پاسخ اجمالی:
گرچه بيشتر زندانها، ظالمانه و ابزار دست افراد خودكامه است؛ ولى فلسفه واقعى آن، اصلاح افراد متخلف و مبارزه با فساد اجتماعى است. با سلب آزادى، مجرم متوجه زشتى اعمال خود شده و عبرت می گيرد. زندان ايذايى براى خلافكاران، زندان اصلاحى براي گرفتاران به عادت بد، زندان احتياطى براي قاتل ناشناخته، زندان تأديبى براي كودكان و زندان سياسى براي فعالان سياسى مخالف مصالح جامعه، زندان استحقاقى براي بدهكار است تا بدهي خود را بپردازد و زندان حفاظتى برای افرادی است كه اگر آزاد بمانند جانشان به خطر مى افتد.
پاسخ تفصیلی:
عشق انسان به آزادى، از عشق سوزان او به تكامل و پيشرفت سرچشمه مى گيرد؛ چرا كه هيچ موجودى نمى تواند در اسارت به سير تكامل خود ادامه دهد؛ حتّى حيوانات از قفس رنج مى برند؛ هر چند تمام وسائل زندگيشان در آنجا فراهم باشد، [حيوانات] آزاد شدن از قفس را بر اسارت ترجيح مى دهند؛ اگرچه در بيرون قفس انواع خطرات آنها را تهديد كند. به همين دليل جاندارانى كه در قفس اسيرند، نه شورى در سر، و نه نوايى در گلو، و نه هيجانى در تن دارند؛ مگر اينكه متولّد قفس بوده، و طعم آزادى را نچشيده باشند.
اگر در حيوانات اين مسأله به صورت يك غريزه نهفته است، امّا در انسان اين درك عاطفى با درك عقلى هماهنگ مى گردد؛ و با دليل و برهان، آزادى خود را مى طلبد، و درست به همين دليل است كه يكى از انواع مجازاتهاى سخت براى بشر سلب آزادى و زندان است. بى شك بيشتر زندانها در طول تاريخ، ظالمانه و به صورت ابزارى در دست افراد خودكامه و كينه توز و انتقامجو براى رسيدن به مقاصد نامشروع بوده است؛ ولى اين، مانع از فلسفه واقعى زندان و آثار مثبت آن در اصلاح افراد متخلف و مبارزه با فساد اجتماعى نيست. اين سلب آزادى، يك اهرم سنگين براى فشار روى افراد زندانى است تا يكى از اهداف و فلسفه هاى ده گانه زير تحقّق يابد:
1ـ زندان ايذايى و مجازاتى
اين نوع زندان، معمولا براى كسانى است كه مرتكب خلافى شده اند، آزادى آنها را سلب مى كنند؛ تا متوجّه زشتى اعمال خود بشوند و در آينده از تكرار چنان اعمالى خوددارى كنند، ديگران نيز عبرت گيرند. اين معمولترين نوع زندان از قديم تاكنون بوده است، و هر حكومتى براى خود چنين زندانى داشته است (جز در موارد استثنايى).
2ـ زندان اصلاحى
اين نوع زندان در مورد كسانى است كه به عادت بدى گرفتارند ـ مانند معتادان به مواد مخدّر ـ و اندرزها و آموزشها در آنها تأثير نمى گذارد. چاره اى جز اين نيست كه آنها را از پيكر جامعه جدا كنند؛ و مدّت كوتاهى يا طولانى در زندان بمانند، تا اصلاح شوند و اعتياد خود را ترك گويند.
3ـ زندان احتياطى
حادثه مهمّى مانند قتل نفس در جايى رخ مى دهد كه قاتل به درستى شناخته نيست؛ ولى فرد يا افرادى متهم به قتل هستند، بدون شك بايد درباره قاتل تحقيق شود، ولى ممكن است متّهم فرار كند، و بعد از ثبوت مدارك كافى بر ارتكاب جرم، دسترسى به او نباشد. در اينجا متهم يا متهمين را موقتاً بازداشت مى كنند، و پس از تحقيق اگر بىگناه باشند با عذر خواهى آزاد مى شوند و اگر گناهكار باشند به جزاي عمل خود مىرسند. اين نوع زندان نيز مانند سابق تقريباً در همه جا معمول است، بديهى است چون شخص متهم ممكن است واقعاً بى گناه باشد بايد هر چه زودتر تحقيقات درباره او انجام گيرد و دوران بازداشت او هر چه ممكن است كوتاه تر باشد.
4ـ زندان تأديبى
اين نوع زندان بيشتر در مورد كودكان است كه مشمول قوانين نيستند، ولى اگر آزادى مطلق نيز به آنها داده شود سوء استفاده كرده و راه انحراف را در پيش مى گيرند، لذا در مقابل پاره اى از گناهان، آنها را به زندان مى افكنند تا تأديب و تربيت شوند.
5ـ زندان سياسى
معمولا زندانى سياسى به كسانى مى گويند كه فعاليتهاى سياسى آنها مخالف مصالح جامعه و نظام موجود است. گاهى نيز مخالف مصالح جامعه نيست بلكه موافق آن است ولى با مصالح يا مطامع رژيم خودكامه حاكم تضاد دارد مانند زندانيان سياسى در بسيارى از كشورهاى دنياى امروز كه افراد مخالف را هر چند در مسير حق باشند به زندان مى افكنند.
6ـ زندان استحقاقى
منظور از استحقاق در اينجا گرفتن حق است، مثلا گاه كسى طلبى از ديگرى دارد كه او در عين توانايى بر پرداخت، از اداء دين خوددارى مى كند؛ در اينجا گاهى بدهكار را زندانى مى كنند تا تحت فشار قرار بگيرد و حاضر به اداى حق طلبكار گردد؛ البته بايد به محض اينكه آمادگى براى اداى دين پيدا كرد از زندان آزاد شود؛ چون هدف و فلسفه زندان او پايان يافته است.
7ـ زندان حفاظتى
اين نوع زندان كه به ندرت ممكن است صورت پيدا كند؛ در مورد كسانى است كه مردم از آنها سخت عصبانى هستند؛ به طورى كه اگر آزاد بمانند جانشان به خطر مى افتد، در حالى كه اگر مرتكب گناهى هم شده اند؛ مستحق اعدام نمى باشند، در اينجا حكومت كه حافظ منافع مردم است براى فرو نشستن آتش خشم مردم، اينگونه افراد را مدّتى به چهار ديوارى زندان منتقل مى كند تا با عادى شدن شرايط و رفع خطر از آنها آزاد شوند، البته همانگونه كه گفتيم اين نوع زندان بسيار كم است و معمولا در انقلابها و طوفانهاى اجتماعى و هيجان احساسات عمومى مصداقهايى پيدا مى كند. آنچه گفته شد، فلسفه هاى معقولى است كه براي زندان تصوّر مى شود.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.