پاسخ اجمالی:
طبق نقل ابن هشام عمر گفته: شراب را بسیار دوست می داشته و پیشتاز در شرابخواری بوده... او حتی پس از نزول آیه حرمت مطلق شرابخواری و نهی پیامبر ازمطلق شراب حتی کم یا مخلوط آن، با این توجیه که برای هضم گوشت شتر و نرم شدن شکمش راهی جز شرابخواری وجود ندارد، شراب غلیظ می نوشیده. اما عربى از ظرف شراب او نوشید و بى هوش شد؛ و عمر بر او حدّ جارى کرد و گفت: این حدّ به خاطر مستى بر او جارى شده نه به خاطر نوشیدن آن،...هر گاه ازغلیظ بودن شراب نگران بودید آن را با آب رقیق کنید.
پاسخ تفصیلی:
عمر بن خطاب بنابر نقل ابن هشام در «سیره»(1) مى گوید: «کنتُ للإسلام مباعداً ، وکنتُ صاحب خمر فی الجاهلیّة اُحبّها وأشربها(2) ، وکان لنا مجلس یجتمع فیه رجال من قریش بالحَزْوَرة(3) عند دور عمر بن عبد ابن عمران المخزومی، فخرجت لیلة اُرید جلسائی اُولئک فی مجلسهم ذلک، فجئتُهم فلم أجد فیه منهم أحداً فقلت : لو أنّی جئتُ فلاناً الخمّار ، وکان بمکّة یبیع الخمر لعلّی أجد عنده خمراً فأشرب منها . . .»؛ (من از اسلام دور بودم و در دوران جاهلیّت دائم الخمر بودم و آن را بسیار دوست داشتم و دائماً شراب مى خوردم . ما محفلى در «حزوره» کنار خانه «عمر بن عبد بن عمران مخزومى» داشتیم که در آنجا مردانى از قریش جمع مى شدند . شبى به قصد شرکت در آن جلسه و دیدار همنشینانم از خانه بیرون آمدم ولى وقتى به آنجا رسیدم هیچ یک از آنان را ندیدم ، بنابراین با خود گفتم : اگر نزد فلان شراب فروش که در مکّه شراب فروشى دارد بروم شاید شرابى به دست آورده از آن مقدارى سر کشم ...).
و «بیهقى» در «السنن الکبرى»(4) از «عبدالله بن عمر» درباره گفتار پدرش در زمان خلافت نقل مى کند که عمر مى گفت : «إنّی کنت لأشربُ الناس لها فی الجاهلیّة ، وإنّها لیست کالزنا»(5)؛ (من در زمان جاهلیّت در شرابخوارى از همه پیشتاز بودم و شرابخوارى مانند زنا نیست) .
او از افرادى بود که آیات مربوط به مِى گسارى را توجیه کرده(6)، دست از شرابخوارى بر نمى داشت تا آنگاه که آیه سوره مائده نازل شد و صریحاً از آن نهى کرد و به شرابخوار وعده عذاب داد . و سوره مائده که بخشى از آیات آن در حجّة الوداع(7) نازل شده، آخرین سوره اى است که نازل گردیده است(8). و به خاطر اعتیادش به شراب از مدّتها پیش از نزول آیه سوره مائده در حجّة الوداع، پس از نزول آیه و وعده عذاب و پس از سخن خودش «انتهینا انتهینا»(9)؛ (دست برداشتیم دست برداشتیم)، باز به نوشیدن نبیذِ (نوعى شراب) غلیظ و پرمایه مى پرداخت ومى گفت: «إنّا نشرب هذا الشراب الشدید لنقطع به لحوم الإبل فی بطوننا أن تؤذینا فمن رابه من شرابه شیء فلیمزجه بالماء»(10)؛ (ما این شراب پرمایه وتند را به این علّت مى نوشیم که گوشت هاى شتر را در معده ما هضم کند تا باعث رنجش ما نشود ، و هر کس شراب، عقل او را آشفته و پریشان مى کند، پس باید مقدارى آب با آن مخلوط کند) .
