پاسخ اجمالی:
پیامبر(ص) و امام، در مدت حیات خود باید آن چنان احکام الهى را بیان و اجرا کنند که جوابگوى تمام نیازمندهاى انسان ها در هر زمان و مکانی باشد و این ممکن نیست مگر آن که از اسرار غیب آگاه باشد. همچنین با توجه به آیات 40 سوره نمل، 43 سوره رعد و 89 سوره نحل، موضوع علم غیب پیامبر(ص) و امامان(ع) روشن مى شود.
پاسخ تفصیلی:
نخست این که: مى دانیم دایره مأموریت آنها محدود به مکان و زمان خاصى نبوده، بلکه رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامت امامان(علیهم السلام)، جهانى و جاودانى است، چگونه ممکن است کسى چنین مأموریت گسترده اى داشته باشد، در حالى که هیچگونه آگاهى جز بر زمان و محیط محدود خود نداشته باشد؟
آیا کسى را ـ که مثلاً مأمور امارت و استاندارى بخش عظیمى از کشورى مى کنند ـ مى تواند از آن منطقه آگاهى نداشته باشد و در عین حال مأموریت خود را به خوبى انجام دهد؟!.
به تعبیر دیگر: پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) در مدت حیات خود باید آن چنان احکام الهى را بیان و اجرا کند که جوابگوى نیازمندى هاى همه انسان ها در هر زمان و مکان باشد، و این ممکن نیست مگر این که لااقل بخشى از اسرار غیب را بداند.
دیگر این که: سه آیه در قرآن مجید است که اگر آنها را در کنار هم بچینیم مسأله علم غیب پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان(علیهم السلام) از آن روشن مى شود.
نخست این که: قرآن در مورد کسى که تخت ملکه «سبا» را در یک چشم بر هم زدن نزد «سلیمان» آورد (یعنى آصف بن برخیا) مى گوید: «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی»؛ (کسى که دانشى از کتاب داشت گفت: من آن را پیش از آن که چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد، و هنگامى که [سلیمان] آن را نزد خود مستقر دید گفت: این از فضل پروردگار من است).(1)
در آیه دیگر مى خوانیم: «قُلْ کَفى بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»؛ (بگو کافى است براى گواه میان من و شما، خداوند، و کسى که علم کتاب نزد او است).(2)
از سوى دیگر، در احادیث متعددى که در کتب اهل سنت و شیعه نقل شده چنین مى خوانیم: «ابو سعید خدرى» مى گوید: از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) معنى «الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ» را سؤال کردم.
فرمود: «او وصى برادرم سلیمان بن داود بود».
گفتم: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» کیست؟
فرمود: «ذاکَ أَخِى عَلِىُّ بْنِ أَبِیْطالِبِ»!؛ (او برادرم على بن ابیطالب است).(3)
با توجه به این که «عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ» که در مورد «آصف» آمده «علم جزئى» را مى گوید، و «علم الکتاب» که درباره على(علیه السلام) آمده «علم کلى» را مى گوید، تفاوت میان مقام علمى «آصف» و «على»(علیه السلام) روشن مى گردد.
از سوى سوم، در آیه 89 سوره «نحل» مى خوانیم: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء»؛ (ما قرآن را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزى است).
روشن است کسى که عالم به اسرار چنین کتابى باشد، باید اسرار غیب را بداند، و این دلیلى است آشکار بر این که ممکن است انسانى از اولیاء اللّه، از اسرار غیب به فرمان خدا آگاه گردد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.