پاسخ اجمالی:
بحران هویت فرزندان نامشروع یکی از علل ممنوعیت روابط آزاد جنسی است، زیرا آزمایش DNA نتیجه صد درصد برای تعیین هویت نیست و باز هم احتمال اشتباه در آن وجود دارد. همچنین برفرض تعیین تشخیص هویت کودک، بحران هویت فقط یکی از فلسفه های مقابله با روابط آزاد جنسی نه اینکه علت تامه این حکم باشد و اصطلاحا حکمت آن است نه علت آن، و احكام شرع دائر مدار علل آنهاست نه حكمت آنها. از سویی با وجود آزاد جنسی، هرگز بستر مناسبی برای تربیت فرزندان وجود ندارد و همچنان بحران هویت از داشتن والدین دلسوز وجود دارد.
پاسخ تفصیلی:
یکی از مهمترین دلایل مخالفت اسلام با روابط آزاد بین زنان و مردان، این بوده که اگر زن بخواهد با مردان مختلف ارتباط داشته باشد، فرزندی که از او متولد می شود مشخص نیست که متعلق به کدام مرد است، در نتیجه فرزندان نامشروع بدون هویت و فاقد سرپرست مشخص در جامعه متولد می شود که آسیب های اجتماعی فراوان درپی دارد. لذا اسلام در روابط زن و مرد محدودیت ایجاد کرده و آنها فقط از طریق ازدواج می توانند ارتباط جنسی داشته باشند و درصورت جدایی هم زن بعد از سپری شدن دوران عده می تواند با مرد دیگری ازدواج کند، در این صورت اگر فرزندی از این زن متولد شود مشخص می شود که متعلق به کدام مرد می باشد.
حال سؤال این است که امروز با پیشرفت علم، می توان از طریق آزمایش DNA، هویت فرزندی را که متولد می شود فهمید و مشخص کرد که متعلّق به کدام مرد می باشد؛ پس چرا باز هم لازم است در روابط بین زن و مرد محدودیت ایجاد کنیم و آنرا مشروط به ازدواج و طلاق و عده و ... کنیم؟
پاسخ این سؤال را از چند جهت می توان بررسی کرد:
اولا: آزمایش DNA، آنطور که دانشمندان بیان می کنند، نتیجه قطعی و صددرصد برای تعیین هویت کودک ندارد و باز هم احتمال اشتباه ولو بسیار ناچیز در آن وجود دارد؛ لذا در مورد روابط زنان و مردان نمی توان به این آزمایشات اعتماد کرد.
ثانیا: برفرض علم آنقدر پیشرفت کند که بطور قطع و یقین بتوان هویت کودک را تشخیص داد، اما مسأله «بحران هویت» فقط یکی از فلسفه های مقابله با روابط آزاد بین زنان و مردان می باشد نه اینکه علت تامه این حکم باشد و اصطلاحا حکمت آن است نه علت آن.
به عبارت دیگر درمورد احکام شرعیه یک قاعده وجود دارد که: «أنّ الاحكام الشرعية تدور وجوداً و عدماً مع عللها لا مع حكمتها»(1)؛ (احكام شرع دائر مدار علل آنهاست نه حكمت آنها).
«علّت حكم» چيزى است كه حكم داير مدار آن است، يعنى هر جا علّت باشد، حكم هم خواهد بود، و هر جا علّت نباشد، حكم هم نخواهد بود، ولى «حكمت حكم» چيزى است كه غالبا همراه حكم هست و گاهى هم از آن جدا مى شود، يعنى بعضى از اوقات على رغم اين كه حكمت وجود ندارد، حكم به قوّت خود باقى است.