و مى گفت : «إنّی رجل معجار(11) البطن أو مسعار البطن ، وأشرب هذا النبیذ الشدید فیسهل بطنی»(12)؛ (من مردى هستم با شکم بر آمده یا آتشى، این شراب غلیظ را مى نوشم تا شکمم نرم شود) .
و مى گفت : «لا یقطع لحوم هذه الإبل فی بطوننا إلاّ النبیذ الشدید»(13)؛ ( گوشت این شترها در شکم ما هضم نمى شود مگر از این نبیذ غلیظ و پرمایه بنوشیم) .
او تا آخرین نفس هاى خود نبیذ غلیظ مى نوشید; «عمرو بن میمون » مى گوید: «شهدتُ عمر حین طُعن، اُتی بنبیذ شدید فشربه»(14)؛ (هنگامى که عمر مورد اصابت نیزه قرار گرفته ودر بستر افتاده بود من در آنجا حاضر بودم در آن لحظه برایش نبیذ آوردند و او آن را نوشید).
شراب او به اندازه اى تند و قوى بود، که اگر کسى غیر از خودش آن را مى نوشید مست شده و حدّ شرابخوارى به او جارى مى شد، ولى چون خلیفه اعتیاد شدید داشته و قدرى آن را رقیق مى کرده وآنگاه مى نوشیده در او کارساز نبوده است .
شعبى مى گوید: عربى از ظرفهاى شراب «عمر» نوشید و بى هوش شد؛ و عمر بر او حدّ جارى کرد. سپس مى گوید: این حدّ به خاطر مستى بر او جارى شده است نه به خاطر نوشیدن آن(15) .
در عبارت جصّاص در «أحکام القرآن»(16) آمده است: عربى از شراب «عمر» نوشید و عمر بر او حدّ جارى کرد. عرب گفت: من از شراب تو نوشیده ام! عمر آبى خواست و شرابش را با آن رقیق کرد، آنگاه نوشید و گفت : «من رابه من شرابه شیء فلیکسره بالماء»؛ (هرکس که شراب او را مست مى کند ، آن را رقیق کند بعد بنوشد) .
از ابورافع نقل شده است: عمر بن خطّاب(رضی الله عنه) گفته است : «إذا خشیتم من نبیذ شدّته فاکسروه بالماء»؛ (هر گاه از تندى و غلیظ بودن شراب نگران بودید آن را با آب رقیق کنید) .
نسائى آن را در «سنن»(17) خود نقل کرده و گفته است: کسانى که نوشیدن مسکر را حلال مى دانند به این روایت استدلال کرده اند .
نکته قابل ذکر اینکه: حدّ و حرمت همه مسکرات مطلق است (نفس مسکر بودن ، براى حرمت و ثبوت حدّ کافى است) گر چه با مانعى مانند مخلوط شدن با مایعى، یا کم نوشیدن آن همراه شود؛ از این رو ملاک، مسکر بودن نوشیدنى است نه مست شدن نوشنده؛ پس مشروب، ملاک است نه شارب و در نتیجه هر چیزى که زیادش مسکر باشد کمش نیز حرام است .
و روایات صحیح بسیارى بر این قاعده و معیار دلالت مى کند; مانند سخن پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله): «أنهاکم عن قلیل ما أسکر کثیره»(18)؛ (شما را از کمِ نوشیدنى هایى که زیادى آن مست مى کند، نیز نهى کردم.
و نیز سخن رسول خدا(صلى الله علیه وآله) که از طریق «جابر»، «ابن عمر» ، و «ابن عمرو»، نقل شده است: «ما أسکر کثیره فقلیله حرام»(19)؛( هر چیزى که زیادى آن مست کننده باشد اندکش نیز حرام است) .(20)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.