پاسخ اجمالی:
مصادر فقهی ابوحنیفه: 1- قرآن ۲- سنت ۳- قول صحابه ۴- قیاس ۵- استحسان 6- اجماع ۷- عرف.
مصادر فقهی مالک: کتاب 2- سنّت 3- عمل اهل مدینه 4- فتواى صحابى 5- قیاس 6- مصالح مرسله 7- اجماع 8- استحسان.
مصادر فقهی احمد بن حنبل: قرآن 2- سنت 3- قول صحابه و فقها 4- قیاس 5- اجماع 6- مصالح مرسله 7- سد الذرائع.
مصادر فقهى شافعی: 1- قرآن 2- سنّت 3- اجماع 4- قیاس 5- خبر واحد.
پاسخ تفصیلی:
هریک از ائمه اربعه اهل سنت برای استنباط و استخراج احکام شرعی، به منابعی متمسک می شدند؛ که در اینجا به مصادر فقهی هر یک از آنان اشاره می کنیم:
الف: مصادر فقهی ابوحنیفه
مصادر فقهی ابو حنیفه بر هفت اصل استوار بود که عبارتنداز:
۱- قرآن، ۲- سنت، ۳- قول صحابه، ۴- قیاس، ۵- استحسان، 6- اجماع، ۷- عرف.(1)
1. قرآن:
قرآن کريم به عنوان اولين و معتبرترين منبع استنباط در ميان تمامي مذاهب اسلامي ميباشد. مذهب فقهي ابوحنيفه نيز از اين قاعده مستثني نيست. مسلمانان در حجيت قرآن کريم و وجوب اعتقاد و عمل به آنچه که در آن آمده است، اتفاق نظر دارند.
2. سنت:
ابوحنيفه سنت را به عنوان دومين منبع استنباطي خود می دانست؛ اما وی نسبت به برخي از راويان در نقل سنت پيامبر(ص) خوشبين نبود و ايشان تنها فقها را داراي صلاحيت تعمق و بازبيني عقلي در احاديث ميدانستند نه راويان را که فقط به گردآوري احاديث بدون توجه به صحت و سقم آن ميپردازند.(2)
3. اقوال صحابه:
ابوحنيفه به اقوال صحابه به عنوان سومين منبع استنباط اعتماد ميکرده است؛ ولی ايشان بعد از کتاب خدا و سنت رسول الله(ص) به نظريات ابوبکر، عمر، عثمان، علي(ع) و پس از آن به اقوال ساير صحابه عمل ميکرده است.(3) و در صورت اختلاف صحابه، خود را در انتخاب بين اقوال آنان مخير ميديد.(4)
ابوحنيفه از ميان صحابه اقوال ابوهريره، سمره بن جندب، و انس بن مالک را نميپذيرفت.(5) ابوالحسن کرخي يکي ديگر از علماي حنفي، ضمن نفي وجوب تقليد از صحابه، کاربرد اقوال صحابه در فقه ابوحنيفه را به موارد تعبدي محدود دانسته است. (6)
همچنین علمای احناف معتقدند که تابعين نيز مانند آنان مجتهد بودهاند و در پيروي از آنان الزامي وجود ندارد.(7) مثلا؛ يحيی بن ضريس، ابوحمزه سکري و ابوعصمه روايت کرده اند: که ابوحنيفه صراحتا فتاواي تابعين را بر خود حجت نميدانست و خويشتن را مجتهدي مانند آنان ميديد.(8)
4. اجماع:
در ميان ادله فقهي ابوحنيفه شاهدي وجود ندارد که اجماع به مفهوم اصولي آن جايگاهي داشته باشد؛ چرا که اساسا بحث از اجماع به عنوان يکي از منابع استنباط، اولين بار در نيمه آخر قرن دوم هجری مطرح شد. با اين حال، فقهاي حنفي پس از تدوين علم اصول کوشش نمودند تا با شيوه هاي استنباطي خود، جايگاه اجماع در فقه حنفي و شرايط آن را تصوير نمايند. حتي در آثار حنفيان پارهاي از اين ديدگاهها به شخص ابوحنيفه نيز نسبت داده شده است، ولي به نظر ميرسد که اين انتساب چندان استوار نباشد.(9)
5. قياس:
از ديگر منابع استنباط فقهي که ابوحنيفه بدان شهرت دارد قياس است. ابوحنيفه در بارهي رأي خويش ميگفت که اين بهترين چيز است که به آن رسیدم؛ آنگاه می گفت: من در انجام امر خداوند قياس ميکنم.(10)
6. استحسان:
استحسان: در لغت به معنى « نيكو شمردن» است، و در اصطلاح: به معنای آنچه را مجتهد با عقل خود نيكو مى يابد دانسته اند.(11)
که يکي از منابع استنباط ابوحنيفه بعد از قياس است.(12)
7.عرف:
سهل بن مزاحم می گوید: ابوحنيفه پس از قياس و استحسان به عرف عمل ميکرد.(13)
ب: مصادر فقهی مالک
مصادر فقهی مالک بر هشت اصل استوار بود که عبارتند از:
1- کتاب ، 2- سنّت، 3- عمل اهل مدینه، 4- فتواى صحابى، 5- قیاس، 6- مصالح مرسله، 7- اجماع، 8- استحسان نزد وى اعتبار داشت.(14)
ج: مصادر فقهی احمد بن حنبل
مصادر فقهی احمد بن حنبل نبز بر هفت اصل استوار بود که عبارتند از:
1- قرآن، 2- سنت، 3- قول صحابه و فقها، 4- قیاس، 5- اجماع، 6- مصالح مرسله، 7- سد الذرائع.
اما بزرگان این فرقه؛ فرقی بین قرآن و سنت قائل نیستند و آن دو را در یک سطح می دانند و با کسانی که این دو را از هم جدا دانسته اند به سختی مخالفت می ورزند.
و در نزد فقهای این فرقه مصادری که بعد از قرآن و حدیث و قول صحابه و فقها آمده؛ از اهمیت کمتری برخوردار هستند؛ ولی به طور کل در فقه حنابله مورد استفاده قرار می گیرد و به آنها استناد می شود.(15)
د: مصادر فقهى شافعی
مصادر فقهی شافعی بر پنج اصل استوار بود که عبارتند از:
1- قرآن، 2- سنّت، 3- اجماع، 4- قیاس، 5- خبر واحد
شافعی خبر واحد را از فرد موثّق،- هر چند آن خبر مشهور نباشد (بر خلاف نظر ابو حنیفه) و هر چند موافق عمل مردم مدینه نباشد (بر خلاف شیوۀ مالک)،- حجّت مىدانند.
همچنین شافعی استحسان را، بر خلاف شیوۀ ابو حنیفه و مالک، حجّت نمىدانست و مىگفت: هرکس به استحسان روى آورد، تشریع کرده و بدعت گذارده است.(16)
او مصالح مرسله و حجیّت عمل اهل مدینه را قبول نداشت.(17) و در ردّ عمل به استحسان، کتابى به نام «ابطال الاستحسان» و در ردّ عمل به مصالح مرسله، کتابى به نام «الا ستصلاح» نوشت و در کتاب معروفش «الأمّ» حجیّت عمل مردم مدینه را انکار کرد.(18)
لازم به ذکر است که شافعى در کتاب «الاُمّ» فتوا هاى تازه و تجدید نظرهاى فقهى را ذکر کرده است.(19) به تصریح برخى از اندیشمندان اهل سنت، فقه شافعى به فقه شیعه امامیه نزدیک و موارد اختلافى میان آنان، نسبت به دیگر مذاهب کمتر است.(20)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.