پاسخ اجمالی:
ولایت عهدى امام رضا(ع) و نرمش مأمون عباسى با آن حضرت نه به خاطر علاقه به آن حضرت و خاندان رسول خدا(ص)، بلکه براى رسیدن به اهداف شیطانى خود بود. از جمله: خاموش کردن نهضت هاى علویان، موجه جلوه دادن و اعتراف گرفتن از علویان نسبت به حکومت، تحت نظر قرار دادن حضرت و در امان ماندن از خطرى که از ناحیه امام او را تهدید مى کرد، جدا کردن امام از شیعیان و موالیانش و ...
پاسخ تفصیلی:
وضع علویان در عصر مأمون عباسى، از همه زمانهاى قبل از او بدتر بود. علویان و عده زیادى از مسلمانان با او بیعت نکرده بودند. اهالى بغداد و خصوصاً اهالى کوفه که همواره از شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) به حساب مى آمدند با مأمون بیعت نکردند، از این جهت براى مأمون وضع سیاسى خطرناکى پدید آمده بود; خصوصاً آن که زمزمه نهضت هاى علویان از هر طرف به گوش مى رسید.
مأمون به این نتیجه رسیده بود که گذر از این موقف حسّاس سیاسى متوقف بر امورى است:
1 ـ خاموش کردن نهضت هاى علویان که نفوذ بسیارى در بین گروه ها و طبقات داشته اند.
2 ـ اعتراف گرفتن از علویان نسبت به حکومت.
3 ـ جلب توجه مردم و ایجاد محبت خود در دل آن ها.
4 ـ تداوم تأیید خراسانیان و عموم ایرانیان نسبت به دولتش.
5 ـ مهمتر از همه در امان ماندن از خطرى که از ناحیه امام رضا(علیه السلام) او را تهدید مى کرد.
مأمون براى مواجهه با مشکلات فراوانى که داشت به این نتیجه رسید که نمى تواند همانند حاکمان پیشین عباسى از راه خشونت وارد شود، و لذا سیاست هاى جدیدى را براى مقابله با آن مشکلات اتّخاذ نمود.
از طرفى دستور داد هرگز کسى حرفى در مورد خلفا نزند و آنان را ناسزا نگوید. لذا هنگامى که یحیى بن اکثم خواست دستور دهد که معاویه را بر بالاى منابر لعنت کنند، مأمون دستور داد تا مردم را به حال خود گذارند و اظهار نکنند که ما به فرقه اى از فرقه ها تمایل داریم; زیرا این عملکرد براى سیاست و تدبیر در امور مملکتى بهتر است.(1)
و از طرف دیگر به مردم دستور داد تا با امام رضا(علیه السلام) به عنوان ولى عهد بیعت نمایند. و در این کار چند هدف را دنبال مى کرد:
1 ـ از خطرى که از ناحیه امام رضا(علیه السلام) براى خود احساس مى کرد در امان بماند ـ شخصیتى که شرق و غرب عالم اسلام تحت نفوذ معنوى او بود ـ.
2 ـ تحت تعقیب قرار دادن حضرت، تا در موقع مناسب آن حضرت را به شهادت برساند.
3 ـ مأمون درصدد بود با این کار امام را از شیعیان و موالیانش جدا کرده و وحدت و یکپارچگى آنان را بر هم زند.
4 ـ با نزدیک کردن امام(علیه السلام) به خود از وجهه معنوى آن حضرت نزد مردم بکاهد.
5 ـ عاطفه و محبت مردم را به خود جذب کند و این گونه وانمود سازد که ما نیز اهل بیت عصمت و طهارت را دوست داریم.
6 ـ از آن جا که عمده نهضت هاى علویان به جهت به دست گرفتن قدرت بود مأمون خواست با این کار به آنان بفهماند که آنچه به دنبال آن هستید، با ولایت عهدى امام رضا(علیه السلام) به آن دست یافتید، و دیگر جاى شورش و انقلاب نیست.
7 ـ عادلانه جلوه دادن حکومت خود.
لذا مأمون در نامه اى که به عبدالجبار بن سعد مساحقى ـ عامل خود در مدینه ـ نوشت، چنین اشاره کرد: براى مردم خطبه بخوان و آنان را به بیعت رضا(علیه السلام) دعوت نما. او نیز در خطبه خود گفت: «اى مردم! آن امرى که رغبت آن را داشتید، و عدلى را که انتظار مى کشیدید، و خیرى را که امید داشتید این جا است. این على بن موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب است...».(2)
مأمون با بیعت گرفتن براى امام رضا(علیه السلام) به اهداف خود رسید; زیرا از این راه توانست نهضت هاى علویان را در جمیع ولایات خاموش کند.
و لذا بعد از این بیعت هیچ انقلاب و شورشى از ناحیه علویان بر ضدّ مأمون باقى نماند، او نه تنها نهضت ها را بر ضدّ خود خاموش کرد بلکه با این کار اعتماد بسیارى از مردم را به خود جلب نمود. همان گونه که با بیعت گرفتن به ولایتعهدى امام رضا(علیه السلام) توانست اعتراف علویان را نسبت به مشروعیت حکومتش اخذ نماید. و بالاتر از آن مشروعیت حکومتش را نیز از ناحیه امام رضا(علیه السلام)بگیرد.
پس نتیجه آنکه ولایت عهدى امام رضا(علیه السلام) و نرمش مأمون عباسى با آن حضرت نه به خاطر علاقه به آن حضرت و خاندان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بود بلکه براى رسیدن به اهدافى شیطانى بود که این خلیفه عباسى در نظر داشت.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.