پاسخ اجمالی:
عصمت که درجه والاى تقوا است، یک حالت نفسانى و یک نیروى باطنى و درونى است که فرد معصوم را از ارتکاب گناه به صورت مطلق، بلکه از اندیشه درباره آن باز مى دارد. فرد معصوم در پرتو حالت کاملى از تقوا و پاکدامنى که در نفس و روان او راسخ و پا برجا مى باشد، به پایه اى مى رسد که پیوسته عصیان و تجرى و خلاف و خلافکارى را از محیط زندگى طرد کرده و ساحت خود را از گناه و لغزش پاک نگاه مى دارد.
پاسخ تفصیلی:
درباره ى «حقیقت عصمت» اجمال سخن اینکه: عصمت در مورد پیراستگى از گناه درجه ى والاى تقوا است و هر نوع ماهیتى که براى تقوا تصور شود به صورت کامل در عصمت موجود است، هرگاه تقوا را یک نیروى درونى و یک حالت نفسانى بیندیشیم که انسان را از بسیارى از گناهان باز مى دارد، باید «عصمت» را نیز به همان نحو ترسیم کنیم و آن را یک نیروى باطنى و درونى بدانیم که فرد معصوم را از ارتکاب گناه به صورت مطلق، بلکه از اندیشه درباره ى آن باز مى دارد، و از این جهت محققان، «عصمت» را اینگونه تعریف مى کنند: «قُوَّةٌ تَمْنَعُ الإِنْسانَ عَنِ اقْتِرافِ المَعصِیَةِ وَالوُقُوعِ فِى الخَطاء».(1)؛
(عصمت نیرویی است که انسان را از ارتکاب گناه و وقوع در خطا باز می دارد).
و به دیگر سخن: عصمت یک حالت راسخ در نفس معصوم و یا یک ملکه نفسانى است که مانند دیگر ملکات براى خود آثار ویژه اى دارد که هرگز از آن جدا نمى شود و مى توان آن را مانند «شجاعت» و «عفّت» و«سخاوت» دانست که هر کدام در نفس انسانى به صورت راسخ و استوار وجود دارد و دارای آثار ویژه اى مى باشد.
انسانى که ذاتاً شجاع و دلیر، سخىّ و بخشنده، عفیف و پاکدامن باشد به شدت آثار مخالفت را از خود طرد کرده و اجازه نمى دهد که ترس، گرفتگى، کارهاى قبیح و زشت به زندگى او راه یابند.
جریان «عصمت» نیز از این مقوله است، فرد معصوم در پرتو حالت کاملى از «تقوا» و «پاکدامنى» که در نفس و روان او راسخ و پا برجا مى باشد، به پایه اى مى رسد که پیوسته عصیان و تجرى و خلاف و خلافکارى را از محیط زندگى طرد کرده و ساحت خود را از گناه و لغزش پاک نگاه مى دارد.
براى روشن شدن مطلب، یادآور مى شویم که : عصمت به صورت مطلق و گسترده، مربوط به گروه معدودى به نام انبیا و امامان است. ولى «عصمت نسبى» یعنى مصونیت در برابر برخى از گناهان، اختصاص به آن گروه نداردو بسیارى از انسانهاى شریف را نیز در بر مى گیرد، این گروه از انسانها هر چند نسبت به تمام گناهان مصونیت ندارند ولى بدون شک نسبت به برخى از آنها داراى مصونیت بوده، نه تنها انجام نمى دهند، بلکه به فکر انجام آن نیز نمى باشند مثلاً گردش در خیابانها به صورت لخت مادر زاد از گناهان کبیره است که بسیارى از انسانهاى شریف نه تنها آن را انجام نمى دهند، بلکه به فکر انجام آن نیز نمى افتند.
گروه زیادى از افراد نسبت به گناهانى مانند: سرقت مسلحانه در نیمه شب، یا قتل انسانهاى بى گناه یا انتحار و خودکشى، مصونیت دارند و داراى حالت درونى خاصى مى باشند که عوامل پیدایش این نوع گناهان در محیط ذهن آنها آنچنان محکوم و مورد تنفّر بوده که حتى به فکر آنها نیز نمى افتند.
با تصویر «عصمت نسبى» که در غالب افراد نسبت به برخى از گناهان وجود دارد، مى توان به ماهیت «عصمت مطلق» و گسترده نسبت به تمام گناهان، پى برد و آن را چنین توصیف کرد: یک نیروى باطنى و یک حالت نفسانى و یک نوع تقوا و پیراستگى درونى، آنان را از اندیشه گناه تا چه رسد انجام آن، باز مى دارد و اگر این حالت از آنان گرفته شود بسان افراد عادى مى گردند که تنها عصمت نسبى دارند نه عصمت مطلق.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.