پاسخ اجمالی:
به اعتقاد شیعه امامت منصب جانشینى پیامبر در امر هدایت بشر است، لذا امام نیز باید تمام خصوصیات پیامبر – غیر از تلقی وحی - مانند عصمت، علم لدنى، کمالات، فضایل و دورى از صفات ناپسند را داشته باشد. علاوه بر این امام باید عالم به حقیقت شریعت باشد، همان طورى که باید کامل ترین صفات کمالیه را داشته باشد، باید دارای علم غیب نیز باشد تا مردم تسلیم محض او شوند، البته این اطلاع پیامبران و ائمه از غیب نه به صورت مستقل، بلکه با اذن و اراده پروردگار می باشد.
پاسخ تفصیلی:
شیعه امامیه معتقد است: امامت منصب جانشینى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در امر هدایت بشر ـ غیر از وحى ـ است، لذا امام نیز باید تمام خصوصیات پیامبر(صلى الله علیه وآله)، مانند عصمت، علم لدنى، کمالات و فضایل و دورى از صفات ناپسند را داشته باشد.
شیعه امامیه مى گوید: از آنجا که امام مبیّن و تطبیق دهنده و حافظ شریعت است، لذا باید از گناه و سهو و نسیان و اشتباه معصوم باشد.
علاوه بر این باید عالم به حقیقت شریعت و نیز هر چه را که امت در جهت کمال به آن محتاج است باشد; همان طورى که باید کامل ترین شخص در زمینه صفات کمال باشد، تا مردم تسلیم محض او شوند که از جمله آنها علم به غیب است.
ماهیت غیب
در توضیح این مطلب مى گوییم: غیب در مقابل شهود، بر چیزى اطلاق مى شود که با حواس ظاهرى قابل درک نیست. قیامت، برزخ، ملائکه، جنّ و ... عوالمى هستند که با حواسّ ظاهرى انسان قابل درک نیستند، از این رو داخل در عالَم غیب شمرده شده اند.
غیب را مى توان به دو بخش تقسیم کرد: غیب مطلق و غیب نسبى. غیب مطلق غیبى است که به هیچ نحو و در هیچ زمان و مکان قابل ادراک نیست، مثل ذات الهى که غیب الغیوب است، به خلاف غیب نسبى که با شرایطى خاص براى افرادى ویژه قابل ادراک به غیر حواس ظاهرى است. و تنها کسى که به عالَم غیب و شهادت به طور کامل احاطه دارد، خداوند است. در قرآن کریم آمده: «قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ اِلاَّ اللّه»(1)؛ ( (اى رسول ما) بگو که در آسمان ها و زمین جز خدا کسى از علم غیب آگاه نیست) که دلالت مى کند بر اینکه علم غیب مخصوص خدا است.
در مقابل آیات دیگرى وجود دارد که علم به غیب را براى غیر خدا نیز اثبات مى کند از جمله، خداوند در سوره جن مى فرماید: «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول ...»(2)؛ (او داناى غیب است و هیچ کس به عالم غیب او آگاه نیست جز پیامبرى را که از او خشنود باشد....»
از استثناى این آیه استفاده مى شود که خداوند متعال ذاتاً و اصالتاً عالم به غیب است ولى بر پیامبرى که مرضىّ اوست، علم غیب افاضه مى کند. و از آنجا که لازم است هرچه براى رسول صلاحیت دارد، امام نیز آن را دارا باشد چون هر دو شریعت را بیان مى کنند، پس امام هم مشمول این عنایت الهى خواهد بود.
لذا در قرآن اشاره به انواع اطلاعات غیبى براى انبیا و اولیاء کرده و مى فرماید: «ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیهِ إِلَیْکَ»(3)؛ (آن، از خبرهاى غیبى است که به تو وحى نمودیم.) و از قول حضرت عیسى(علیه السلام)مى فرماید: «وَأُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَما تَدَّخِرُونَ فی بُیُوتِکُمْ»(4)؛ (و به شما خبر مى دهم که در خانه هایتان چه مى خورید و چه مى اندوزید.)
بنابراین در جمع بین این دو دسته از آیات مى توان گفت: آیاتى که ظهور در اختصاص علم غیب به خداوند دارد، علم غیب به نحو اصالت و استقلال است. وآیاتى که علم غیب را بر غیر خداوند ثابت مى کند به نحو تبعیّت و به اذن خداوند است.
با همین بیان مى توانیم از آیاتى که ظهور در انکار علم غیب از پیامبر دارد، جواب دهیم; زیرا انکار این آیات به نحو استقلال بوده نه آن که به طور مطلق، آن را از پیامبر نفى کنند.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.