پاسخ اجمالی:
«فساد» نقطه مقابل «صلاح»، به هرگونه تخریب و ویرانگرى، و خارج شدن اشیاء از حالت اعتدال است، و نقطه مقابل صلاح است. بر اساس آیات قرآن، فساد، و یا فساد فى الأرض، معنى بسیار وسیعی دارد که بزرگ ترین جنایات، همچون جنایات فرعون و کارهاى کمتر از آن، حتى گناهان کم فروشى و تقلّب در معامله را شامل مى شود که مجازات همه این گروه ها یکسان نیست. از سویی قرآن «مفسد فى الأرض را با «محارب خدا و پیامبر» همراه هم ذکر می کند.
پاسخ تفصیلی:
«فساد» که نقطه مقابل «صلاح» است به هرگونه تخریب و ویرانگرى گفته مى شود و به گفته راغب در مفردات: «فساد هرگونه خارج شدن اشیاء از حالت اعتدال است، کم باشد یا زیاد، و نقطه مقابل آن صلاح است و این در جان و بدن و اشیائى که از حد اعتدال خارج مى شوند تصور مى شود».
بنابراین، تمام نابسامانى هائى که در کارها ایجاد مى گردد، و همه افراط و تفریط ها در کل مسائل فردى و اجتماعى، مصداق فساد است.
در قرآن مجید نیز در بسیارى از موارد «افساد» و «اصلاح» در برابر یکدیگر قرار گرفته اند؛ در سوره «شعراء» آیه 152 مى خوانیم: «الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِى الأرْضِ وَ لایُصْلِحُونَ»؛ (آنها که در زمین فساد مى کنند و اصلاح نمى کنند).
در سوره «بقره» آیه 220 مى فرماید: «و الّلهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِح»؛ (خداوند مفسدان را از مصلحان مى شناسد).
و در سوره «اعراف» آیه 142 مى خوانیم: «وَ أصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیْلَ الْمُفْسِدِیْنَ»؛ (اصلاح کن و راه مفسدان را پیروى مکن).
در بعضى از موارد، ایمان و عمل صالح را در برابر فساد قرار داده است: «أمْ نَجْعَلُ الَّذین آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِى الأرْضِ»؛ (آیا آنها را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام دادند، همانند مفسدان فى الأرض قرار دهیم).(1)
از سوى دیگر، در بسیارى از آیات قرآن «فساد» همراه با کلمه «فى الأرض» ذکر شده و نشان مى دهد نظر به جنبه هاى اجتماعى مسأله شده است، این تعبیر در بیست و چند مورد از قرآن به چشم مى خورد.
و از سوى سوم، فساد و افساد در آیات مختلف قرآن مجید با گناهان دیگرى که شاید غالباً جنبه مصداق دارد، ذکر شده که بعضى از این گناهان فوق العاده بزرگ و بعضى از آن کوچکتر است؛ مثلاً: گاهى هم ردیف با جنگ با خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است، مانند: «انَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحاربُونَ الّلهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِى الأرْضِ فَساد».(2) و گاهى هم ردیف با هلاک کردن حرث و نسل (انسان ها و زراعت ها) آمده، مانند: «وَ اذا تَوَلّى سَعى فِى الْأرْضِ لِیُفْسِدَ فِیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ».(3) و زمانى در کنار قطع پیوندهائى که خدا به آن فرمان داده است آمده، مانند: «الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ».(4) و گاه در کنار برترى جوئى و سرکشى قرار گرفته: «تِلْکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لایُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الأَرْضِ وَ لا فَساد»؛ (سراىِ آخرت را براى کسانى قرار مى دهیم که اراده برترى جوئى در زمین و فساد را ندارند).(5) گاه «فرعون» را مفسد مى شمارد، و به هنگام توبه کردن در حال غرق شدنش در «نیل» مى گوید: «آلآْنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدینَ»؛ (اکنون ایمان مى آورى؟! در حالى که قبل از این طغیان و گردنکشى و عصیان نمودى، و در صف مفسدان فى الأرض و تبهکاران قرار داشتى؟).(6) و نیز این کلمه (فساد فى الأرض) گاه در مورد سرقت به کار رفته، همان گونه که در داستان برادران «یوسف» مى خوانیم: پس از اتهامشان به سرقت گفتند: «تَا الّلهِ لَقَدْ عَلِمْتُم ما جِئْنا لَنُفْسِدَ فِى الْأرْضِ وَ ما کُنّا سارِقِیْنَ»؛ (به خدا سوگند، شما مى دانید ما نیامده ایم که در زمین مصر فساد کنیم و ما هرگز سارق نبوده ایم).(7) و گاه هم ردیف کم فروشى بیان شده، همان گونه که در داستان «شعیب(علیه السلام)» مى خوانیم: «وَ لاتَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لاتَعْثَوْا فِی الأَرْضِ مُفْسِدینَ»؛ (بر اشیاء (و اجناس) مردم عیب نگذارید؛ و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید!).(8) و بالاخره گاهى به معنى به هم ریختن نظام عالم هستى و جهان آفرینش آمده است: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ الّا الّلهُ لَفَسَدَتا»؛ (اگر در روى زمین و آسمان غیر از خداوند یگانه «الّله» خدایان دیگرى بودند فاسد مى شدند».(9)
از مجموع این آیات که در سوره هاى مختلف قرآن آمده به خوبى استفاده مى شود که فساد(به طور کلى) یا فساد فى الأرض یک معنى بسیار وسیع دارد که بزرگ ترین جنایات همچون جنایات فرعون و سایر جباران و کارهاى کمتر از آن را و حتى گناهان کم فروشى و تقلب در معامله را شامل مى شود، و البته با توجه به مفهوم وسیع فساد که هر گونه خروج از اعتدال را شامل مى شود این وسعت کاملاً قابل درک است.
و با توجه به این که مجازات ها باید با میزان جرم مطابقت داشته باشد، روشن مى شود که هر گروهى از این مفسدان باید یک نوع مجازات شوند و مجازات همه یکنواخت نیست. حتى در آیه 33 سوره «مائده» که «مفسد فى الأرض» با «محارب خدا و پیامبر» همراه هم ذکر شده، چهار نوع مجازات مى بینیم که حتماً حاکم شرع باید در هر مورد مجازاتى را که با مقدار جنایت متناسب است برگزیند (کشتن، به دار آویختن، قطع أیدى و أرجل و تبعید). فقها در بحث «محارب و مفسد فى الأرض» شرائط و حدود این مجازات ها را در کتب فقهى مشروحاً بیان کرده اند.(10) و نیز براى ریشه کن کردن این گونه مفاسد، در هر مورد باید به وسیله اى متشبث شد؛ گاهى نخستین مرحله امر به معروف و نهى از منکر یعنى نصیحت و اندرز و تذکرات کافى است، ولى زمانى هم فرا مى رسد که باید به آخرین درجه شدت عمل یعنى به جنگ متوسل شد.
ضمناً تعبیر به «فساد فى الأرض» ما را به یک واقعیت در زندگى اجتماعى انسان ها رهنمون مى شود، و آن اینکه: مفاسد اجتماعى معمولاً موضعى نخواهد بود و در یک منطقه نمى توان آنها را محصور ساخت، بلکه در سطح اجتماع و در روى زمین گسترش پیدا مى کنند، و از یک گروه به گروه دیگر سرایت خواهند کرد.(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.