پاسخ اجمالی:
وقتى افکار و عقاید او به علماى عصرش رسید با او به مخالفت برخاسته و از نشر آن ممانعت کردند و همه متّفق شدند که اگر او دست از افکار باطلش برندارد او را زندانى کنند. با اصرار او بر عقایدش، چندین نوبت او را به زندان انداختند و در آخر عمر از نوشتن و مطالعه ممنوع گشت، و هر نوع کتاب، قلم و دواتى که نزد او بود، از او گرفته شد. محمّد بن محمّد بخارى حنفى در بدعت گذارى و تکفیر ابن تیمیه بى پرده سخن گفته است تا آنجا که تصریح نموده: «اگر کسى به ابن تیمیه شیخ الاسلام اطلاق کند، کافر است».
پاسخ تفصیلی:
ابن تیمیه بعد از وفات پدرش بر کرسى تدریس در مسجد جامع دمشق نشست و درسش را در زمینه هاى مختلف؛ از قبیل: تفسیر، فقه و عقاید گسترش داد. لکن به خاطر کج سلیقگى و انحرافى که داشت درصدد مخالفت با عقاید رایج مسلمین برآمد و با تمام مذاهب رایج در آن زمان به مخالفت برخاست. فتوا و نظرات اعتقادى و فقهى اش براى او مشکل ساز شد. در جواب نامه ها و سخنان خود اعتقاداتش را که با عقاید عموم مسلمین سازگارى نداشت از قبیل تجسیم، حرمت زیارت قبور اولیا، حرمت استغاثه به ارواح اولیاى خدا، حرمت شفاعت، حرمت توسل و... ابراز مى کرد.
وقتى افکار و عقاید او به علماى عصرش رسید با او به مخالفت برخاسته و از نشر آن ممانعت کردند.
ابن کثیر ـ یکى از شاگردان ابن تیمیه ـ مى گوید: «در روز هفتم شعبان مجلسى در قصر حاکم دمشق برگزار شد. در آنجا همه متّفق شدند که اگر ابن تیمیه دست از افکار باطلش برندارد او را زندانى کنند، لذا با حضور قضات او را به قلعه اى در مصر فرستادند. شمس الدین عدنان با او به مباحثه پرداخت. در آن جلسه عقاید خود را ابراز نمود. به حکم قاضى او را چند روز در برجى حبس نموده و سپس او را به حبس معروفى به نام «جبّ» منتقل ساختند..»..(1)
مى گوید: «در شب عید فطر همان سال، امیر سیف الدین سالار نائب مصر، قضات سه مذهب را با جماعتى از فقها دعوت نمود، به پیشنهاد آنان قرار شد که ابن تیمیه از زندان آزاد گردد؛ البته به شرطى که از عقاید خود برگردد. کسى را نزد او فرستادند و با او در این زمینه صحبت نمودند ولى او حاضر به پذیرش شروط نگشت. سال بعد نیز ابن تیمیه هم چنان در «قلعه الجبل» مصر زندانى بود، تا آن که او را در روز جمعه 23 ربیع الاوّل از زندان آزاد کرده و مخیّر به اقامت در مصر یا رفتن به موطن خود، شام نمودند. او اقامت در مصر را برگزید، ولى دست از افکار خود برنداشت.
در سال 707 ه .ق باز هم به جهت نشر افکارش از او شکایت شد. در مجلسى ابن عطا بر ضدّ او اقامه دعوا کرد، قاضى بدر الدین بن جماعه متوجه شد که ابن تیمیه نسبت به ساحت پیامبر(صلى الله علیه وآله) گستاخى مى کند، لذا نامه اى به قاضى شهر نوشت تا مطابق دستور شرع با او رفتار شود. با حکم قاضى دوباره به زندان رفت، ولى بعد از یک سال آزاد شد. در قاهره باقى ماند تا آن که سال 709 ه .ق او را به اسکندریه تبعید کردند. در آنجا هشت ماه توقف کرد و بعد از تغییر اوضاع، روز عید فطر سال 709 هـ .ق به قاهره بازگشت و تا سال 712 هـ .ق در آنجا اقامت داشت تا آن که به شام بازگشت.(2)
ابن تیمیه در سال 718 هـ .ق در شام، کرسى تدریس و افتاء را بر عهده گرفت و در آن جا نیز فتاوا و عقاید نادر خود را مطرح نمود. این خبر به گوش علما و قضات و دستگاه حاکم رسید، او را خواستند و در قلعه اى به مدت پنج ماه حبسش نمودند. سرانجام روز دوشنبه، عاشوراى سال 721 ه .ق از قلعه آزاد شد. پس از آزاد شدن تا سال 726 هـ .ق بر کرسى تدریس قرار داشت. باز هم به خاطر اصرار بر افکار خود و نشر آن، در همان قلعه سابق محبوس و تحت نظر قرار گرفت. در آن مدّت مشغول تصنیف شد، ولى بعد از مدتى از نوشتن و مطالعه ممنوع گشت، و هر نوع کتاب، قلم و دواتى که نزد او بود، از او گرفته شد.(3)
یافعى مى گوید: ابن تیمیه در همان قلعه از دار دنیا رفت؛ در حالى که پنج ماه قبل از وفاتش از دوات و کاغذ محروم شده بود.(4)
شوکانى از علماى بزرگ اهل سنّت مى گوید: «صرح محمّد بن محمّد البخاری الحنفی المتوفى سنة 841 بتبدیعه ثمّ تکفیره، ثمّ صار یصرح فی مجلسه: أن من أطلق القول على ابن تیمیه أنه شیخ الإسلام فهو بهذا الاطلاق کافر»(5)؛ (محمّد بن محمّد بخارى حنفى متوفاى سال 841 در بدعت گذارى و تکفیر ابن تیمیه بى پرده سخن گفته است تا آنجا که در مجلس خود تصریح نموده که اگر کسى به ابن تیمیه شیخ الاسلام اطلاق کند، کافر است).(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.