پاسخ اجمالی:
اميرمؤمنان على(ع) می فرماید: «روزگار بر بازماندگان آن گونه مى گذرد كه بر پيشينيان گذشت، آنچه گذشته باز نمى گردد و آنچه هم اكنون موجود است جاودان نمى ماند. آخر كارش همچون اوّل كار او است و اعمال و رفتارش همانند يكديگر و نشانه هايش روشن و آشكار است». ایشان یکی از ستون های ایمان را توجّه به سنّت هاى پيشينيان می داند و می فرماید: «از آنچه بر امت هاى مستكبر پيشين از عذاب الهى و كيفرها و عقوبت هاى او رسيد عبرت گيريد، و از قبرهاى آنها و آرامگاهشان در زير خاك پند پذيريد».
پاسخ تفصیلی:
از آن جا كه نهج البلاغه كتاب عظيمى است با محتواى تربيتى بسيار غنى و قوى؛ و از طرفی تربيت بدون معرفت و معرفت بدون منابع آن ممكن نيست، لذا روى مسائل تاريخى تأكيد بسيار كرده است.
سخنان اميرمؤمنان على(عليه السلام) در نهج البلاغه آنچنان حوادث تاريخى را شرح مى دهد كه گويى دست انسان ها را گرفته، و با خود به زمان هاى گذشته دور دست مى برد، و صحنه ها را به روشنى در برابر آنها مجسّم مى سازد. گويى لشكر فرعون را با چشم خود مى بيند كه در تعقيب مستضعفين بنى اسرائيل اند، و سپس غرق شدن آنها را در رود نيل با چشم مى نگرد!
شهرهاى قوم عاد و ثمود و قوم لوط(عليه السلام) را زير ضربات شديد و تند بادهاى سركش، صاعقه ها، زلزله ها، و بارانى از سنگ تماشا مى كنند، كه در يك چشم بر هم زدن چنان در هم كوبيده و زير و رو مى شود كه از اين اقوام سركش و طغيانگر و ستمكار و هوسباز و كاخ ها و قصرها و زندگانى آبادشان چيزى جز ويرانه هايى خاموش و اجسادى بى جان كه سكوت مرگبارى بر آنها حاكم است ديده نمى شود؛ و سپس هر مسافرى را از اين صحنه ها با كوله بارى از معرفت و آگاهى باز مى گرداند. راستى كه قدرت نهج البلاغه در نشان دادن صحنه هاى تاريخى عجيب است و همچنين در بيان فلسفه تاريخ.
قبلا گفتار پر محتواى حضرت على(عليه السلام) را به فرزندش امام مجتبى(عليه السلام) درباره تأثير تاريخ در افزايش عمر انسان، افزايشى به اندازه همه عمر انسان ها از نظر تجربه و معرفت، شرح داديم.
درباره حاكميت قوانين كلّى تاريخى در كلام آن حضرت نيز تعبيرات بسيار جالبى است، مى فرمايد:«عِبادَ الله!ِ إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِى بِالبَاقِيْنَ كَجَرْيِهِ بِالماضينَ، لا يَعُودُ ما قَدْ وَلّىْ مِنُه، وَلايَبْقى سَرْمَداً ما فيه، آخِرُ فَعَالِهِ كاَوَّلِهِ، مُتشابِهَةٌ امُورُه، مُتضاهِرَةٌ أعْلامُهُ» (1)؛ (اى بندگان خدا! روزگار بر بازماندگان آن گونه مى گذرد كه بر پيشينيان گذشت؛ آنچه گذشته باز نمى گردد، و آنچه هم اكنون موجود است جاودان نمى ماند. آخر كارش همچون اوّل كار او است و اعمال و رفتارش همانند يكديگر و نشانه هايش روشن و آشكار است!).
در تفسير معناى «ايمان» بعد از اين كه براى آن چهار ستون قائل مى شود (صبر و يقين و عدل و جهاد) مى فرمايد: «وَاليَقينُ منها عَلَى ارْبَعِ شُعَب: عَلى تَبْصِرَةِ الفِطْنَةِ، وَتأَوَّلِ الْحِكْمَةِ، وَمَوْعِظَةِ العِبَرةِ، وَسُنَّةِ الأَوَّلينَ» (2)؛ (يقين چهار شعبه دارد ـ بر چهار پايه استوار است ـ بر بينش و هوشيارى، و رسيدن به دقايق حكمت، پند گرفتن از عبرت ها و توجّه به سنّت هاى پيشينيان).
در جاى ديگر مى فرمايد: «وَاعْلَمُوا عِبادَ اللهِ أنَّكُمْ وَما أَنْتُمْ فِيهِ مِنْ هذِهِ الدُّنْيا عَلى سَبِيلِ مَنْ قَدْ مَضى قَبْلَكُم، مِمَّنْ كانَ أَطْوَلَ مِنْكُمْ اعْماراً، وأعْمَرَ دِيَاراً، وأَبْعَدَ آثاراً، اَصْبَحَتْ أَصَواتُهُم هامِدَةً، وَرِياحُهُمْ راكِدَةً، وَأَجسادُهُمْ بالِيَةً، وَدِيارُهُمْ خالِيَةً، وَآثارُهُمْ عافِيةً، فَاسْتَبْدَلُوا بالْقُصُورِ المُشَيَّدَةِ، وَالنَّمارِقِ اَلْمُمَهَّدةِ، الصُّخُورَ وَالأَحجارَ المُسنَّدَةَ، وَالْقُبُورَ اللاطِئَةَ المُلْحَدَةَ، التَّى قَدْ بُنِىَ عَلَى الْخَرابِ فِنائُها وَ شُيِّدَ بالتُّراب بِنائُها» (3)؛ (بدانيد اى بندگان خدا! شما و آنچه از اين دنيا داريد، به همان راهى مى رود كه پيشينيان شما رفتند، آنها كه عمرشان از شما طولانى تر، سرزمين شان آبادتر، و آثارشان بيشتر بود، ناگهان صداهايشان خاموش و قدرتشان نابود و اجسادشان پوسيده و سرزمينشان خالى و آثارشان ويران گشت؛ قصرهاى بلند و محكم و پشتى هاى راحت و نرم آنها به سنگ و آجر و لحدهاى گورستان مبدل شد، همان گورهايى كه بنايش بر ويرانى است و با گِل آن را محكم كرده اند).
