پاسخ اجمالی:
هر مديری به طور كلی بايد اطلاعات دقيق و صريحى از سازمان و همكاران تحت امرش داشته باشد، و از تمام رويدادهایی كه در داخل و خارج آن تشكيلات واقع مى شود، و به نحوى با آن ارتباط دارد، آن هم با آمار و ارقام دقيق مطلع باشد. مدیر برای اینکار نیازمند يك كادر اطلاعاتى هوشيار و منطبق بر ملاكهاى صحيح اخلاقى و انسانى است، تا این اطلاعات را برایش تهیه کنند. در تاريخ پيامبر(ص) و امام علی(ع) نمونه هایی ثبت شده که بیانگر اهتمام ایشان به استفاده از مأموران امين اطّلاعاتى برای کشف یا خنثی سازی توطئه دشمنان است.
پاسخ تفصیلی:
هر «مدير» يا «فرمانده» به طور كلّى بايد اطّلاعات دقيق، صحيح و صريحى از سازمانى كه زير نظر اوست و كسانى كه با او همكارى دارند و تمام رويدادها كه در داخل و خارج آن تشكيلات واقع مى شود، و به نحوى با آن ارتباط دارد، آن هم با اعداد و ارقام دقيق داشته باشد. درست است كه در تمام كشورهاى جهان دستگاههاى اطّلاعاتى وسيعى چه در داخل و چه در خارج، وجود دارد، و سنگين ترين بارها غالباً بر دوش آنهاست، و گاه سنگين ترين هزينه را به خود اختصاص مى دهند، و نيز درست است كه دستگاههاى اطّلاعاتى در جهان امروز، معمولاً يك دستگاه شيطانى است، و گاه كارهائى مى كنند كه روح شياطين نيز از آن بى خبر است؛ ولى با اين همه، در داخل هر تشكيلاتى بايد يك كادر اطّلاعاتى هوشيار و منطبق بر ملاكهاى صحيح اخلاقى و انسانى براى آگاه بودن از مسائلى كه در «داخل» و «خارج» آن تشكيلات است و مديران و فرماندهان در محاسبات خود به آن نياز دارند، وجود داشته باشد. در تاريخ پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) مى خوانيم كه از مأموران امين اطّلاعاتى خويش براى كشف حوادث و گاه براى اقدامات آينده و حتّى احياناً براى ايجاد اختلاف در صفوف دشمن استفاده مى كرد كه نمونه هائى از آن را براى الهام گرفتن از طرز كار آنها در اينجا يادآور مى شويم:
1ـ پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) به هنگام فتح مكّه، تمام جادّه هائى را كه از سوى مدينه به مكّه منتهى مى شد تحت مراقبت شديد مأموران خود قرار داد، مبادا اخبار آماده شدن مسلمانان براى اين فتح بزرگ به گوش دشمن برسد و خود را آماده كنند. در اين هنگام به پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) خبر دادند (بعضى گفته اند اين خبر از طريق جبرئيل بود) كه مردى به نام «حاطِبِ بنِ أَبى بَلْتَعَه» نامه اى براى سران قريش نوشته و به زنى داده كه در برابر اخذ مبالغى آن را به قريش رساند، در اين نامه پاره اى از اسرار نظامى مسلمانان و حمله قريب الوقوع آنان به مكّه افشا شده بود. «ابن هشام» در سيره پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم)، مى نويسد كه: حضرت رسول(صلى الله عليه و آله و سلم) به «امام على(عليه السلام)» و «زبير» و «مقداد» دستور داد كه به سرعت راه مكّه را پيش گيرند، و هر جا آن زن را بيابند دستگير كرده و نامه را از او بگيرند. آنها به سرعت جادّه ها را پشت سر گذاشتند، ناگاه به زنى رسيدند كه با عجله به سوى مكّه مى رفت؛ او را متوقّف ساخته، و مورد بازپرسى قرار دادند؛ وسائل و لباس همراه او را جستجو كردند، امّا چيزى نيافتند؛ زن شديداً اين مأموريّت را انكار كرد؛ حتّى سوگند ياد نمود. امّا حضرت على(عليه السلام) فرمود: «اِنِّى اَحْلِفُ بِاللّهِ ما كَذَبَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم وَ لاكَذَبْنا وَ لَتُخْرِجَنَّ هَذَا الْكِتابَ اَوْ لَنَكْشِفَنَّكِ»؛ (من به خدا سوگند مى خورم كه نه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) دروغ گفته، نه ما دروغ گفته ايم، باید نامه اى را كه همراه دارى تحويل دهی، و الاّ تو را بازرسی می کنیم!) زن جاسوس كه مسأله را جدّى ديد از امام على(عليه السلام) تقاضا كرد كه كمى از او فاصله بگيرند، سپس نامه كوچكى از لا به لاى گيسوان بلند خود بيرون آورد و به على(عليه السلام) تسليم نمود؛ و حضرت نامه را به حضور پيامبر آورد. پيامبر نويسنده نامه، «حاطِب» را احضار فرمود و شديداً مورد مؤاخذه قرار داد.