پاسخ اجمالی:
نهضت رهبانیت به جریان زهدگرایانه ای اطلاق می شود که از قرن چهارم در مناطق شرقی دنیای مسیحی و پس از آن در غرب آغاز شد. رهبانیت در نزد مسیحیان به معنای کناره گیری از امور متداول دنیوی برای اشتغال به عبادت و امور دینی است. در اوایل قرن چهارم، ثروت و رفاه به جامعه ی مسیحیان راه یافت و دنیا گرایی کام بسیاری را تغییر داد. به همین دلیل، برخی احساس کردند که زندگی فداکارانه ی مسیح(ع) را دنبال نمی کنند و باید با ریاضت و زهد به تقویت ایمان خود اهتمام کنند.
پاسخ تفصیلی:
پلینی، یوسیفوس و فیلون، سه تاریخ نگار مهم قرن اول میلادی، از گروهی به نام اِسِنی ها نام برده اند. طومارهای بحرالمیت که در سال 1947 در منطقه ی قمران کشف شد، احتمالاً مربوط به اسنی ها است که تاریخ آن به سال 70 قبل از میلاد برمی گردد. با توجه به این گزارش ها و اسناد تاریخی، به نظر می رسد که اسنی ها گروهی از یهودیان بودند که به شکل تشکیلاتی و سلسله مراتبی و زاهدانه زندگی می کردند. آنان زندگی خود را وقف امور روحانی کرده بودند. در بیابان ها عزلت اختیار می کردند و ساعت های متمادی به تضرع و زاری و نماز و روزه اشتغال داشتند. اموال خود را به فقرا انفاق می کردند و به مراقبت از بیماران می پرداختند. برخی محققان بر این باورند که آنان متأثر از دیدگاه های گنوسی بودند و به نوعی تقابل میان روح و ماده اعتقاد داشتند و ماده را موجودی شر می دانستند.(1) با ظهور مسیحیت، این گرایش به برخی از مسیحیان نیز سرایت کرد. اسنیان مسیحی در شهر های متروک اقامت کردند. برخی از آنان در انقطاع از دنیا و سخت گیری بر بدن روشی مبالغه آمیز در پیش گرفتند و به ناسکان شهرت یافتند.(2)
نهضت رهبانیت به جریان زهدگرایانه ای اطلاق می شود که از قرن چهارم در مناطق شرقی دنیای مسیحی و پس از آن در غرب آغاز شد. رهبانیت در نزد مسیحیان به معنای کناره گیری از امور متداول دنیوی برای اشتغال به عبادت و امور دینی است.(3)
در اوایل قرن چهارم، مسیحیت به دین رسمی امپراتوری روم تبدیل شد و مسیحیان، که تا آن زمان تحت آزار و شکنجه، دیانت خود را حفظ کرده بودند، دوران جدیدی را آغاز کردند، ثروت و رفاه به جامعه ی مسیحیان راه یافت و دنیا گرایی کام بسیاری را تغییر داد. به همین دلیل، برخی احساس کردند که زندگی فداکارانه ی مسیح (ع) را دنبال نمی کنند و باید با ریاضت و زهد به تقویت ایمان خود اهتمام کنند. بنابراین، شهرهای انطاکیه و اسکندریه را رها کردند و عزلت در بیابان را برگزیدند تا در آنجا دعا و زهد را در زندگی انفرادی خود تجربه کنند.(4)
ویل دورانت در توصیف وضعیت کلیسای قرن چهارم می نویسد: «کوپریانوس، از اینکه مؤمنان حوزه ی مذهبی اش شیفته ی پول هستند، اسقف ها مقام های رسمی پردرآمد دارند که از قِبَل آنها متمول می شوند و پول نزول می دهند و به محض احساس خطر از کیش خود دست بر می دارند، شکوه می کرد ... صومعه نشینی با رهبانیت مسیحی در اعتراض علیه این سازش های متقابل جسم و روح شکل گرفت.(5)
رهبانیت، نخست در بیابان مصر مشاهده شد و پس از آن به مناطق سوریه و جزیرة العرب سرایت کرد. بنیانگذار رهبانیت را شخصی به نام آنتونی می دانند. او در بیست سالگی تمام اموالش را فروخت و پول آن را به فقرا داد و خود به غار دور افتاده ای رفت و به تفکر و عبادت پرداخت. شهرت او سبب شد، بسیاری نزد او بروند و در غارهای مجاور ساکن شوند با وجود این، وی پیروان خود را به صورت جمع سازماندهی نکرد.(6) گروهی دیگر از راهبان نیز به گونه ای افراطی به اعتزال و ریاضت پرداختند و شکل های خاصی از رهبانیت را ابداع کردند.(7)