در خطبه ديگرى مى فرمايد: «فَاْعْتَبِرُوا بِما أَصابَ الأُمَمَ المُسْتَكْبِرينَ مِنْ قَبلِكُمْ، مِنْ بأسِ الله وَصَولاتِهِ، وَ وَقائِعهِ وَ مَثُلاتِهِ، واتَّعِظُوا بِمَثَاوِى خُدُودِهِم وَ مَصارِع جُنُوبِهِم» (4)؛ (از آنچه بر امت هاى مستكبر پيشين از عذاب الهى و كيفرها و عقوبت هاى او رسيد عبرت گيريد، و از قبرهاى آنها و آرامگاهشان در زير خاك پند پذيريد).
باز در همان خطبه مى افزايد: «فَانْظُروا كَيْفَ كانُوا، حَيْثُ كانَتِ الأَمْلاءُ مُجتَمِعةً، والأَهواءُ مُؤْتلفَةً وَالقُلوبُ مُعتَدِلةً، والأَيْدى مُتَرادِفَةً، وَالسُّيُوفُ مُتَناصِرَةً، والبَصايرُ نافِذَةً وَالْعَزَائِمُ واحِدةً، أَلَم يَكُونُوا أَرباباً فى اقْطارِ الأَرَضِينَ؟ وَمُلُوكاً عَلَى رِقَابِ العالَمِينَ؟! فَانْظُرُوا إِلَى مَاصارُوا إلَيْهِ فى آخِرِ أُمورِهِم، حِينَ وَقَعَتِ الفُرقَةُ، و تَشَتَّتِ الأُلْفَةُ، وَاخْتَلَفَتِ الكَلِمَةُ، والأَفْئِدَةُ، وَتَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِينَ، وَتَفَرَّقُوا مَتحارِبِينَ، قَدْ خَلَعَ اللهُ عَنْهُم لِباسَ كَرامَته، و سَلَبَهُمْ غَضارَةَ نِعْمَتِه، وَ بَقِىَ قَصَصُ أَخبَارِهِمْ فِيكُم عِبَراً لِلمُعتَبِرينَ!» (5)؛ ([امام عليه السلام در اين بخش از سخنان اش اشاره به گروهى از اقوام پيشين كرده مى فرمايد:] بنگريد آنها چگونه بودند در آن هنگام كه جمعيت هايشان متّحد، خواسته ها متّفق، قلب ها و انديشه معتدل، دست ها پشتيبان هم، شمشيرها يارى كننده يكديگر، ديدها نافذ، عزم ها قوى، و اهدافشان يكى بود، آيا آنها مالك اقطار زمين نشدند؟ و آيا زمامدار و حكم فرما بر همه جهانيان نگشتند؟! ولى پايان كارشان را نيز بنگريد، در آن هنگام كه پراكندگى جاى اتحاد را گرفت، الفت به تشتّت گراييد، اهداف و دل ها مختلف شد، و به گروه هاى متعددى تقسيم شدند، و در عين پراكندگى به نبرد با يكديگر پرداختند، در اين هنگام خدا لباس كرامت و عزّت را از تنشان بيرون كرد، و نعمت هاى گسترده را از آنها سلب نمود، و تنها چيزى كه از آنها در ميان شما باقيمانده، داستان و سرگذشت آنها است كه عبرتى است براى عبرت گيرندگان).
در خطبه ديگرى مى فرمايد: «وَإِنَّ لَكُمْ فِى الْقُروُنِ السالِفَةِ لَعِبْرةً، اَيْنَ العَمالِقَةُ وَابْناءُالعمالِقَهَ اَيْنَ اَلفَراعِنَةُ وَ اَبْناءُ اْلَفراعِنَةِ؟ اَيْنَ اَصْحابُ مَدائِنِ الرَّسِّ اَلَّذينَ قَتَلُوا اَلنَّبِيِّينَ، وَاَطفَئُوا سُنَنَ المُرسَلِينَ، وَاَحْيَوْا سُنَنَ اْلجَبّارِينَ؟ اَيْنَ الَّذِينَ سارُوا بِالجُيُوشِ، و هَزَمُوا بِالأُلُوفِ، وَعَسْكَرُوا الْعَساكِرَ، وَ مَدِّنُوا اْلَمدائِنَ؟!» (6)؛ (در تاريخ قرون گذشته درس هاى عبرت مهمّى است. كجا هستند عمالقه و فرزندان عمالقه؟(7) كجايند فرعون ها و فرزندانشان؟ كجا هستند اصحاب شهرهاى رس؟(8) همان ها كه پيامبران را كشتند، و چراغ پر فروغ سنّت هاى آنان را خاموش، و راه و رسم جبّاران را زنده ساختند؟ كجايند آنها كه با لشكرهاى گران به راه افتاده اند، و هزاران هزار نفر را شكست دادند؟ سپاهيان فراوان گرد آوردند، و شهرهاى عظيم بنا نهادند!).(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.