پاسخ اجمالی:
نزد شیعه نصوص صحیح و متواترى درباره جانشینان پیامبر(ص) وجود دارد، از جمله: 1ـ صدوق از عبدالرحمن بن سمرة از پیامبر(ص) نقل کرده: هر گاه گرایش ها مختلف شد و آراء پراکنده، به على(ع) توجه کن. او امام امت من و خلیفه من پس از من بر آنان مى باشد. 2ـ صدوق از ابن عباس نقل کرده که پیامبر(ص) فرمود: خداوند به اهل زمین نظرى افکند مرا انتخاب کرد و پیامبر خود قرار داد، سپس بار دیگر نظر انداخت، على را برگزید و او را امام گردانید و به من امر فرمود که وى را برادر، ولىّ، وصى، خلیفه و وزیر خود قرار دهم. و... .
پاسخ تفصیلی:
نزد شیعه نصوص صحیح و متواترى درباره جانشینان پیامبر(صلى الله علیه وآله) وجود دارد که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
1 ـ صدوق، محمّد بن على بن حسین بن موسى بن بابویه قمى در کتابش اکمال الدین و اتمام النعمة از عبدالرحمن بن سمرة، از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل کرده است که به او فرموده است: «یَابْنَ سَمُرَةِ إِذَا اخْتَلَفَتِ الأَهْواءُ وَ تَفَرَّقَتِ الآَراءُ فَعَلَیْکَ بِعَلىِّ بْنِ أَبِى طالِب فَإِنَّهُ إِمامُ أُمَّتِى وَ خَلِیْفَتِى عَلَیْهِمْ مِنْ بَعْدِى» ؛ (اى پسر سمره! هر گاه گرایش ها مختلف شد و آراء پراکنده، به على بن ابى طالب توجه کن. او امام امت من و خلیفه من، پس از من، بر آنان مى باشد.)
2 ـ باز صدوق در کتاب اکمال الدین از ابن عباس نقل کرده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود:
إِ«نَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى إِطَّلَعَ إلى أَهْلِ الأَرْضِ إِطِّلاعَةً فَاخْتارَنِى مِنْها فَجَعَلَنِى نَبِیّاً ثُمَّ اطَّلَعَ الثّانِیَةَ فَاخْتارَ عَلِیّاً فَجَعَلَهُ إِماماً ثُمَّ أَمَرَنِى أَنِ اتَّخِذَهُ أَخاً وَ وَلِیّاً وَ وَصِیّاً وَ خَلِیْفَةً وَ وَزِیْراً» ؛ (خداوند به اهل زمین نظرى افکند مرا انتخاب کرد و پیامبر خود قرار داد، سپس بار دیگر نظر انداخت، على را برگزید و او را امام گردانید و به من امر فرمود که وى را برادر، ولىّ، وصى، خلیفه و وزیر خود قرار دهم.)
3 ـ باز صدوق در اکمال الدین با سند خود از امام صادق(علیه السلام) و او از پدرانش، از پیامبر نقل نموده است: جبرئیل از ناحیه خداوند به من خبر داده که خداوند فرمود: «هر کسى قبول کند که غیر از من معبودى نیست، محمّد بنده و فرستاده من است، على بن ابى طالب خلیفه ام و امامان از فرزندان او حجت من هستند، او را وارد بهشت خواهم کرد.»
4 ـ باز صدوق در اکمال الدین از امام صادق از پدرانش از جدش رسول خدا آورده است: «ائمه بعد از من دوازده نفرند، نخستین آنها على و آخرین آنها قائم(علیه السلام)است آنها خلفا و اوصیاى من هستند.»
5 ـ باز صدوق از اصبغ بن نباته نقل کرده است که روزى على بن ابیطالب پیش ما آمد و در حالى که دستش در دست پسرش حسن(علیه السلام) بود، مى گفت: روزى پیامبر از منزل خارج شد و همین گونه دستش در دست من بود، مى گفت: «بهترین انسان ها و سیّد و سرور آنان بعد از من این برادرم، على است. او امام هر مسلمان و امیر هر مؤمن پس از وفات من خواهد بود.»
