پاسخ اجمالی:
حسان شاعر معروف زمان پيامبر(ص) مي باشد، رسول خدا(ص) مى فرمود: خداوند حسّان را تا زمانى که از رسول خدا دفاع کند يا فضايل رسول خدا را بگويد، با روح القدس تأييد مى نمايد؛ وليکن وي از جمله افراد ترسو بود و در هيچ جنگى همراه رسول خدا(ص) شرکت نکرد. در زمان خلافت علي(ع) حسّان طرفدار عثمان شده و ولايت امام را رها کرده بود.
پاسخ تفصیلی:
حسان بن ثابت شاعر معروف زمان پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي باشد. نام و آباء این شاعر را این گونه نگاشته اند: ابو ولید حسان بن ثابت بن منذر بن حرام بن... بن یعرب بن قحطان(1). خاندان حسّان یکى از خاندان هاى شعر عرب است که افراد آن ید طولا و ریشه اى عمیق در ادبیّات و سرودن اشعار دارند.
مرزبانى در «معجم الشعراء» مى نویسد(2):
دعبل و مبرّد گفته اند: خاندان حسّان ریشه دارترین مردمان در شعر هستند؛ شش نفر از این خاندان که همگى شاعر بوده اند، چونان مرواریدهایى در یک رشته منظّم گردیده اند؛ که عبارتند از: سعید بن عبدالرحمن بن حسّان بن ثابت بن منذر بن حرام.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى او در مسجد خود منبرى قرار داده بود که بر آن مى ایستاد و از آن حضرت تمجید و ستایش مى کرد و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمود: «إنَّ الله یؤیِّد حسّان بروح القدس، ما نافحَ أو فاخر عن رسول الله»؛ (خداوند حسّان را تا زمانى که از رسول خدا دفاع کند و یا فضایل رسول خدا را بگوید، با روح القدس تأیید مى نماید)(3).
حسّان در دوران زندگى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بر همین حال بود. امّا پس از رحلت حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) روزى حسّان در مسجد مشغول سرودن اشعار بود که عمر از کنار او گذشت و او را سرزنش کرده و طرد نمود(4) و گفت: در مسجد رسول خدا شعر مى خوانى؟! حسّان پاسخ داد: من در همین مسجد با حضور شخصى که از تو خیلى بهتر بود شعر مى خواندم (و او چیزى نمى گفت).
ابو عبدالله آبىّ مالکى در «شرح صحیح مسلم» مى گوید:
این رفتار عمر(رضی الله عنه) نشان مى دهد که او از سرودن شعر در مسجد خوشش نمى آمد، از این روى میدانى را در خارج مسجد مهیّا کرد و گفت: «من أراد أن یلغط أو ینشد شعراً فلیخرج إلى هذه الرحبة»؛ (هر کس سر و صدا و فریادى دارد یا مى خواهد شعرى بگوید به این میدان برود).
این دستورات خلیفه بر خلاف سیره پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بود و در همان زمان، حسّان با کلامش او را محکوم نمود و قبل از آن هم خود پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) او را از چنین تفکّرى منع مى نمود(5).
حسّان به ترسو بودن شهره بود. ابن اثیر در «اُسد الغابة»(6) این مطلب را ذکر نموده و مى گوید: «او از ترسوترین مردمان بود». و وطواط در «غرر الخصائص»(7) او را از جمله افراد ترسو بر مى شمارد و مى نویسد: «ابن قتیبه در کتاب معارف(8) مى گوید: او در هیچ جنگى همراه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شرکت نکرد».
حسّان هشت سال قبل از ولادت پیامبرِ آسمانىِ اسلام(صلى الله علیه وآله) به دنیا آمد و بنابر نظر مشهور صد و بیست سال زندگى نمود. به او لقب حُسام (= شمشیر بُرّان) داده بودند و دلیلش هم این بود که با اشعارش بسیار از اردوگاه اسلام دفاع مى نمود.
حاکم(9) از مصعب [ابن عبدالله زبیرى](10) نقل مى کند که حسّان شصت سال در جاهلیّت و شصت سال در اسلام زیست. در اواخر عمر نور دیدگانش را از دست داد و به قولى در سال 55 در حالى که چشم ظاهر و باطنش کور شده بود، در گذشت. این مطلب را صحابى بزرگ قیس بن سعد بن عباده مهتر قوم خزرج با صراحت بیان کرده است.
داستان چنین است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) قیس را از ولایت مصر عزل نمود و او به مدینه بازگشت. وقتى وارد مدینه شد حسّان سرزنش کنان نزد او رفت، در آن زمان حسّان فردى طرفدار عثمان شده و ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) را رها کرده بود. حسّان به قیس گفت: از یک سو على بن ابى طالب تو را از ولایت عزل کرده و از سوى دیگر دستت به خون عثمان رنگین است. گناه این قتل بر گردنت باقى ماند و على هم از تو خوب تشکّر نکرد. قیس در پاسخ به او تَشَر زده و وى را از خود رانده و گفت: «یا أعمى القلب وأعمى البصر، والله لولا أن اُلقی بین رهطی و رهطک حرباً لضربتُ عنقک»؛ (اى کسى که از چشم دل و صورت هر دو نابینایى! سوگند به خدا اگر از برافروختن جنگ میان خویشان تو و قوم خود پرهیز نداشتم گردنت را مى زدم). سپس او را از نزد خود بیرون کرد.(11)، (12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.