پاسخ اجمالی:
این حدیث در موارد مختلف از تعدادى راوى نقل شده است، مانند: جنگ احد، حجّة الوداع، روزى که براى پیامبر(ص) مقداری موز هدیه آوردند، هنگام رحلت پیامبر(ص) به نقل از عمر بن خطّاب و هنگام فرستادن لشکر به یمن.
پاسخ تفصیلی:
این حدیث به تعبیرهاى گوناگون از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) رسیده است، گاهى به صورت خطاب «انت منّى و انا منک»، و گاهى به صورت ضمیر غایب «هو منّى و أنا منه»، و هنگامى نیز به صورت اسم ظاهر «علىّ منّى و انا من على».
حدیث «علىٌّ منّى» در موارد مختلف از تعدادى راوى نقل شده است. در این جا به بررسى این موارد مى پردازیم:
1 ـ جنگ احد
ابن عساکر به سندش از جابر بن عبدالله نقل کرده: «در روز احد، على(علیه السلام) نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد. حضرت به او فرمود: حرکت کن. جبرئیل عرض کرد: اى محمّد! به خدا سوگند! این یارى و مواسات است. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: اى جبرئیل! همانا او از من و من از اویم. جبرئیل عرض کرد: و من از شما دو نفرم».(1)
این مضمون را ابو رافع در تاریخ دمشق(2) و طبرانى در المعجم الکبیر(3) و طبرى در تاریخ خود نقل کرده است(4)
2 ـ حجّة الوداع
حبشى بن جناده که در حجة الوداع حاضر بوده است، مى گوید: «از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم که در آن روز مى فرمود: على از من و من از على هستم و کسى به جز او دین مرا برپا نخواهد کرد».(5)
3 ـ روزى که براى حضرت(صلى الله علیه وآله) هدیه آوردند
عبد خیر از حضرت على(علیه السلام) نقل کرده که فرمود: «براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) دسته اى از موز هدیه آوردند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) شروع به پوست کندن نموده، در دهان من مى گذارد. شخصى به ایشان عرض کرد: اى رسول خدا! شما على را دوست دارید؟ حضرت فرمود: آیا نمى دانى که على از من و من از اویم؟»(6)
4 ـ به نقل از عمر بن خطّاب
بخارى به سندش از عمر بن خطّاب نقل کرده که گفت: «رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از دنیا رحلت نمود در حالى که از او(على(علیه السلام)) راضى بود، و خطاب به او فرمود: «انت منّى و أنا منک»(7)؛ (تو از من و من از تو هستم)».
5 ـ هنگام فرستادن لشکر به یمن
ترمذى به سند خود از عمران بن حُصین نقل کرده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) لشکرى را به فرماندهى على بن ابى طالب(علیه السلام) به یمن فرستاد. حضرت در آن جنگ کنیزى را براى خود گرفت. برخى بر او اعتراض کردند و چهار نفر از اصحاب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) قرار گذاشتند هنگامى که خدمت حضرت رسیدند جریان را براى او بازگو کنند. مسلمانان هر گاه از سفرى بازمى گشتند، ابتدا خدمت حضرت مشرّف شده و بر او درود مى فرستادند، آن گاه به کار خود مى پرداختند. لشکر که به مدینه رسید آن چهار نفر خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمده، یکى از آنان به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) عرض کرد: اى رسول خدا! شما شاهد نبودى که على بن ابى طالب چه کرد؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) از او روى گرداند. نفر دوم ایستاد و همین اعتراض را تکرار نمود. پیامبر(صلى الله علیه وآله) صورت خود را از او نیز بازگرداند. در مورد نفر سوم نیز همین قصه تکرار شد. نفر چهارم که اعتراض کرد، پیامبر رو به او کرده و در حالى که غضب در چهره او نمایان بود، فرمود: «ما تریدون من على، ما تریدون من على، ما تریدون من على، انّه منّى و انا منه و هو ولىّ کلّ مؤمن بعدى»؛ (چه از على مى خواهید؟! چه از على مى خواهید؟! چه از على مى خواهید؟! او از من و من از اویم، و او سرپرست هر مؤمنى بعد از من است).(8)
این حدیث را که ترمذى به سند صحیح نقل کرده، دیگران نیز همچون: ابوداوود طیالسى، حاکم نیشابورى و احمد بن حنبل با سند صحیح نقل کرده اند.(9)، (10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.