پاسخ اجمالی:
آیات قرآن گواهى مى دهد که نشانه هاى پیامبراسلام(ص) و آئین او در کتاب هاى تورات و انجیل آمده است؛ یعنی قسمتى از تورات و انجیل واقعى در لابه لاى این کتاب ها وجود دارد، که بیان گر صفات و ویژگى هاى پیامبر(ص) و قرآن می باشد. به همین دلیل در آیات قرآن مجید، این تعبیر به چشم مى خورد که قرآن، مفاد کتب پیشین را تصدیق مى کند، و معنى تصدیق قرآن نسبت به تورات و انجیل این است که صفات و ویژگى هاى پیامبر(ص) با نشانه هائى که در تورات و انجیل آمده، مطابقت کامل دارد.
پاسخ تفصیلی:
آیات مختلفى از قرآن گواهى مى دهد نشانه هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و آئین او در همان کتاب هاى محرّف که در آن زمان در دست یهود و نصارى بوده، وجود داشته است؛ زیرا مسلّم است که منظور از تحریف این کتب آسمانى این نیست که تمام کتاب هاى موجود، باطل و بر خلاف واقع مى باشد، بلکه قسمتى از تورات و انجیل واقعى در لابلاى همین کتب وجود داشته و دارد، و نشانه هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، در همین کتب و یا سایر کتاب هاى مذهبى که در دست یهود و نصارى بوده، وجود داشته است (و الآن هم بشاراتى در آنها هست).
به این ترتیب، ظهور پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و کتاب آسمانى او عملاً تمام آن نشانه ها را تصدیق مى نموده؛ زیرا با آن مطابقت داشته است.
به همین دلیل در آیات متعددى از قرآن مجید، این تعبیر به چشم مى خورد که: «قرآن مفاد کتب پیشین را تصدیق مى کند»
از جمله در آیه 41 سوره «بقره» مى خوانیم: «مُصَدِّقاً لِما مَعَکُم» و در آیات 89 و 101 سوره «بقره» مى خوانیم: «مُصَدِّقاً لِما مَعَهُم».
و در آیه 48 «مائده» مى فرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ»؛ (ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم در حالى این کتاب کتب آسمانى پیشین را تصدیق مى کند).
بنابراین، معنى تصدیق قرآن نسبت به تورات و انجیل این است که صفات و ویژگى هاى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) با نشانه هائى که در تورات و انجیل آمده، مطابقت کامل دارد.
استعمال واژه «تصدیق» در معنى «مطابقت» در آیات دیگر قرآن نیز مشاهده مى شود، از جمله در آیه 105 سوره «صافات» به ابراهیم(علیه السلام) مى گوید:«قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا»؛ (تو تصدیق خواب خود نمودى) یعنى عمل تو مطابق خوابى است که دیده اى، و در آیه 157 سوره «اعراف»: «الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیل...» این معنى صریحاً بیان شده، یعنى اوصافى که در او مى بینند مطابق است با آنچه در تورات یافته اند.
در هر حال، آیات فوق چیزى جز «تصدیق عملى» قرآن و پیامبر(صلى الله علیه وآله) نسبت به نشانه هاى حقانیت او که در کتب گذشته بوده است نیست، و دلالتى بر تصدیق تمام مندرجات تورات و انجیل، ندارد به علاوه آیات متعددى از قرآن حکایت از این مى کند که آنها آیات تورات و انجیل را تحریف نمودند، و این خود شاهد زنده اى است بر گفتار بالا.
در اینجا به عنوان شاهد به چگونگى اسلام آوردن یکى از دانشمندان بزرگ اشاره مى کنیم:
«فخر الاسلام» مؤلف کتاب «انیس الاعلام» که خود یکى از کشیشان به نام مسیحى بوده، تحصیلات خود را نزد کشیشان مسیحى به پایان رسانیده است و به مقام ارجمندى از نظر آنان نائل آمده، در مقدمه این کتاب، ماجراى عجیب اسلام آوردن خود را چنین شرح مى دهد:
«... بعد از تجسس بسیار، زحمات فوق العاده و گردش در شهرها خدمت کشیش والا مقامى رسیدم، که از نظر زهد و تقوا ممتاز بود، فرقه «کاتولیک» از سلاطین و غیره در سؤالات دینى خود به او مراجعه مى کردند، من نزد او مدتى مذاهب مختلفه نصارا را فرا مى گرفتم، او شاگردان فراوانى داشت، ولى در میان همه به من علاقه خاصى داشت. کلیدهاى منزل... همه در دست من بود فقط کلید یکى از صندوقخانه ها را پیش خود نگاه داشته بود...
