پاسخ اجمالی:
صحاح اهل سنت از جمله بخاری از زهری و او از مسور نقل کرده: من به سن بلوغ رسیده بودم که علی(ع) از دختر ابوجهل خواستگاری کرد. همچنین مسور می گوید: خانواده ابوجهل از پیامبر(ص) خواستند دخترشان را به ازدواج علی(ع) درآوردند و پیامبر(ص) ناراحت شد. همین اختلاف نقل و اینکه مسور آن زمان به سن بلوغ نرسیده بود نشانه جعلی بودن این روایات است. ضمن اینکه پیامبر(ص) علی(ع) را معیار حق، برادر و وصی خود خوانده و صدها حدیث در فضیلتش بیان فرموده. از طرفی زهری و مسور از جمله منحرفان و دشمنان على(ع) بوده اند.
پاسخ تفصیلی:
نويسندگان صحاح ششگانه اهل سنت، اعم از بُخارى و مُسلم؛ و نیز مؤلفین مسانید و سنن، از متقدّمين و متأخّرين آورده اند که: على بن ابیطالب(علیه السلام) از دختر ابوجهل، در زمان حيات رسول خدا(صلّى اللَّه عليه وآله)، آن هم در حالى كه فاطمه(سلام الله علیها) همسرش بود، خواستگاری کرد. که این کار موجب خشم پیامبر(صلّى اللَّه عليه وآله) و دخترش فاطمه(سلام الله علیها) گردید.
برای روشن شدن این موضوع، به روایات صحیح بخاری که مهمترین کتاب اهل سنت است اشاره می کنیم تا حال دیگر روایات از کتب اهل سنت مشخص گردد.
بخاری در کتاب «خمس» به نقل از زُهْرى می نویسد: هنگامى كه على بن الحسين(علیه السلام) بعد از كشته شدن حسين بن على(علیه السلام) از نزد يزيد بن معاويه به مدينه آمد، مِسْوَر بن مخرمه به ديدار او رفت و گفت: آيا درخواستى از من دارى كه آن را انجام دهم؟ على بن الحسين فرمود: « نه...».
آنگاه مِسْوَر بن مخرمه به علی بن الحسین(علیه السلام) رو کرد و گفت: آن روز که على بن ابى طالب(علیه السلام)، دختر ابوجهل را در زمان فاطمه(سلام الله علیها) خواستگارى كرد. من به سنّ بلوغ رسيده بودم، پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)- را به یاد می آورم - که بالاى منبر براى مردم خطبه می خواند و از دامادش ابو العاص بن ربيع كه از طايفه بنى عبد شمس بود ياد می كرد و او را به خاطر خوش رفتاريش می ستود و می فرمود: «او به هنگام گفت و گو با من راست مى گفت و به وعده اى كه مى داد وفا مى كرد(1).... به خدا سوگند! دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا هيچ گاه با هم جمع نمى شوند».(2)
باز در كتاب «مناقب» می نویسد: على بن ابی طالب(علیه السلام)، از دختر ابوجهل خواستگارى كرد. و چون فاطمه(سلام الله علیها) اين خبر را شنيد، به نزد رسول خدا(صلّى اللَّه عليه وآله) آمد و گفت: «على(علیه السلام)، دختر ابوجهل را به عقد خود درآورده است».(3)
همچنین بخاری در دو كتاب دیگرش « نكاح و طلاق»، به نقل از مِسْوَر بن مخرمه این داستان را طور دیگر نقل می کند و می نویسد: مِسْوَر گفته است: از پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله) شنيدم كه بر فراز منبر مى فرمود: «خانواده هُشام بن مغيره (ابوجهل) از من اجازه خواستند كه دخترشان را به ازدواج على بن ابى طالب(علیه السلام) درآورند! من اجازه نمى دهم، اجازه نمى دهم، هرگز اجازه نمى دهم!! مگر اينكه پسر ابو طالب بخواهد دختر مرا طلاق دهد و با دختر آنها ازدواج كند، چرا كه فاطمه پاره تن من است، كسى كه او را پريشان سازد، مرا پريشان كرده و كسى كه او را بيازارد مرا آزرده است».(4)
در ساختگی بودن این داستان همین بس که در یک جا می نویسد؛ پیامبر(صلّى اللَّه عليه وآله) روی منبر فرمود: خانواده ابوجهل از من خواستند تا دخترشان را به عقد علی(علیه السلام) درآورند.
در جای دیگر ناقل می گوید: علی(علیه السلام) خواستگاری کرد اما فاطمه(سلام الله علیها) نزد پیامبر(صلّى اللَّه عليه وآله) آمد و (نستجیر بالله) به دروغ گفت: علی(علیه السلام) او را به عقد خود درآورده است.