6 ـ باز صدوق در اکمال الدین از امام رضا(علیه السلام) از پدرانش از پیامبر نقل مى کند: «کسى که دوست دارد به دین من متمسک شود، و به کشتى نجات پس از من سوار گردد، به على بن ابى طالب اقتدا کند; او وصىّ و خلیفه من بر امتم، در حیات و بعد از وفاتم خواهد بود.»
7 ـ باز صدوق در اکمال الدین از امام رضا(علیه السلام) از پدرانش، از رسول خدا نقل نموده است: «من و على، پدران این امت هستیم. کسى که ما را بشناسد خدا را شناخته، و کسى که ما را نشناسد و انکار کند خدا را نشناخته و انکار کرده است. از على دو سبط این امت و دو سیّد و آقاى جوانان بهشت، حسن و حسین(علیه السلام) به وجود آمده اند. از نسل حسین(علیه السلام) نُه نفر به وجود خواهند آمد که اطاعت از آنها، اطاعت از من است و عصیان و نافرمانى از آنها عصیان و نافرمانى من است، نهمین آنها قائم و مهدى(علیه السلام) است.»
8 ـ باز صدوق در اکمال الدین از امام حسن عسکرى(علیه السلام) از پدرانش از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل کرده است که به ابن مسعود فرمود: «یَابْنَ مَسْعُود، عَلِىُّ بْن أَبِیطالِب إِمامُکُم بَعْدِى وَ خَلِیْفَتِى عَلَیْکُم» ؛ (اى پسر مسعود! على بن ابى طالب پس از من امام شما و خلیفه من در بین شماست.)
9 ـ باز صدوق در اکمال الدین از سلمان نقل کرده است که بر پیغمبر(صلى الله علیه وآله) وارد شدم دیدم; حسین بن على(علیه السلام) بر زانوى او نشسته، لب هایش را مى بوسد و به او مى فرماید: «تو آقا، فرزند آقا، امام، فرزند امام، برادر امام، و پدر امامان هستى. تو حجت خدا، پسر حجت خدا و پدر حجت هاى نُه گانه هستى. نُهمین آنها قائم است.»
10 ـ باز صدوق در اکمال الدین از سلمان از پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حدیثى طولانى نقل کرده است که به فاطمه(علیها السلام) فرمود: «اى فاطمه! آیا نمى دانى; ما خانواده اى هستیم که خداوند آخرت را براى ما بر دنیا برگزیده است. خداوند به اهل زمین نظرى کرد از میان آنها مرا برگزید، و بار دوم نظر کرد و شوهرت را انتخاب کرد، و به من وحى فرمود که تو را به ازدواج او در آورم، او را ولىّ و وزیر خود گردانم و خلیفه خویش در بین امتم قرار دهم. بنابراین پدرت بهترین پیامبران، شوهرت بهترین اوصیا خواهند بود و تو نخستین کسى هستى که به من ملحق مى گردى.»
11 ـ باز صدوق در اکمال الدین، حدیثى طولانى نقل کرده و در آن آورده است که در زمان عثمان بیش از دویست نفر از مهاجر و انصار در مسجد جمع بودند و درباره علم و فقه بحث مى کردند و بر یکدیگر تفاخر مى ورزیدند اما على(علیه السلام) در آن میان ساکت بود. به او گفتند: اى ابوالحسن، تو چرا سخن نمى گویى؟
على(علیه السلام) به سخن آمد و آنها را به یاد این گفته پیامبر انداخت که فرمود: «عَلِىٌّ أَخِى وَ وَزِیْرِى وَ وارِثِى وَ وَصِیِّى وَ خَلِیْفَتِى فِى أُمَّتِى وَ وَلِىُّ کُلِّ مُؤْمِن بَعْدِى فَأَقِرُّوا لَهُ بِذلِک»؛ (على برادر و وزیر من است، وارث، وصى و خلیفه ام در میان امتم مى باشد، او ولىّ هر مؤمنى پس از من است، به این حقایق براى او اقرار کنید.)