اولین کسی که رهبانیت دسته جمعی یا جماعت رهبانی را بنیان نهاد، پاکومیوس بود، وی در سال 325، پس از مشاهده ی انزوا طلبی راهبان که آن را ناشی از خودپسندی آنان می دانست در تابن، واقع در مصر، نُه دیر بنا کرد که در هر کدام صد راهب به عبادت مشغول بودند، وی نخستین کسی بود که برای سازماندهی زندگی رهبانی گروهی، آیین نامه ای تنظیم کرد.(8)
کلیسا مدتی با جنبش های رهبانیت مخالفت کرد، سپس آن را به عنوان وزنه ی لازمی برای اشتغال روز افزون خود به حکم رانی پذیرفت. پدران کلیسایی اهل کپادوکیه(9) یعنی باسیل قیصریه ای، گریگوری نازیانزی و گریگوری نیصی، به طرح معنایی جدید از رهبانیت پرداختند. آنان جامعه را فاسد نمی دانستند و ترک اشتغالات دنیایی و امور اجتماعی را هم لازم نمی شمردند، این سه اسقف، به دلیل مشغله های زیاد اجتماعی و بحث و جدل های الهیاتی و سیاسی، به محیطی که گهگاه آنان را از فعالیت ها و اشتغالات روزمره جدا کند و زمینه ی دعا و تفکر برایشان فراهم آورد احساس نیاز می کردند. با این عمل می توانستند به یاد آورند که هدف زندگی، پیروی کامل از تعالیم مسیح است. باسیل(10) که تحصیلات عالیه خود را در آتن و کنستانتینوپل (قسطنطنیه) به انجام رساند و در سال 370 میلادی اسقف منطقه ی وسیعی در کاپادوکیه شد، قانونی برای راهبان وضع کرد که هنوز هم کلیساهای ارتدوکس شرقی از آن پیروی می کنند. دیرهای باسیلی در مناطق بیابانی سوریه، جزیرة العرب و مناطقی در آناتولی و یونان تأسیس شد(11) و راهبان به پند و ارشاد شهروندانی که به زیارتشان می آمدند می پرداختند و از مسافران راه گم کرده پذیرایی می کردند و فراریان را پناه می دادند، باسیل اصرار داشت که راهبان کار کنند، دعا کنند، کتاب مقدس بخوانند و به انجام اعمال نیک بپردازند و با این اقدام به روحانیت جلوه ای اجتماعی بخشید.(12)
اندک زمانی بعد، رهبانیت به سرزمین های غربی هم راه یافت. گفته می شود رهبانیت را آتاناسوس، شخصیت محوری شورای نیقیه و مخالف سرسخت آریوس، در یکی از تبعیدهای دوره ای اش از اسکندریه به روم، رواج داد.(13) نخستین اثر مکتوب درباره ی زندگی رهبانی در غرب، مربوط به یوحنا کاسیانُس است. اما پدر رهبانیت در غرب را بِندِیکت می دانند. وی که در سال های جوانی در حوالی شهر روم به ریاضت اشتغال داشت، قانونی برای زندگی گروهی تنظیم کرد که بعدها مهم ترین سند در تاریخ رهبانیت غرب تلقی گردید.(14)
در اواخر قرن ششم، رهبانیت و صومعه نشینی ریشه ی عمیقی در هر دو بخش شرقی و غربی کلیسا دوانیده بود. در قرون ده و یازده میلادی اصلاحاتی در رهبانیت صورت گرفت. این دوره را دوره ی دوم شکوفایی دیرنشینی می نامند. دوره سوم اوج دیر نشینی را دوره ی راهبان فریار در قرن سیزدهم می دانند و بالاخره آخرین دوره ای که رهبانیت را تحت تأثیر عمیقی قرار داد، دوره ی ضد اصلاحات در قرن شانزدهم با پیدایش فرقه ی ژزوئیت ها بود. رهبانیت هنوز هم جایگاه مهمی در کلیسای کاتولیک دارد.(15)؛ (16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.