(1) براى اينكه اين جريان بار ديگر تكرار نشود، آياتى از اوائل سوره «ممتحنه» نازل گرديد كه آغاز آن چنين است: «يا اَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَ عَدُوَّكُمْ اَوْلِياءَ تُلْقُونَ اِلَيْهِمْ بَالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ»(2)؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هرگز كافران را كه دشمن من و شما هستند ياران خود نگيريد و طرح دوستى با آنها نريزيد ...).
2ـ امام علىّ بن موسى الرّضا(عليه السلام) مى فرمايد: «كانَ رَسُولُ اللّهِ اِذا بَعَثَ جَيْشاً وَ اَمَّهُمْ اَميراً بَعَثَ مَعَهُمْ مِنْ ثِقاتِهِ مَنْ يَتَجَسَّسُ لَهُ خَبَرَهُ»(3)؛ (هنگامى كه رسول اللّه (صلى الله عليه و آله و سلم) لشگرى را مى فرستاد و اميرى بر آنها مى گمارد، كسى از افراد مورد اعتماد خود را با آنها اعزام مى داشت تا مسائل مربوط به او را گزارش دهد).
3ـ پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) در جنگ «احد» براى كسب خبر، «أَنَسَ» و «مونس» فرزندان «فُضالَة» را فرستاد تا او را از اخبار قريش آگاه سازند؛ آن دو نفر خبر آوردند كه سپاه قريش نزديك به مدينه است؛ و مركب هاى خود را براى چرا در كشتزارهاى مدينه رها كرده اند؛ و آنان سه هزار شتر و دويست اسب و تجهيزات ديگر به همراه دارند.(4)
4ـ در غزوه «حديبيّه»، پيامبر گرامى دستگاه اطّلاعاتى خود را جلوتر از لشگر فرستاد تا اگر در نيمه راه به دشمن برخوردند، فوراً پيامبر را مطّلع سازند؛ در نزديكى «عُسْفان» يك مرد «خُزاعى» كه عضو دستگاه اطّلاعات پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) بود حضور پيامبر رسيد و گزارش داد كه: «قريش از حركت شما آگاه شده اند، و نيروهاى خود را گرد آورده و به «لات» و «عُزّى» سوگند ياد كرده اند كه از ورود شما به مكّه جلوگيرى نمايند».(5)
5ـ از آن روز كه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) پايه هاى حكومت اسلامى را در مدينه گذارد، پيوسته مأمورانى را اعزام مى كرد تا او را از اوضاع خارج مدينه و تحّولات نظامى و سياسى آگاه سازند؛ از جمله پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) در ماه رجب، گروهى از مهاجران را كه عدّه آنها به 18 نفر بالغ مى شد، به فرماندهى «عبداللّه بن جَحْش» مأموريّت داد تا از جادّه مدينه به سمت مكّه حركت كنند، و دستور داد نامه اى نوشتند و آن را بستند و به دست فرمانده داد و فرمود تا دو روز راه نرفته ايد نامه را باز نكنيد، بعداً نامه را بگشائيد و هر چه در آن بود بى كم و كاست عمل كنيد! «عبداللّه» نامه را گرفت و به راه افتاد، و بعد از دو روز راه، نامه را گشود و ديد در آن نامه خطاب به وى چنين نوشته شده: «اِذا نَظَرْتَ فِى كِتابى هذا فَامْضِ حَتَّى تَنْزِلَ نَخْلَةً بَيْنَ مَكَّةَ وَ الطّائِفِ فَتَرصُدَ بِها قُرَيْشاً وَ تُعْلِمَ لَنا مِنْ اَخْبارِهِمْ...»(6)؛ (هنگامى كه نامه مرا خواندى به حركت خود ادامه ده تا به درخت نخلى برسى كه در ميان مكّه و طائف است؛ در آنجا مراقب فعّاليّتهاى قريش باش و ما را از اخبار آنها آگاه كن).
