پاسخ اجمالی:
در دو مورد از آيات قرآن «سكوت» به عنوان يك ارزش مطرح شـده است. نخست در داستان حضرت مريم(س) در آن هنگام كه نوزادش متولّد شد و او از ترس تهمت هاى مردم بى ايمان، تقاضاى مرگ كرد. در اين هنگام ندائى شنيد كه به او دستور مى دهد با اشاره به مردم بگو: من براى خدا روزه گرفته ام و امروز با احدى سخن نمى گويم. در سوره آل عمران، آيه 41 نيز «زكريّا» پس از شنيدن مژده فرزند دار شدن، تقاضاى آيتی از پروردگار كرد. خداوند فرمود: آيت تو آن است كه سه روز جز با اشاره و رمز با مردم سخن نخواهى گفت.
پاسخ تفصیلی:
در دو مورد از آيات قرآن مجيد مسأله سكوت به عنوان يك ارزش والا مطرح شـده است. نخست در داستان حضرت مريم(عليها السلام) مى خوانيم كه در آن لحظات طوفانى كه درد سخت زایمان به او دست داد، آنگونه كه او را از آبادى به بيابان خشك و خالى كشاند، و به قدرى غم و اندوه سراسر وجود او را فرا گرفته بود كه حساب نداشت؛ مخصوصاً از اين كه نوزادش متولّد شود و رگبار تهمتهاى مردم بى ايمان متوجّه او گردد، تقاضاى مرگ از خدا كرد.
طبق روایت قرآن، (درد زایمان او را به کنار تنه درخت خرمایى کشاند؛[آن قدر ناراحت شد که] گفت: «اى کاش پیش از این مرده بودم، و کاملاً فراموش شده بودم!» * ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که: «غمگین مباش! پروردگارت زیر پاى تو چشمه آبى [گوارا] قرار داده است. * و این تنه نخل را به طرف خود تکان ده، تا رطب تازه اى بر تو فرو ریزد. * پس (از این غذاى لذیذ و آب گوارا) بخور و بنوش؛ و چشمت [به فرزندت] روشن باد! و هرگاه کسى از انسانها را دیدى، [با اشاره] بگو: من براى خداوند رحمان روزه اى نذر کرده ام؛ بنابراین امروز با هیچ انسانى سخن نمى گویم. [و بدان که این نوزاد از تو دفاع خواهد کرد.])؛ «فَأَجاءَها الْمَخاضُ اِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَنى مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيّاً * فَنادها مِنْ تَحْتِها اَلاّتَحْزَنى قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيّاً * وَ هُزِّى اِلَيْكِ بِجِذْع النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيّاً * فَكُلى وَ اشْرَبى وَ قَرِّى عَيْناً فَاِمّا تَرَيِنَّ مِنْ الْبَشَرِ اَحَداً، فَقُولى اِنِّى نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ اُكَلِّمَ الْيَوْمَ اِنسِيّاً».(1)
در اين كه اين ندا كننده جبرئيل بوده است يا نوزاد مريم (يعنى حضرت مسيح) در ميان مفسّران گفتگو است؛ بعضى اين پيام را مناسب مقام جبرئيل دانسته اند ولى به گفته علاّمه طباطبائى در «الميزان» تعبير به «مِنْ تَحْتِها»؛ (از پائين پاى او) تناسب با حضرت مسيح(عليه السلام) دارد، افزون بر اين ضميرهائى كه در آيه وجود دارد غالباً به حضرت مسيح(عليه السلام) بر مى گردد، و مناسب است كه ضمير در «نادى» نيز به او بر گردد، ولى به هرحال آنچه در اينجا مورد توجّه ما است اين است كه دستور به نذر سكوت، يك دستور الهى بود، خواه به وسيله فرشته الهى (جبرئيل) ابلاغ شده باشد يا به وسيله حضرت مسيح(عليه السلام)، و مى دانيم نذر همواره به كارى تعلّق مى گيرد كه داراى رجحان و مطلوبيّت الهى باشد، بنابراين «روزه سكوت» ـ حدّاقل ـ در آن امّت يك عمل الهى بود، و از تعبير آيه چنين بر مى آيد كه نذر سكوت براى مردم آن زمان يك كار شناخته شده بود؛ به همين دليل، هنگامى كه مريم با اشاره اظهار داشت كه روزه سكوت گرفته ام ظاهراً كسى بر اين كار او ايراد نگرفت. اين احتمال نيز داده شده است كه روزه او از آب و غذا و كلام بوده نه تنها سكوت.
البتّه روزه سكوت در شريعت اسلام به خاطر تفاوت شرايط زمان و مكان تحريم شده و در حديثى از امام سجّاد، علىّ بن الحسين(عليه السلام) مى خوانيم «وَصَوْمُ الْصُّمْتِ حَرامٌ»(2)؛ (روزه سكوت حرام است).