در این بین روزى کشیش را عارضه اى رخ داد، به من گفت به شاگردها بگو: حال تدریس ندارم. وقتى نزد شاگردان آمدم دیدم مشغول بحث اند، این بحث منجر به معنى لفظ «فارقلیطا»(1) در سریانى و «پریکلتوس» به زبان یونانى... شد، جدال آنها به طول انجامید، هر کسى رأیى داشت...
پس از بازگشت، استاد پرسید: امروز چه مباحثه کردید؟! من اختلاف آنها را در لفظ «فارقلیطا» از براى او تقریر کردم... گفت: تو کدام یک از اقوال را انتخاب کرده اى؟
گفتم: مختار فلان مفسر را اختیار کرده ام.
کشیش گفت: تقصیر نکرده اى، و لکن حق و واقع خلاف همه این اقوال است؛ زیرا حقیقت این را نمى دانند مگر راسخان فى العلم، از آنها هم تعداد کمى با آن حقیقت آشنا هستند، من اصرار کردم که معنى آن را برایم بگوید، وى سخت گریست و گفت: هیچ چیز را از تو مضایقه نمى کنم... در فرا گرفتن معنى این اسم اثر بزرگى است، ولى به مجرد انتشار، من و تو را خواهند کشت! چنان چه عهد کنى به کسى نگوئى این معنى را اظهار مى کنم... من به تمام مقدسات قسم خوردم که نام او را فاش نکنم.
گفت: این اسم از اسماء پیامبر مسلمین است و به معنى «احمد»(صلى الله علیه وآله) و «محمّد»(صلى الله علیه وآله) است.
پس از آن، کلید آن اطاق کوچک را به من داد و گفت: در فلان صندوق را باز کن و فلان و فلان کتاب را بیاور، کتاب ها را نزد او آوردم، این دو کتاب به خط یونانى و سریانى، پیش از ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بر پوست نوشته شده بود.
در هر دو کتاب لفظ «فارقلیطا» را به معنى، احمد(صلى الله علیه وآله) و محمّد(صلى الله علیه وآله)، ترجمه نموده بودند، سپس اضافه کرد: علماء نصارا قبل از ظهور او اختلافى نداشتند که «فارقلیطا» به معنى «احمد و محمّد» است، ولى بعد از ظهور محمّد(صلى الله علیه وآله) براى بقاى ریاست خود و استفاده مادى، آن را تأویل کردند و معنى دیگرى براى آن اختراع نمودند و آن معنى قطعاً منظور صاحب انجیل نبوده است.
سؤال کردم، درباره دین نصارا چه مى گوئى؟
گفت: با آمدن دین اسلام منسوخ است، این لفظ را سه بار تکرار نمود.
گفتم: در این زمان طریقه نجات و صراط مستقیم... کدام است؟
گفت: منحصر است در متابعت محمّد(صلى الله علیه وآله).
گفتم: آیا تابعان او اهل نجاتند؟
گفت: اِى، و اللّه (سه بار تکرار کرد)...
سپس استاد گریه کرد و من هم بسیار گریستم.
گفت: اگر آخرت و نجات می خواهى البته باید دین حق را قبول نمائى... و من همیشه تو را دعا مى کنم، به شرط این که در روز قیامت شاهد باشى که در باطن مسلمان و از تابعان حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) هستم،... هیچ شکى نیست که امروز بر روى زمین دین اسلام دین خداست...»!!(2)
چنان که ملاحظه مى کنید: طبق این سند، علماى اهل کتاب پس از ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به خاطر منافع شخصى خود، نام و نشانه هاى او را طور دیگرى تفسیر و توجیه کردند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.