12 ـ باز صدوق درکتاب اکمال الدین از عبداللّه بن جعفر، حسن، حسین، عبداللّه بن عباس، عمر بن ابى سلمه، اسامة بن زید، سلمان، ابوذر و مقداد از همه اینها نقل مى کند که گفته اند: از پیامبر شنیدیم که مى گفت: «أَنَا أَوْلى بِالْمُؤْمِنِیْنَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ أَخِى عَلِىّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِیْنَ مِنْ أَنْفُسِهِم»؛ (من نسبت به مؤمنان از خودشان اولى هستم، سپس برادرم على اولى به آنها از خودشان است.)
13 ـ باز صدوق در اکمال الدین از اصبغ بن نباته، از ابن عباس نقل کرده که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم، مى فرمود: «من، على، حسن، حسین، و نُه نفر از فرزندان حسین(علیه السلام) پاک و مطهّریم.»
14 ـ و باز صدوق در اکمال الدین، از عبایة بن ربعى، از ابن عباس نقل کرده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «من سیّد پیامبران و على سیّد اوصیاست.»
15 ـ باز صدوق در اکمال الدین، از امام صادق(علیه السلام)، از پدرانش، از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل کرده است: «خداوند عزوجل از میان پیامبران مرا برگزید و از ناحیه من على را، و او را بر تمام اوصیاء برترى بخشید، و از جانب على، حسن و حسین را برگزید و فرزندان حسین دیگر اوصیا هستند، تا تحریف هاى غلوّ کنندگان، مداخلات مبطلان، و تأویل گمراهان را از چهره دین بزدایند.»
16 ـ باز صدوق در اکمال الدین از على(علیه السلام) نقل کرده که پیامبر فرمود: «امامان بعد از من دوازده نفرند، نخستین آنها تو هستى و آخرین آنها قائم است که خداوند به دستش شرق و غرب زمین را مى گشاید.»(1)
17 ـ صدوق در کتاب امالى از امام صادق(علیه السلام)، از پدرانش، از رسول خدا نقل کرده است که: «على از من است و من از على، وى از طینت من آفریده شده است. اوست که آنچه از سنت من مورد اختلاف مردم باشد، براى آنها توضیح مى دهد، او امیرمؤمنان رهبر نورانیان و سفیدرویان و بهترین اوصیاست.»
18 ـ باز صدوق در امالى از على،(علیه السلام) در حدیثى طولانى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل کرده است: «على امیرمؤمنان است. خداوند پیمان ولایت او را در عرش بسته و فرشتگانش را بر آن گواه گرفته است. او خلیفه، حجت خدا و امام مسلمانان است.»
19 ـ باز صدوق در امالى، از ابن عباس نقل کرده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على فرمود: «اى على، تو امام مسلمانان، امیرمؤمنان، رهبر روسفیدان، حجت خدا پس از من و سیّد اوصیا هستى.»
20 ـ باز صدوق در امالى، از ابن عباس نقل کرده که پیامبر به على(علیه السلام) فرمود: «اى على، تو خلیفه من در میان امتم مى باشى، و نسبت به من همچون شیث نسبت به آدم هستى.»
21 ـ باز صدوق، در امالى، از ابوذر نقل کرده است: روزى در مسجد نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بودیم فرمود: «هم اکنون از این در کسى وارد مى شود که امیرمؤمنان و امام مسلمانان است، ناگاه على بن ابیطالب از در آشکار شد، رسول خدا از او استقبال کرد و سپس به ما رو کرده و گفت: این، پس از من امام و پیشواى شماست.»
22 ـ صدوق در امالى، از جابر بن عبداللّه انصارى نقل کرده که رسول خدا فرمود: «على بن ابى طالب در اسلام، پیشقدم تر و در علم و دانش، از همه دانشمندتر است... و او پس از من امام و خلیفه است.»
23 ـ صدوق در امالى، از ابن عباس نقل کرده که رسول خدا فرمود: «اى مردم، چه کسى از خداوند درست گفتارتر است؟ خداوند جلّ جلاله به من امر کرده است که على را پرچم هدایت، امام، خلیفه و وصىّ خود در بین شما قرار دهم، و او را برادر و وزیر خویش گردانم.»
24 ـ صدوق در امالى، از ابى عیاش نقل کرده است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى ما خطبه خواند ـ سپس خطبه را ذکر مى کند ـ در این خطبه آمده است: «پسر عمویم على، برادر، وزیر، خلیفه و ابلاغ کننده دستورات از جانب من است.»