همين معنى در حديث ديگرى در وصاياى پيامبر(صلى الله عليه وآله) به امام على(عليه السلام) نيز آمده است.(3)
در حديث ديگرى نيز از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «وَلاصَمْتَ يَوْماً اِلَى اللَّيْلِ»(4)؛ (روزه سكوت از صبح تا به شب در اسلام وجود ندارد).
البتّه يكى از آداب صوم كامل در اسلام اين است كه انسان هنگام روزه گرفتن زبان خود را از آلودگى به گناه و سخنان باطل حفظ كند همان گونه كه چشم و گوش را بايد از آلودگى به گناه محافظت كرد. امام صادق(عليه السلام) در حديثى مى فرمايد: «اِنَّ الْصَّوْمَ لَيْسَ مِنَ الْطَّعامِ وَ الْشَّرابِ وَحْدَهُ اِنَّ مَرْيَمَ قَالَتْ اِنّى نَذَرْتُ لِلرَّحْمانِ صَوْماً اَىْ صُمْتاً فَاحْفَظُوا اَلْسِنَتَكُمْ وَ غُضُّوا اَبْصارَكُمْ ... »(5)؛ (روزه تنها از غذا و نوشيدنيها نيست [مگر نمى بيند كه] مريم گفت: من براى خداوند رحمان روزه اى نذر كرده ام؛ يعنى، سكوت را، بنابراين هنگامى كه روزه هستيد زبانهاى خود را حفظ كنيد و چشمان خود را [از گناه] ببنديد).
به هر حال، از مجموع آيه و رواياتى كه در تفسير آن آمده اهمّيّت سكوت و ارزش آن ظاهر مى شود.
در آيه 10 همين سوره (مريم) اشاره ديگرى به اهمّيّت سكوت ديده مى شود آنجا كه در داستان «زكريّا»(عليه السلام) مى خوانيم: «هنگامى كه مژده تولّد حضرت «يحيى(عليه السلام)» در آينده نزديك به او داده شد در حالى كه هم خودش پير و ناتوان بود و هم همسرش نازا، از خداوند تقاضاى نشانه اى كرد، «قالَ رَبِّ اْجْعَلْ لى آيَةً» و به او وحى شد كه: (نشانه تو آن است كه سه شبانه روز تمام در حالى كه زبانت سالم است قدرت سخن گفتن با مردم را نخواهى داشت [تنها زبانت به ذكر خدا و مناجات با او گردش مى كند])؛ «قالَ آيَتُكَ اَلاّ تُكَلِّمَ النّاس ثَلاثَ لَيال سَوِيّاً».
درست است كه در اين آيه تحسين يا مذّمتى از سكوت نيست، ولى همين اندازه كه آن را به عنوان يك آيت الهى براى «زكريّا» قرار داد دليل بر اين است كه ارزش الهى دارد.
همين معنى در سوره آل عمران، آيه 41 نيز آمده است كه «زكريّا» پس از شنيدن اين مژده بزرگ (مژده صاحب فرزند شدن، آن هم فرزند صالح و بسيار برجسته اى همچون يحيى(عليه السلام)) تقاضاى آيت و نشانه اى از پروردگارش كرد، در پاسخ به او فرمود: (آيت و نشانه تو آن است كه سه روز جز با اشاره و رمز با مردم سخن نخواهى گفت)؛ «قالَ آيَتُكَ اَلاّ تُكَلِّمَ النّاس ثَلاثَةَ أَيّام اِلاّ رَمْزاً».
بعضى از مفسّران احتمال داده اند كه خود دارى زكريّا از سخن گفتن با مردم جنبه اختيارى داشته نه اين كه زبان او بى اختيار جز با ذكر خدا باز نمى شده؛ و به تعبير ديگر، او مأمور به روزه سكوت در آن سه روز بود. «فخر رازى» اين قول را از «ابومسلم» نقل مى كند و آن را تفسير زيبا و معقولى مى شمرد، ولى اين تفسير با محتواى آيه چندان سازگار نيست؛ زيرا زكريّا در خواست آيه و نشانه اى براى آن بشارت الهى كرده بود و سكوت اختيارى نمى تواند دليل بر اين معنى باشد جز با تكلّف.
به هر حال، اين گفتگوها درباره تفسير آيه در آنچه ما به دنبال آن هستيم يعنى ارزش سكوت از نظر قرآن تأثير چندانى ندارد؛ زيرا از آيات بالا بخوبى استفاده مى شود كه سكوت يك ارزش والا داشته كه به عنوان يك آيت الهى ارائه شده است.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.