مثلا در جمله «لا تشرب الخمر لانّه مسكر»(2)؛ (شراب ننوش چون مست كننده است). مست كنندگى علّت حرمت نوشيدن شراب بيان شده است؛ بنابراين، تا وقتی که یک نوشیدنی مست كننده باشد، خوردن آن حرام است و اگر اين حالت از بين رفت - مثلا شراب سركه شد - حرام نخواهد بود (يعنى حكم نيز از بين مى رود).(3)
امّا در مورد غسل جمعه، كه گفته مى شود براى تمييزى بدن تشريع شده است، اين مطلب حكمت حكم است، به همين جهت اگر كسى تازه شستشو كرده باشد، و بدن او هيچ بوى بدى ندهد، براى او نيز غسل جمعه مستحبّ است، چون «نظافت و تمييزى»، حكمت حكم غسل جمعه است، نه علّت آن(4) و حكمت لازم نيست هميشه همراه حكم باشد.(5)
مثال ديگر: گفته مى شود كه «حكمت عدّه»، براى زنانى كه از شوهر خود طلاق مى گيرند، يا شوهر آنان فوت كرده و هنوز يائسه نشده اند، روشن شدن وضعيّت حاملگى آنها است، تا معلوم باشد پدر آن بچّه كيست، ولى اين مطلب حكمت حكم است؛ به همين جهت مسئله عدّه، حتّى براى زنانى كه به وسيله جرّاحى «رحم» خود را برمى دارند و ديگر قابليّت بچه دار شدن را هم ندارند، لازم است.(6)
لذا در موضوع مورد بحث ما هم «بحران هویت» فقط یکی از فلسفه های مقابله با روابط آزاد بین زنان و مردان می باشد، و برفرض بپذیریم از طریق آزمایش DNA هویت فرزندان متولد شده مشخص می شود، امّا آزادی روابط بین زنان و مردان آثار مخرب و زیان بار دیگری نیز دارد که ممنوعیت آن را پا برجا نگه می دارد و حتی اگر همه آثار مخرب آن هم برداشته شود باز ممکن است اموری باشد که ما از آن بی خبریم و دلیل نخواهد شد تا از قانون الهی دست برداریم. اطاعت اوامر الهى هر چند با آگاهى از فلسفه هايش جاذبه بيشترى دارد، ولى هرگز مقيّد به آن نيست. ما بايد اوامر او را به كار بنديم و از نواهى او بپرهيزيم، خواه فلسفه حكم را بدانيم يا ندانيم؛ چرا كه اگرچه از فلسفه تفصيلى آن بى خبريم، ولی فلسفه اجمالى آن را مى دانيم؛ زيرا خداوند حكيم نه بى جهت به چيزى امر مى كند و نه بدون علّت از چيزى نهى مى كند.(7)
در حقیقت اسلام با ایجاد محدودیت در روابط آزاد بین زنان و مردان [علاوه بر اینکه از بحران هویت فرزندان نامشروع جلو گیری می کند،] ميخواهد جامعه عاري از هرگونه نگاه و رفتار هوس آلود و سرشار از كار و فعّاليت باشد، و زن و مرد فارغ از دغدغه هاي شهوانی به تحصيل و ساير كارهاي زندگي برسند؛ لذا زن و مرد را از اختلاط بي حدّ و مرز و از زير پاگذاشتن حريم هاي عفاف و شرم و حيا باز داشته تا سلامت فرد و جامعه تأمين گردد.(8)
چنانکه در قرآن، آیه 26 سوره نساء، می خوانیم: (خداوند مى خواهد [با اين دستورها راه هاى خوشبختى و سعادت را] براى شما آشكار سازد، و به سنتهاى [صحيح] پيشينيان رهبرى كند، و شما را از گناه پاك سازد و خداوند دانا و حكيم است)؛ «يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَ يَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ». همچنین در آیه 27 همین سوره می خوانیم: (خدا به وسيله اين احكام مى خواهد، نعمت ها و بركاتى كه بر اثر آلودگى به شهوات از شما قطع شده، به شما بازگردد، ولى شهوت پرستانى كه در امواج گناهان غرق هستند، مى خواهند شما از طريق سعادت به كلى منحرف شويد [و همانند آنها از فرق تا قدم آلوده انواع گناهان گرديد])؛ «وَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَ يُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمِيلُوا مَيْلًا عَظِيماً».