25 ـ صدوق در امالى، از امیرمؤمنان نقل کرده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) روزى براى ما خطبه خواند و فرمود: «اى مردم، ماه خدا به سوى شما روى آورده ـ سپس در فضیلت ماه رمضان ادامه سخن داد ـ على(علیه السلام) مى گوید: پرسیدم: اى رسول خدا، بهترین عمل در این ماه چیست؟
فرمود: پرهیز و کناره گیرى از محرمات خداوند. پس از آن گریه کرد، پرسیدم: اى پیامبر خدا، چه چیز موجب گریه تو شد؟ در پاسخ فرمود: گریه ام براى این است که ریختن خون تو را در این ماه حلال مى شمارند....
«یا عَلِی أنْتَ وَصِیِّی، وَ أبُو وُلْدِی، وَ خَلِیفَتِی عَلَى أُمَّتِی فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی أَمْرُکَ أَمْرِی وَ نَهْیُکَ نَهْیِی»؛ (اى على! تو وصىّ، پدر فرزندان، خلیفه من در امتم، در مرگ و حیاتم مى باشى، امر تو امر من و نهى تو نهى من است.)
26 ـ صدوق در امالى، از على نقل کرده که پیامبر فرمود: «اى على، تو برادر من، و من برادر توام. من براى نبوت انتخاب شده ام، و تو براى امامت. من صاحب تنزیل و تو صاحب تأویل هستى. تو مربى و پدر این امت هستى. اى على، تو وصىّ، خلیفه، وزیر، وارث، و پدر فرزندان من مى باشى.»
27 ـ صدوق در امالى، از ابن عباس نقل کرده که رسول خدا روزى در مسجد قبا هنگامى که انصار جمع بودند به على فرمود: «اى على، تو برادر من هستى و من برادر تو، تو وصىّ و خلیفه من و امام امتم پس از من مى باشى. خدا دوست مى دارد کسى که تو را دوست مى دارد و دشمن مى دارد کسى را که با تو دشمنى مىورزد.»
28 ـ صدوق در امالى، حدیثى طولانى از ام سلمه نقل کرده که پیامبر به او فرموده: «اى ام سلمه، بشنو و گواه باش. این على بن ابى طالب وصىّ و خلیفه من بعد از من خواهد بود، او اداکننده وعده هاى من و دور کننده دشمن از اطراف اهداف من مى باشد.»
29 ـ صدوق در امالى، از سلمان فارسى نقل مى کند که شنیدم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمود:« اى مهاجر و انصار، آیا مى خواهید شما را به چیزى راهنمایى کنم که پس از من اگر به آن تمسک جویید هرگز گمراه نشوید؟
عرض کردند: بلى اى رسول خدا فرمود: این على برادر، وصىّ، وزیر، وارث، و خلیفه من، و امام شماست. همان گونه که مرا دوست مى دارید، او را دوست بدارید و بدان گونه که مرا اکرام و احترام مى کنید، وى را احترام نمایید، جبرئیل به من امر کرده تا این حقیقت را به شما بگویم.»
30 ـ صدوق در امالى، از زید بن ارقم نقل مى کند که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «آیا مى خواهید شما را به چیزى رهبرى کنم که اگر به آن متمسک شوید، هرگز هلاک و گمراه نخواهید شد؟ (آن گاه) فرمود: امام و ولىّ شما على بن ابى طالب است، از او پشتیبانى کنید، برایش خیرخواهى کنید و او را تصدیق نمایید. همانا جبرئیل مرا به ابلاغ آن امر کرده است.»
31 ـ صدوق در امالى، از ابن عباس نقل مى کند که پیامبر خدا فرمود: «یا عَلِی، أَنْتَ إِمامُ أُمَّتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْها بَعْدِی»؛ (اى على، تو امام امت من و خلیفه ام بر آنان پس از من خواهى بود....)
32 ـ صدوق در امالى، از ابن عباس نقل مى کند که رسول خدا فرمود: «خداوند به من وحى فرموده که از میان امتم کسى را برادر، وارث، خلیفه و وصىّ من قرار داده است.