در جای دیگر مسور می گوید من در آن ماجرا به سن بلوغ رسیده بودم در حالی که تاريخ نويسان می گویند: ولادت مِسوَر بعد از هجرت بوده و در آن زمان شش يا هفت سال بیشتر نداشته است.(5)
همچنین مسور می گوید: پیامبر(صلّى اللَّه عليه وآله) در مورد دامادش ابو العاص بن ربيع كه از طايفه بنى عبد شمس بود ياد كرد و او را به خاطر خوش رفتاريش می ستود و در موردش فرمود: او به هنگام گفت و گو با من راست مى گفت و به وعدهاى كه مى داد، وفا مى كرد.- کنایه از اینکه این علی بن ابیطالب (علیه السلام) من را تصدیق نمی کند، و به وعده های خود نسبت به من پیامبر وفا دار نیست-. در این داستان باید گفت که راویان و جاعلان غافل از این هستند که همین پیامبری که این حرفها را در مورد علی (علیه السلام) به او نسبت می دهند؛ بارها علی(علیه السلام) را معیار حق و برادر و وصی خود خوانده و فرموده است: «على همیشه با حق است و حق هم با علی ».(6) و یا اینکه: «علی برادر من در دنیا و آخرت است».(7) و همچنین صدها حدیثی که در فضیلت علی(علیه السلام) بیان فرموده؛ حال این علی(علیه السلام) شده تکذیب کننده و خیانت کار!!
اما بخاری در نقل این داستان آن را به دو نفر منسوب می کند که به شرح حال هریک می پردازیم:
الف) زهری:
وی كسى است كه بزرگانی از خود اهل سنت او را از جمله منحرفان و از دشمنان امير مؤمنان على (عليه السلام) و اهل بيت(عليهم السلام) دانسته اند؛ مثلا ابن عبدالبرّ یکی از علمای اهل سنت، زهری را شخصی دروغ گو می داند و همچنین ابن معین و ابن ابى الحديد و... .(8)
همچنین ابن خَلّكان درباره دشمنی زُهْرى با اسلام و پيامبر(صلّى اللَّه عليه وآله) و اهل بيت او(عليهم السلام) می نویسد: او این دشمنی را از پدرانش به ارث برده است.(9)
و نیزعلّامه دهلوى در كتاب «رجال المشكاة» در شرح حال زُهْرى مىگويد: وی به كمىِ ديانت و ديندارى دچار شده بود و در دستگاه امویان به ثروت اندوزی پرداخته بود که این امر باعث سرزنش وی توسط دانشمندان و زاهدان معاصر او شده بود.(10)
اكنون كه وضعيّت زُهْرى روشن شد، آيا مى توان پذيرفت كه امام(عليه السلام) برای چنين شخصیتی حديثى نقل کند كه به صراحت عيبجويى و كاستى بر جدّش امير مؤمنان(على عليه السلام) را می رساند؟
آنچه در مورد زهری می توان گفت این است كه: وی از جاعلان حدیث در دستگاه امویان بود و برای اینکه حدیثی را به خورد مردم بدهد، آن را به پیامبر(صلّى اللَّه عليه وآله) و یا اهل بیتش منسوب می کرد تا بیشتر مورد قبول مردم واقع شود.(11)
ب) مِسْوَر بن مخرمه:
درباره مِسوَر همين بس كه چند نكته را بدانيم:
اولاً: او از ملازمان عبدالله بن زبير بود و ابن زبير از جمله کسانی بود که دشمنی سرسخت با علی (علیه السلام) داشت وهیچ كارى را بدون مشورت با مِسور انجام نمى داد.
ثانیاً: هر گاه مسور نام معاويه را بر زبان جارى مى كرد، بر او درود و صلوات مى فرستاد، و از ارادتمندان به معاویه محسوب می شد.
ثالثاً: خوارج با او رفت و آمد و مذاكرات خصوصى داشتند. آنها نظرات او را پذيرفته و خود را به او منسوب مى كردند.(12)
رابعاً: ابن حجر مى گويد: من از مِسْوَر در شگفتم كه مى گويد: ...تا روح در بدن دارم از على بن الحسين (علیه السلام) دفاع مى كنم؛ چرا که او فرزند فاطمه(سلام الله علیها) است؛ اما از طرفی قلب على بن الحسين(علیه السلام) را به خاطر طعنه بر جدش علی(علیه السلام) جریحه دار می کند!! بلكه از مِسْوَر باز هم تعجّب مى كنم كه عميق تر از تعجّب قبل است، چرا که او حاضر است جان خود را برای على بن الحسين(علیه السلام)؛ چون فرزند پسر فاطمه(سلام الله علیها) است بدهد، ولى براى حسين(علیه السلام) جانش را فدا نکرد.(13)
خلاصه اینکه اين حديث بر اساس قواعدى كه در كتاب هاى علوم حديثى مقرّر شده، و با استناد به آنچه كه محقّقان و شارحان اخبار و روايات گفته اند، از احادیث جعلى، داستان ساختگى، و حكايتى ساخته و پرداخته می باشد.(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.