پاسخ اجمالی:
این دو کاملا به هم پیوسته اند و آنها كه «جهان بينى» را از «ايدئولوژى» و «هست ها» را از «بايدها» جدا مى سازند از يك نكته مهم غفلت كرده اند؛ و آن اين كه فرمان ها و «بايدها» هنگامى حكيمانه است كه رابطه اى با «هست ها» داشته باشد. اين كه مى گوئيم احكام الهى از مصالح و مفاسد سرچشمه مى گيرد، درست اشاره به همين رابطه است؛ و اين كه مى گوئيم «كُلَّما حَكَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَكَمَ بِهِ الشَّرْعُ»؛ نيز اشاره به وجود رابطه تنگاتنگ ميان واقعيّتها و احكام (بايدها و نبايدها) مى باشد.
پاسخ تفصیلی:
این دو یک واحد کاملا به هم پیوسته و منسجم اند و آنها كه «جهان بينى» را از «ايدئولوژى» (و «هستها» را از «بايدها») جدا مى سازند و مى گويند: رابطه اى بين اين دو نيست زيرا جهان بينى و هستها از دلائل منطقى و تجربى سرچشمه مى گيرد در حالى كه «بايدها» و «نبايدها» يك سلسله فرمانها و دستورها است؛ از يك نكته مهم غفلت كرده اند و آن اين كه: فرمانها و «بايدها» هنگامى حكيمانه است كه رابطه اى با «هستها» داشته باشد، وگرنه امور اعتبارى بى محتوا و غيرقابل قبولى خواهد بود.
در اينجا مثالهاى روشنى داريم كه اين مطلب را كاملا باز مى كند: هنگامى كه اسلام مى گويد: «شراب نخوريد!» و يا قوانين بين المللى مى گويد: «موادّ مخدّر ممنوع است!» اينها فرمانهاى الهى يا مردمى است كه بى شك از يك سلسله هستها سرچشمه گرفته؛ زيرا، واقعيّت عينى چنين است كه شراب و موادّ مخدّر تأثير بسيار مخرّبى در روح و جسم انسان دارد به گونه اى كه هيچ بخشى از آن، از شرّ اين موادّ ويرانگر در امان نيست؛ اين واقعيّت سبب آن بايد يا نبايد مى شود.
اين كه مى گوئيم احكام الهى از مصالح و مفاسد سرچشمه مى گيرد، درست اشاره به همين رابطه است، و اين كه مى گوئيم «كُلَّما حَكَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَكَمَ بِهِ الشَّرْعُ»؛ (هر كارى را عقل حكم [به خوبى يا بدى آن] كند، شرع نيز مطابق آن فرمان مى دهد!) نيز اشاره به وجود رابطه تنگاتنگ ميان واقعيّتها و احكام (بايدها و نبايدها) مى باشد.
و اين كه در مجالس قانون گذارى در جوامع بشرى مى نشينند و پيامدهاى فردى و اجتماعى هر پديده اى را بررسى و بر اساس آن قانون وضع مى كنند نيز دقيقاً در همين راستا است.
كوتاه سخن اين كه، محال است يك حكم حكيمانه بى ارتباط با واقعيّتهاى موجود در زندگى بشر باشد؛ در غير اين صورت، حكم و قانون نيست بلكه گزافه گوئى و خرافه و قلدرى است؛ و چون واقعيّت يكى بيش نيست طبيعتاً راه مستقيم و محكم و قانون صحيح هم بيش از يكى نمى تواند باشد و اين مسأله سبب مى شود كه ما تمام تلاش و كوشش خود را براى پيدا كردن واقعيّتها و احكام و قوانين نشأت گرفته از آن به كار گيريم.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.