پاسخ اجمالی:
مأمون در ابتدا مقام خلافت را بر امام عرضه داشت، ولى امام که از نیّت او باخبر بود با قبول آن شدیداً مخالفت نمود، تا این که مأمون آن حضرت را بر قبول ولایتعهدى یا گردن زدن مخیر نمود. امام رضا(ع) از طرفى تهدید به مرگ شد و از طرفى ملاحظه کرد که وجود آن حضرت در دستگاه مى تواند با برنامه هاى دقیق سیاسى جلوى اغراض مأمون را بگیرد لذا مصلحت را بر این دید که ولایتعهدى را قبول کند ولى برای اینکه مأمون از او بهره بردارى سیاسى نکند، هرگز در تصمیم گیرى ها دخالت نمى کرد.
پاسخ تفصیلی:
مأمون عباسى با یک بازى سیاسى که همان بیعت گرفتن براى امام رضا(علیه السلام) بود بر مشکلات خود پیروز و فائق گشت.
حال سؤال این است که موقف و موضع امام رضا(علیه السلام) در مقابل این بازى سیاسى مأمون چه بوده است؟ آیا در ابتدا حضرت خود را به مأمون تسلیم نمود تا از این راه به اهداف سیاسى خود نایل آید، یا حقیقت امر چیز دیگرى بوده است؟
از تاریخ استفاده مى شود که مأمون عباسى در ابتدا مقام خلافت را بر امام عرضه داشت،(1) ولى امام با قبول آن شدیداً مخالفت نمود. و این درخواست مدتى طولانى ادامه داشت. و مطابق خبرى تنها در مرو بیش از دو ماه بر این امر اصرار نمود ولى امام شدیداً با این امر مخالفت نمود. ابوالفرج مى نویسد: «... مأمون، فضل و حسن دو فرزندان سهل را به نزد على بن موسى فرستاد تا ولایتعهدى را بر آن حضرت عرضه کنند ولى حضرت ابا مى کرد. آن دو همین طور اصرار مى کردند ولى حضرت قبول نمى کرد... تا این که یکى از آن دو به حضرت عرض کرد: اگر قبول کردى که هیچ، وگرنه ما با تو آنچه مأمور هستیم انجام خواهیم داد. یکى دیگر از آن دو به حضرت عرض کرد: «به خدا سوگند! مأمون مرا امر کرده که گردنت را بزنم در صورتى که با آنچه او اراده کرده مخالفت کنى»!! آن گاه مأمون آن حضرت را خواست و او را بر قبول ولایتعهدى تهدید نمود، ولى حضرت بار دیگر نیز امتناع نمود. مأمون با تهدید گفت: عمر شورا را بعد از خود در شش نفر قرار داد که یکى از آنان جدّ تو بود و گفت: هر کس که مخالفت کرد گردنش را بزنید. و لذا شما هم باید قبول کنید...».(2)
احمد امین مى نویسد: «...مأمون عباسى، رضا ـ (علیه السلام) ـ را به این کار مجبور ساخت. حضرت در ابتدا امتناع ورزید ولى در آخر پذیرفت».(3)
قندوزى حنفى مى نویسد: «حضرت ولایتعهدى را در حالى که گریان و حزین بود پذیرفت».(4)
امام رضا(علیه السلام) از طرفى تهدید به مرگ شد. و از طرفى ملاحظه کرد که وجود آنحضرت در دستگاه خلافت ـ گرچه باعث سوء استفاده دشمن از او خواهد شد ـ ولى مى تواند با برنامه هاى دقیق سیاسى جلوى اغراض مأمون را بگیرد همان گونه که در جریان حرکت حضرت براى نماز عید چنین شد. و لذا امام مصلحت را بر این دید که ولایتعهدى را قبول کند ولى از طرفى نیز نگذارد مأمون عباسى از او بهره بردارى سیاسى کند، و لذا حضرت هرگز در تصمیم گیرى ها دخالت نمى کرد.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.