پاسخ اجمالی:
اعتقاد به قدرت غیبى اولیاء، اگر مستند به قدرت و اذن و مشیت خدا باشد، بسان اعتقاد به قدرت مادى خواهد بود که مستلزم شرک نیست، زیرا همان خدایى که آن قدرت مادى را در اختیار آن فرد نهاده، همان خدا، قدرت غیبى را نیز به دیگرى عطا کرده است. اساس اشتباه وهابیون این است که نخواسته یا نتوانسته اند میان اعتقاد به قدرت متکى به قدرت خدا، و قدرت مستقل و جدا از خدا فرق بگذارد. آری آن چه مایه ى شرک است اعتقاد به دومى است نه اولى.
پاسخ تفصیلی:
شکى نیست که درخواست حاجت به طور جدى در صورتى امکان پذیر است که درخواست کننده، طرف را بر انجام درخواست خود قادر و توانا بداند.
گاهى این قدرت، قدرت ظاهرى و مادى است؛ مثل این که از کسى آب بخواهیم و او ظرف آب را از شیر پر کند و در اختیار ما بگذارد.
گاهى این قدرت، قدرت غیبى و دور از مجارى طبیعى و قوانین مادى است؛ مثل این که انسانى معتقد گردد که امام على(علیه السلام) مى تواند درِ «خیبر» را که دور از توانایى انسان عادى است، از جاى برکند، آن هم نه با قدرت بشرى، بلکه با قدرت غیبى.
و یا مسیح مى تواند با دم شفابخش خود، بیمار صعب العلاج را شفا بخشد بدون آن که بیمار دارو بخورد و یا مورد عمل جراحى قرار گیرد. اعتقاد به چنین قدرت غیبى، اگر مستند به قدرت و اذن و مشیت خدا باشد، بسان اعتقاد به قدرت مادى خواهد بود که مستلزم شرک نیست، زیرا همان خدایى که آن قدرت مادى را در اختیار آن فرد نهاده، همان خدا، قدرت غیبى را نیز به دیگرى عطا کرده است بى آن که مخلوقى، خالق فرض گردد و بشرى، بى نیاز از خدا تصور شود.
نظریه ى وهابى ها :
آنان مى گویند: اگر کسى از یکى از اولیاى الهى، اعم از زنده یا مرده درخواست کند که بیمار او را شفا بخشد و یا گم شده ى او را باز گرداند و یا قرض او را ادا کند، این درخواست ملازم با آن است که وى درباره ى مسئول، به سلطه و نیرویى معتقد است که بر نظام طبیعى و قوانین جارى در جهان خلقت، حاکم است. و اعتقاد به یک چنین سلطه و قدرت در غیر خدا، عین اعتقاد به «الوهیت» مسئول است و درخواست حاجت با این قید، شرک خواهد بود.
آدم تشنه در بیابان اگر از خادم خود آب بطلبد، وى از نظام حاکم بر قوانین طبیعت پیروى کرده و چنین درخواستى شرک نخواهد بود، ولى اگر از امام و نبى که در دل خاک نهفته است و یا در جاى دیگرى زندگى مى کند، آب بطلبد، چنین درخواستى ملازم با اعتقاد به سلطه ى غیبى او است که مى تواند بدون اسباب و علل مادى به سایل، آب برساند. و چنین اعتقاد، عین اعتقاد به «الوهیت» طرف خواهد بود.
ابو الاعلاى مودودى از کسانى است که به این مطلب تصریح کرده و عبارتى که از وى نقل گردید ، ناظر به این مطلب است.
وى در عبارت یاد شده چنین مى گوید: علت این که انسان خدا را مى خواند و به او استغاثه مى کند، این است که فکر مى کند که او داراى سلطه ى حاکم بر قوانین طبیعت و حاکم بر نیروهایى است که از حدود و نفوذ قوانین مادى بیرون مى باشد.(1)
نظریه ى ما در این سخن :
اساس اشتباه نویسنده این است که تصور کرده است اعتقاد به سلطه ى غیبى در افراد، مطلقاً مایه ى شرک و دوگانه پرستى است، دیگر نخواسته یا نتوانسته است که میان اعتقاد به سلطه ى متکى به سلطه ى خدا، و سلطه ى مستقل وجدا از خدا فرق بگذارد. آن چه مایه ى شرک است دومى است نه اولى. (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.