيند.
5. و به موقع عذر مى پذيرند.
6. از آنها كه نسبت به مستضعفان رؤوف و مهربانند.
7. و در مقابل زورمندان و مستكبران قوىّ و انعطاف ناپذيراند.
8. از كسانى كه حوادث سخت آنها را از جا به در نمى برد.
9. هرگز ضعف و زبونى آنها را به زانو در نمى آورد.
10. به سراغ كسانى رو كه از خانوده هاى اصيل، نجيب، با شخصيّت، صالح، خوش سابقه، با شهامت، شجاع و سخاوتمند هستند!).
از بررسى اين صفات اين نكته به خوبى روشن مى شود كه اسلام تا چه حد مسؤوليّت فرماندهى و مديريّت را حسّاس مى داند، و تا چه اندازه شرايط آن را سنگين؛ به همين دليل، آنها كه در اين مشاغل قرار مى گيرند، بايد براى تطبيق خود بر اين معيارها و ارزشها تلاش و كوشش كنند، يا اگر خود را واجد آن نمى دانند شجاعانه كنار روند! بديهى است اكتساب اين صفات به آسانى ممكن نيست و جز با تهذيب نفس و خودسازى و آشنائى كامل با ارزشهاى اسلامى امكان پذير نمى باشد.
اميرمؤمنان على(عليه السلام) در همان فرمان درباره رده هاى بالاى فرماندهان سپاه و لشكر كه در حقيقت همطراز مديران كل و وزراء هستند، شرايط بيشتر و سنگين ترى بيان مى فرمايد؛ آنجا كه مى گويد: «وَ لْيَكُنْ آثَرُ رُؤُوسِ جُنْدِكَ عِنْدَكَ مَنْ واساهُمْ فى مَعُونَتِهِ، وَ أَفْضَلَ عَلَيْهِمْ مِنْ جِدَتِهِ، بِما يَسَعُهُمْ وَ يَسَعُ مِنْ وَرائَهُمْ مِنْ خُلُوفِ أَهْليهِمْ، حَتَّى يَكُونَ هَمُّهُمْ هَمّاً واحِداً فى جِهادِ الْعَدُوِّ فَإِنَّ عَطْفَكَ عَلَيْهِمْ يَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَيْكَ»(4)؛ (در رده هاى بالاى فرماندهى لشكر تو، بايد كسانى باشند كه در كمك به لشكريان بيش از همه مواسات كنند؛ و از امكانات موجود بيشتر به نفرات خود برسند، تا آنجا كه هم نفرات لشكر و هم كسانى كه تحت تكفّل آنها هستند اداره شوند؛ به گونه اى كه همگى تنها به يك چيز بينديشند: به جهاد و پيكار با دشمن! بدان! هر قدر بيشتر به آنها محبّت و مهربانى كنى، قلوب آنان بيشتر به تو متوجّه خواهد شد و همبستگى عميقتر مى گردد [و يكى از مهمترين عوامل پيروزى در مبارزه با دشمنان همبستگى ميان نفرات لشكر است از يك سو و پيوند قلبى آنها با فرمانده از سوى ديگر!]).(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.