اين آيات در حقيقت به افرادى كه در عصر و زمان ما نيز به قوانين مذهبى مخصوصا در زمينه مسائل جنسى ايراد مى كنند، پاسخ مى گويد، كه اين آزاديهاى بى قيد و شرط سرابى بيش نيست، و نتيجه آن انحراف عظيم از مسير خوشبختى و تكامل انسانى و گرفتار شدن در بيراهه ها و پرتگاه ها است كه نمونه هاى زيادى از آن را با چشم خودمان به شكل متلاشى شدن خانواده ها، انواع جنايات جنسى، فرزندان نامشروع جنايت پيشه [که برفرض پدر او هم مشخص باشد اما در کانون خانواده ای توأم با مهر و محبت رشد نکرده و انواع انحرافات اجتماعی در او بوجود آمده است] و انواع بيماريهاى آميزشى و ناراحتى هاى روانى، [و هزاران فساد دیگر] مشاهده مى كنيم.(9)
ضمن اینکه آزادی روابط زنان و مردان نتیجه ای جز بی بندوباری و تحقیر زن و تبدیل او به ابزاری برای شهوت رانی و شهوت پرستی و همچنین دور شدن جوانان از اهداف مهمتری مثل پیشرفت علمی و فرهنگی ندارد. مطالعات دانشمندان تربيتى نيز نشان داده، مدارسى كه در آن دختر و پسر با هم درس مى خوانند، و مراكزى كه مرد و زن در آن كار مى كنند و بى بندوبارى در آميزش آنها حكمفرما است، كم كارى، عقب افتادگى، و عدم مسئوليت به خوبى مشاهده شده است.(10)
مساله «ابتذال زن» و «سقوط شخصيت او» در اين ميان نيز حائز اهميت فراوان است كه نيازى به ارقام و آمار ندارد، هنگامى كه جامعه [با ادعای آزادی] زن را با اندام برهنه بخواهد، طبيعى است روز به روز تقاضاى آرايش بيشتر و خودنمايى افزونتر از او دارد، و هنگامى كه زن را از طريق جاذبه جنسيش وسيله تبليغ كالاها و دكور اطاقهاى انتظار، و عاملى براى جلب جهانگردان و سياحان و مانند اينها قرار بدهند، در چنين جامعه اى شخصيت زن تا سر حد يك عروسك، يا يك كالاى بى ارزش سقوط مى كند، و ارزشهاى والاى انسانى او به كلى به دست فراموشى سپرده مى شود، و تنها افتخار او جوانى و زيبايى و خودنمائيش مى شود.(11)
ثالثا: فرض کنیم که هویت فرزندان نامشروع به صورت قطعی مشخص شود و بیماری ها و آثار نامطلوب روابط جنسی برداشته شود، باز هم مشکلات فرزندان متولد شده از این روابط، پابرجاست. چرا که با وجود روابط بی قید و شرط زنان و مردان، هرگز یک بستر مناسب و کانون گرم خانوادگی برای رشد و تربیت فرزندان تشکیل نخواهد شد و همچنان «بحران هویت» - حتی با مشخص شدن پدر و مادر فرزند - وجود دارد. زیرا فرزند حاصل از چنین روابطی پدر و مادر را در کنار هم و در محیطی با صفا و صمیمیت مشاهده نمی کند تا به آنها تکیه کند و خود را فاقد پدر و مادری دلسوز می بیند.
همچنین زنان و مردان در روابط آزادی که فقط با هدف شهوترانی انجام شده و از راه ازدواج صورت نمی گیرد، اصلا تمایلی به فرزند ندارند و غالبا قبل از تولد فرزند او را سقط می کنند. اگر در زمان جاهلیت فرزندان را به هر بهانه ای زنده به گور می کردند با نهايت تاسف اين مساله به اشكال ديگرى در جاهليت قرون اخير نيز خودنمايى مى كند؛ در شكل آزادى سقط جنين كه به صورت قانونى در بسيارى از كشورهاى به اصطلاح متمدن رواج يافته اگر عرب جاهلى بعد از تولد نوزادان را مى كشت انسانهاى متمدن عصر ما آن را در شكم مادر مى كشند.(12)
اكنون بیایید فکر فكر كنيم، آيا آن محدوديت آميخته با رستگاری و افتخار براى ما بهتر است، يا اين آزادى و بى بندوبارى توام با آلودگى و نكبت و انحطاط؟!
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.