6ـ از روشنترين مدارك در اين باره، سفارشى است كه امام اميرمؤمنان على(عليه السلام) به سپاهى كه براى پيكار با شاميان فرستاد، فرموده است: «وَ اجْعَلُوا لَكُمْ رَقَباءَ فى صَياصِى الْجِبالِ وَ مَناكِبِ الْهِضابِ، لِئَلاّ يَأْتيْكُمُ الْعَدُوُّ مِنْ مَكانِ مَخافَة، اَوْ أَمْن، وَ اعْلَمُوا اَنَّ مُقَدِّمَةَ الْقَوْمِ وَ عُيُوْنُهُمْ وَ عُيُوْنُ الْمُقَدِّمَةِ طَلائِعُهُمْ...»(7)؛ (بر فراز تپه هاى مسطّح و در بلندى كوهها، براى خود ديده بانان مستقر داريد، تا دشمن شما را غافلگير نسازد، و ناگهان از يك نقطه مخفى يا آشكار به شما حمله نكند، و بدانيد پيشاپيش لشگر، ديده بانان حركت مى كنند؛ و پاسداران صف مقدّم جبهه، مأموران اطّلاعاتى هستند...!).
7ـ در فرمان معروف اميرمؤمنان على(عليه السلام) به مالك اشتر نيز آمده است: «ثُمَّ تَفَقَّد أَعْمالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفاءِ عَلَيْهِمْ، فَإِنَّ تَعاهُدَكَ فِى السِّرِّ لامُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمالِ الامانَةِ، وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ...»(8)؛ (مأمورانى براى نظارت بر كارمندان خود بگمار، از كسانى كه راستگو و با وفا باشند تا حقايق را دقيقاً به تو اطّلاع دهند، زيرا بازرسى مداوم و پنهانى سبب مى شود كه به امانت دارى و مدارا كردن به مردم ترغيب شوند!).
8ـ امير مؤمنان على(عليه السلام) طىّ نامه اى به «قُثَم بن عبّاس» فرماندار مكّه، چنين نوشت: «أَمّا بَعْدُ فَاِنَّ عَيْنى بِالْمَغْرِبِ كَتَبَ إِلَىَّ يُعْلِمُنى أَنَّهُ وُجِّهَ إِلَى الْمَوْسِمِ أُناسٌ مِنْ أَهْلِ الشّامِ الْعُمْىِ الْقُلُوبِ، اَلصُّمِّ الاسْماعِ...»(9)؛ (مأمور اطّلاعات من در مغرب [شام] برايم نوشته و مرا آگاه ساخته كه گروهى از شاميان به سوى «مكّه» گسيل شده اند [گروهى] كوردل، ناشنوا،... [اشاره به اين كه مزدوران معاويه تابع هيچ قانونى نيستند.]).(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.