پاسخ اجمالی:
اهل سنّت براى امامت ابوبکر و عمر به این حدیث استدلال می نمایند. لکن این حدیث ضعیف است؛ زیرا تمام کسانى که آن را روایت کرده اند، افرادى ضعیف هستند و این مطلب آن قدر آشکار است که بزرگان علماى اهل سنّت نیز بسیارى از راویان این حدیث را ضعیف شمرده و با انواع جرح و تعدیلهاى رجالشناسى کاستی هاى آنها را بیان کرده اند.
پاسخ تفصیلی:
یکی از دلایل اهل سنّت بر افضلیّت و برترى ابوبکر سخنی است که ادّعا می کنند پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در باره شیخین فرموده است: «إقتدوا باللّذین من بعدى ابوبکر و عمر».(1)
«پس از من به دو نفر اقتدا کنید: ابوبکر و عمر».
آنها در توضیح این حدیث می گویند: واژه «اقتدوا» فعل امر است و تمام مسلمانان در این سخن مورد خطاب پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) هستند لذا این خطاب شامل على هم می شود. پس او هم مأمور است که به شیخین (ابوبکر و عمر) اقتدا کند. بنا بر این بر على واجب است که بر آن دو اقتدا کند و کسى که دیگران به او اقتدا می کنند همان امام و پیشواست.
از این رو، این سخن پیامبر دلیل بر امامت ابوبکر خواهد بود و خلافت عمر فرع خلافت ابوبکر است. اگر خلافت ابوبکر ثابت شود خلافت عمر نیز ثابت خواهد شد.
این حدیث از بهترین دلیلهایى است که اهل سنّت براى امامت ابوبکر و عمر به آن استناد می کنند و در کتابهاى کلامى و اصولى به آن استدلال می نمایند. آنها با استناد به این حدیث اتّفاق نظر ابوبکر و عمر را در هر امرى حجّت می دانند و با تکیه بر این حدیث، حجت بودن سیره و روش ابوبکر و عمر را ثابت می کنند.
بنابر این ، حدیث از اهمیّت خاصى برخوردار است به خصوص که احمد بن حنبل در مُسند، ترمِذى در صحیح و حاکم در مستدرک آن را نقل کرده اند. (2)
نقد و بررسى دلیل:
اگر پژوهشگرى منصف سندهاى این حدیث را بررسى کند و با دقّت و ژرفنگرى نظریات دانشمندان اهل سنّت را درباره حالات کسانى که این حدیث را روایت کرده اند کاوش نماید ملاحظه خواهد کرد که تمام کسانى که این حدیث را روایت کرده اند، افرادى ضعیف هستند؛ این مطلب آن قدر آشکار است که بزرگان علماى اهل سنّت نیز بسیارى از راویان این حدیث را ضعیف شمرده و با انواع جرح و تعدیلهاى رجالشناسى کاستی هاى آنها را بیان کرده اند.
ما براى هموار کردن این راه، و دسترسى آسان پژوهشگران به نظریات آنان خلاصهاى از سخنان دانشمندان اهل سنّت را درباره راویان این حدیث بیان می کنیم.
مَناوى در کتاب «فیض القدیر فى شرح الجامع الصغیر»(3) در شرح این حدیث می گوید: «ابوحاتِم» این حدیث را نپذیرفته و آن را علیل شمرده و گفته است: «بزّار» همانند «ابن حزم» این حدیث را صحیح نمی داند.(4)
طبق این نقل، سه تن از بزرگان اهل سنّت یعنى «ابوحاتِم»، «ابوبکر بزّار» و «ابن حزم اندلسى» این حدیث را رد کردهاند.
از طرفى «ترمِذى» که این حدیث را در کتابش به بهترین طریق آن نقل کرده است با صراحت راویان، آن را ضعیف می شمارد.(5)
از سوى دیگر اگر به کتاب «الضعفاء الکبیر» ابى جعفر عُقیلى مراجعه کنید خواهید دید که او اینگونه اظهار نظر کرده است:
این حدیث انکار شده است و هیچ اصل و اساسى ندارد.(6)
نگارنده «میزان الاعتدال» به نقل از ابوبکر نقّاش می گوید: این حدیث بی ارزش است.(7)
«دارقُطْنى» درباره این حدیث می گوید: این حدیث ثابت نیست.(8)
علّامه «عبرى فرغانى»- درگذشته سال 743- در شرحى که بر کتاب «منهاج بیضاوى» نگاشته است می گوید: این حدیث، جعلى است.(9)
«حافظ ذهبى» در «میزان الاعتدال» در موارد مختلفى این حدیث را نقل می کند، آنگاه آن را تکذیب و باطل می سازد.(10)
وقتى که به «تلخیص مستدرک» مراجعه می کنیم، ملاحظه می نماییم که حاکم پس از نقل این حدیث می گوید: به طور جدّ سند این حدیث بی ارزش است.(11)
هیثمى در «مجمع الزوائد» این حدیث را از طریق طبرانى نقل می کند و می نویسد: در سند این حدیث کسانى هستند که آنها را نمی شناسم.(12)
«ابن حجر عسقلانى» حافظ و شیخ الإسلام نیز در «لسان المیزان» در موارد متعدّدى این حدیث را ذکر کرده و در هر بار به سقوط آن حکم کرده است.(13)
همچنین علماى قرن دهم هجرى همانند شیخ الإسلام هروى در کتاب «الدر النضید من مجموعة الحفید»- که در دسترس است- می گوید: این حدیث، جعلى است.(14)
ابن درویش حوت نیز در کتاب «أسنى المطالب فى احادیث مختلفة المراتب» این حدیث را آورده است و نظرهایى را که علما درباره ضعف و بطلان این روایت ابراز داشته اند ذکر کرده است.(15)
جالب این است که حافظ «ابن حزم اندلسى» در استدلال به این حدیث سخن مهمّى را بیان می کند، وى می گوید:
اگر تدلیس (فریب) و یا بیان امرى را که اگر دشمنان ما به آن دست می یافتند، از خوشحالى پرواز می کردند یا از ناراحتى ساکت و مبهوت می شدند جایز می دانستیم، به طور قطع به این روایتى که نقل شده است احتجاج می کردیم که حضرتش فرموده باشد: «پس از من به آن دو- یعنى ابوبکر و عمر- اقتدا کنید»؛ ولى این حدیث صحیح نیست و خداوند ما را از احتجاج و استدلال به آنچه صحیح نیست در امان دارد.(16)
بنا بر آنچه گفته شد، شایسته نیست براى مباحث امامت به این حدیث استدلال شود، خواه از جانب امامیّه باشد یا از اهل سنّت.
برخى از اهل سنّت اگر چه می دانند که این حدیث از درجه اعتبار ساقط است و ارزشى ندارد اما وقتى آن را از لحاظ دلالت و معنا براى اثبات امامت ابوبکر مفید می بینند از روى ناچارى و به دروغ، آن را به شیخین و یا به دو کتاب صحیح مسلم و صحیح بُخارى نسبت می دهند.
در حالی که این حدیث در آن دو کتاب موجود نیست، و اگر چه آنها اعتراف کرده اند که این حدیث باطل است ولى این گروه غافلند از اینکه روزى مردم به کتابهاى آنها مراجعه می کنند و مطالب آن را تحقیق و بررسى خواهند کرد.
از طرفى چگونه ممکن است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مردم امر کند که به ابوبکر و عمر اقتدا کنید با این که آن دو نفر در بسیارى از موارد با هم اختلاف نظر داشتند. به راستى مسلمانان باید به چه کسى اقتدا کنند؟ (17)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.