پاسخ اجمالی:
«شرک» در لغت به معناى نصیب، و در اصطلاح قرآنى در مقابل«حنفیت» به کار رفته است. حنیف به معناى میل به استقامت است، لذا شرک در راه استقامت و اعتدال نیست، بلکه بر خلاف فطرت سلیم انسانیّت است.
شرک یا متعلق به عقیده است و یا مربوط به عمل. اولی بر سه قسم است؛ 1-شرک در الوهیت. 2-شرک در خالقیت. 3-شرک در ربوبیت. شرک مربوط به عمل را که شرک در عبادت و طاعت هم مى نامند؛ بر دو قسم است؛ 1-شرک جلى. 2- شرک خفی.
پاسخ تفصیلی:
«شرک» در لغت به معناى نصیب، و در اصطلاح قرآنى در مقابل حنفیت به کار رفته است. حنیف به معناى میل به استقامت است، لذا شرک در راه استقامت و اعتدال نیست، بلکه بر خلاف فطرت سلیم انسانیّت است.
خداوند متعال مى فرماید: «قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلى صِراط مُسْتَقِیم دِیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»؛(1) (بگو اى پیامبر محققاً مرا خدا به راه راست هدایت کرده است به دین استوار و آیین پاک ابراهیم که وجودش از لوث شرک و عقاید باطل مشرکان، منزّه بود).
همچنین مى فرماید: «وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً و لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»؛(2) (و روى به جانب دین حنیف اسلام و آیین پاک توحیدآور و هرگز لحظه اى هم با آیین مشرکان مباش).
امّا اقسام شرک:
شرک یا متعلق به عقیده است و یا مربوط به عمل. نوع اوّل بر سه قسم است:
1-شرک در الوهیت؛
2-شرک در خالقیت؛
2- شرک در ربوبیت.
شرک مربوط به عمل را شرک در عبادت و طاعت مى نامند که بر دو قسم است:
1- شرک جلى: آن است که در ذات یا صفات یا عبادت و افعال برای خداوند شریک قرار دهد - در علم کلام و فقه مورد بررسی قرار می گیرد - (3).
2- شرک خفی: شرک در اعمال و ریا در طاعات و عبادات است - در علم اخلاق از آن بحث می شود - (4).
شرک در الوهیت: یعنى اعتقاد به موجودى غیر از خداوند که داراى تمامى صفات جمال و کمال به طور استقلال است؛ قرآن کریم مى فرماید: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ»؛(5) (به طور تحقیق کسانى که قائلند خداوند همان مسیح بن مریم است، کافر شدند).
شرک در خالقیت: یعنى انسان به دو مبدأ مستقل براى عالم قائل شود؛ به طورى که خلق و تصرّف در شئونات عالم به دستشان است؛ همان گونه که مجوس قائل به دو مبدأ خیر به نام «یزدان» و شر به نام «اهرمن» مى باشند.
شرک در ربوبیت: آن است که انسان معتقد شود در عالم، ارباب متعددى است و خداوند متعال ربّ الارباب است، به این معنا که تدبیر عالم به هر یک از این ارباب که قرآن از آن به عنوان ارباب متفرق نام مى برد، به طور استقلال تفویض شده است؛ همان گونه که مشرکان عصر حضرت ابراهیم(علیه السلام) به این نوع شرک مبتلا بودند. خداوند متعال مى فرماید: «فَلَمّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأى کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ اْلآفِلِینَ * فَلَمّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی فَلَمّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی َلأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضّالِّینَ * فَلَمّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی هذا أَکْبَرُ فَلَمّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ»؛(6) (چون شب تاریک در آمد، ستاره درخشانى را دید، گفت: این پروردگار من است، پس چون آن ستاره غروب کرد، گفت: من چیز نابود شونده را به خدایى نخواهم گرفت. پس چون ماه تابان را دید، گفت: این خداى من است، وقتى که آن هم نابود شد، گفت: اگر خداى من مرا هدایت نکند همانا من از گمراهان عالم خواهم بود. پس چون خورشید درخشان را دید، گفت: این خداى من است، این از آن ستاره و ماه با عظمت تر و روشن تر است، پس چون آن نیز نابود گردید، گفت: اى گروه مشرکان من از آنچه شریک خدا قرار مى دهید بیزارم).(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.