پرسیدم: پروردگارا، آن شخص کیست؟
وحى رسید: او امام امتت و حجت من بر آنها، پس از توست.
گفتم: پروردگارا، او کیست؟
فرمود: کسى است که من دوستش مى دارم و او مرا دوست مى دارد (و بالاخره فرمود:) او على بن ابیطالب است.»
33 ـ صدوق در امالى، از امام صادق(علیه السلام) از پدرانش، از رسول خدا نقل کرده است: هنگامى که به معراج رفتم، خداوند درباره على به من چنین سفارش کرد: «او امام پرهیزگاران، رهبر نورانیان و رئیس مؤمنان است....»
34 ـ صدوق در امالى، از امام رضا(علیه السلام)، از پیغمبر آورده است: «على از من است و من از على. خدا قاتل على را بکُشد. على امام امت، پس از من است.»
35 - شیخ الطائفه، ابوجعفر، محمّد بن حسن طوسى، در امالى خود از عمار یاسر نقل کرده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمود: «خداوند تو را به زینتى آراسته که هیچ بنده اى به چنین زینتى که محبوب ترین زینت ها نزد خداست آراسته نشده است; تو را به زینت زهد در دنیا مزین ساخته و چنان قرار داده است که نه تو از دنیا بهره اى گیرى و نه دنیا از تو کامى برد. به تو محبت مستمندان عنایت کرده و تو را به گونه اى قرار داده است که از تبعیت آنها، خوشنودى و آنها نیز از این که تو امامشان باشى، خرسندند.
خوشا به حال آن کس که تو را دوست بدارد و در مورد تو به صدق و راستى عمل کند و واى بر آن کسى که با تو دشمنى کند و بر تو دروغ بندد....»
36 ـ باز شیخ طوسى در امالى از على(علیه السلام) نقل کرده که بر منبر کوفه فرمود: «اى مردم، من از جانب رسول خدا ده خصلت دارم که براى من از آنچه آفتاب بر آن مى تابد، محبوب تر است. به من فرمود: اى على، تو در دنیا و آخرت برادر منى، تو در رستاخیز نزدیک ترین شخص به من مى باشى; منزلت در بهشت، روبروى منزل من مى باشد; تو وارث و وصىّ من در وعده ها و خاندانم هستى; تو حافظ من در میان اهلم به هنگام غیبتم مى باشى; تو امام امت من هستى; تو قیام کننده به عدل، در بین رعیتم مى باشى; تو ولىّ من هستى و ولىّ من ولىّ خداست. دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خداست.»
37 ـ صدوق در کتاب النصوص على الائمة، از حسن بن على(علیه السلام) نقل کرده که شنیدم; پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على مى فرمود: «تو وارث علم من، معدن حکمتم، و امام بعد از من مى باشى.»
38 ـ باز صدوق در همین کتاب، از عمران بن حصین نقل کرده است که شنیدم; پیامبر به على(علیه السلام)مى فرمود: «تو امام و خلیفه بعد از من هستى.»
39 ـ باز صدوق در همین کتاب، از على نقل کرده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اى على، تو وصىّ من بر کسانى از اهل بیت من که از دنیا رفته اند، و خلیفه ام بر افراد زنده امتم هستى.»
40 ـ باز صدوق در همین کتاب، از حسین بن على(علیه السلام) نقل مى کند: «هنگامى که خداوند آیه «وَ أُولُوا الأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْض فِی کِتابِ اللّهِ »؛ (خویشاوندان، در کتاب خدا بعضى بر بعض دیگر مقدمند»(2)
پاسخ فرمود: شما اولواالارحام هستید. هر گاه من رحلت کنم، پدرت على به من و موقعیت من اولى است و هر زمان پدرت از دنیا برود، حسن به او اولى است و هنگامى که حسن جهان را وداع گوید، تو به او اولى هستى....»
این تمام آن چیزى است که خواستیم در این فرصت کوتاه آورده باشیم، و آنچه آوردیم نسبت به آنچه نیاورده ایم، همچون یک شاخه گل است در قبال گلستانى و یا قطره اى در برابر دریا. تنها بعضى از این احادیث نیز، براى رساندن مطلب مورد بحث کافى بود.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.