پاسخ اجمالی:
ایشان در رساله «لقاءاللّه» براى رسيدن به اين سرمنزل بزرگ طىّ پنج مرحله را پيشنهاد مى كند: مرحله اوّل: تكميل و تقويت اعتقادات. مرحله دوم: توبه و بازگشت به اعمال صالح. مرحله سوم: مهيّا و آماده شدن براى پاكسازى نفس. مرحله چهارم: محو انانيّت. مرحله پنجم: سالك به صورت يك انسان ملكوتى در آمده و داخل در جبروت مى شود.
پاسخ تفصیلی:
ایشان در رساله «لقاءاللّه» كه رساله جامع و پربار و متّكى به آيات و اخبار است، نخست اشاره به آيات مربوط به لقاءاللّه مى كند و بعد از آن كه اين لقاء و ملاقات را به معنى ملاقات معنوى و روحانى تفسير مى نمايد، در شرح آن مى افزايد كه براى رسيدن به سر منزل مقصود بايد انسان حدود برانگيخته شده از جهان مادّه و حدّ زمان و مكان و حتّى حدود ذاتى كه در همه ممكنات موجود است را درهم بشكند و غرق و فناى عالم لاهوت گردد و به لقاى پروردگار نائل آيد و مخاطب «يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعى اِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلى فى عِبادى وَادْخُلى جَنَّتى» گردد.(1)
سپس براى رسيدن به اين سرمنزل بزرگ و بى مانند، طىّ پنج مرحله را پيشنهاد مى كند:
مرحله اوّل: تكميل و تقويت اعتقادات و توجّه خاص به اصول دين است.
مرحله دوم: توبه و بازگشت به اعمال صالح و پرهيز از گناهان و انجام واجبات است.
مرحله سوم: مهيّا و آماده شدن براى پاكسازى نفس از رذائل و آراستن آن با فضائل اخلاق است.
مرحله چهارم: محو انانيّت و حصول فنا در برابر عظمت حق است.
در اين مرحله كه تعلّق زندگى مادّى برطرف شده و تعلّقات به اموال و اولاد و لذّات و مشتهيات مادّى و خيالى، تغيير كرده و به تعلّق روحانى و معنوى مبدّل شده و تنها چيزى كه باقى مانده تعلّق به نفس خويش است و اين تعلّق به اندازه اى ريشه دار و محكم است كه گوئى از شدّت ظهور خفا پيدا كرده است؛ ولى يك نكته باقى است و آن اين كه سالك در تمام اين مراحل مقصودش رسيدن به لقاى پروردگار بوده؛ يعنى، در واقع و در باطن هر كارى كرده براى خود كرده است.
به تعبير ديگر، او مى خواسته به مقامات والا نائل گردد و از مقرّبين درگاه خدا باشد و به كمالات روحانى و معنوى برسد؛ پس در همه جا سخن از خود او بوده نه از هدف، به دليل اين كه هرگاه به چنين مقامى واصل مى شد نهايت سرور و خوشحالى پيدا مى كرد ولى اگر ديگرى براى او اين مقامات پيدا مى شد حدّاقل تا اين حد خوشحال نبود. اينجا است كه بايد «من» و توجّه به خود بر طرف گردد و محبوب و مورد علاقه سالك جلوه و ظهور خدا باشد نه مقيّد به خود او؛ به تعبير آشكارتر، «من» بايد حذف شود و اين حجاب كه بزرگترين مانع و سدّ راه حق و آخرين حجاب سالك براى وصول به لقاءاللّه است، بر طرف گردد.
براى از ميان بردن اين حجاب چندين راه است:
1 ـ راه توجّه قلبى به خداوند و توحيد ذاتى و صفاتى و افعالى و از اين طريق مى فهمد كه غير او در برابر او هيچ و پوچ است.
2 ـ تفكّر و استدلال براى مبارزه با انانيّت و حجاب نفس؛ به اين معنى كه خدا را وجودى نامحدود و ازلى و ابدى و حىّ مطلق مى بيند و خود را وجودى از هر نظر محدود و در منتهاى عجز و ضعف و فقر و سراپا نياز كه يك لحظه بى وجود او نمى تواند باقى بماند.
3 ـ معالجه با اضداد و آن اين كه در هر مورد بجاى «مَنْ» توجّه به خدا و بندگان صالح خداوند باشد و خود را در حضور دائم در پيشگاه حق ببيند.
مرحله پنجم: در اين مرحله سالك به صورت يك انسان ملكوتى در آمده و داخل در جبروت مى شود!
منظور از ورود در مرحله جبروت آن است كه انسان به خاطر كمال صفا و خلوص و محو در نور الهى، نفوذ و سلطه پيدا مى كند و براى فعّاليّت و انجام وظائف الهى و ارشاد خلق و امر به معروف و نهى از منكر از روى معرفت كامل قدم برمى دارد.
به تعبير ديگر، تا حدّ زيادى از فكر خود فارغ گشته و به تمام مسائل و وظائف و احكام و آداب شرع و سير و سلوك اطّلاع پيدا كرده و در مقام تشخيص درد و درمان، همچون طبيبى حاذق و ماهر گشته است.(2)
نكته قابل توجّه اين كه ايشان در همه جا از آيات و روايات اسلامى به عنوان گواه و شاهد مطالب خويش استفاده كرده اند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.