پاسخ اجمالی:
حکمیت پیامبر(ص) همان حکمیت خداوند است زیرا پیامبر نماینده خداوند است. پذیرش این حکمیت از نشانه های ایمان راستین است و گستره آن به منازعات در معارف دینی و آیات متشابه و . . . محدود نمی شود. زیرا اوست که بر همه چیز آگاه است. پذیرش حکمیت پیامبر(ص) بطلان قیاس در احکام فقهی را به همراه دارد چرا که خداوند حکم همه امور را بیان کرده است.
پاسخ تفصیلی:
در آيه 65 سوره نساء سخن از مقام و منصب قضاوت است؛ و آن را مخصوص پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) ـ و كسانى كه از سوى او براى امامت به معناى مطلق و يا براى خصوص قضاوت نصب مى شوند ـ شمرده، مى فرمايد:
(به پروردگارت سوگند كه آنها ايمان نخواهند آورد، مگر اين كه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند)؛ «فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ».
(و كاملاً تسليم باشند)؛ «وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيماً».
بنابراين نشانه ايمان راستين سه چيز است: پيامبر(صلى الله عليه وآله) را در همه اختلافات به داورى طلبيدن، و عدم احساس ناراحتى از حكم او در درون، و اجراى كامل آن در برون.
به اين ترتيب آيه شاخه ديگرى از حاكميّت يعنى حاكميّت در قضاوت را منحصر به خداوند مى شمرد. (چون پيامبر(صلى الله عليه وآله) نماينده خدا است.)
آيه دهم سوره شوري نيز ناظر به حاكميّت به معناى قضاوت است؛ چرا كه مى فرمايد: (در هر چيز اختلاف كنيد، [بگو:] داوريش با خداست)؛ «وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْء فَحُكْمُهُ إِلَى اللهِ».
آرى تنها او است كه مى تواند به اختلافات شما پايان دهد؛ چرا كه از همه چيز آگاه و باخبر است، و هم ولايت بر همه دارد.
سپس مى افزايد: (اين است خداوند، پروردگار من، بر او توكّل كرده ام و به سوى او باز مى گردم!)؛ «ذَلِكُمْ اللهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ».
در تفسير اين آيه اقوال متعدّدى است: بعضى آن را ناظر به اختلافات و خصومت هاى ميان مردم دانسته اند كه موظّف بودند از پيامبر(صلى الله عليه وآله) داورى بطلب اند، و بعضى آن را اشاره به اختلاف در تأويل و تفسير آيات مى دانند، و بعضى ديگر ناظر به اختلاف در علومى كه مربوط به معارف دينى و تكاليف و وظايف مردم است، مانند شناخت روح و امثال آن.(1)
ولى هيچ دليلى بر محدود بودن مفهوم آيه در دست نيست؛ بلكه همان گونه كه بعضى از محقّقان گفته اند آيه هرگونه داورى را شامل مى شود، چه در احكام و معارف دين باشد، چه در منازعات، و چه در معناى آيات متشابه يا غير آن.
اين آيه از آياتى است كه به روشنى اين حقيقت را ثابت مى كند كه تمام مسائل مورد نياز مردم در كتاب و سنّت آمده است؛ و هرگونه قياس و قانون گذارى شخصى و مانند آن باطل است؛ زيرا اگر همه اين احكام در كتاب و سنّت نبود دستور به ارجاع تمام اختلافات به داورى خداوند معنا نداشت. (دقّت كنيد.)
جالب اين كه فخررازى و بعضى ديگر از مفسّران به اين حقيقت اعتراف كرده؛ آيه را از جمله دلايل بطلان قياس در احكام فقهى دانسته اند.(2)
زيرا آيه مى گويد در تمام اختلافات بايد داورى را به خدا واگذارند. - البتّه پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز نماينده خدا است در ميان مردم - اگر در كتاب و سنّت راه حل اختلافات در احكام و عقائد و آنچه مربوط به شرع است پيش بينى نشده بود؛ واگذارى اختلافات به خداوند مفهوم نداشت.
علاوه بر اين در آیه 114 سوره انعام به عنوان يك نتيجه گيرى كلّى از زبان پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: ([با اين حال] آيا غير خدا را به داورى طلبم؟! در حالى كه اوست كه اين كتاب آسمانى را، كه همه چيز در آن بيان شده، به سوى شما فرستاده است)؛ «أَفَغَيْرَ اللهِ أَبْتَغِي حَكَماً وَهُوَ الَّذِي أَنزَلَ إِلَيْكُمْ الْكِتَابَ مُفَصَّل».
بنابراين «حَكَم» و «حاكم» و «قاضى» تنها ذات پاك او است، به دليل اين كه آگاه بر همه چيز است و قرآن بهترين دليل آگاهى او است.(3)
در اين كه منظور حكميت در چه چيز است؟ قرائن نشان مى دهد كه منظور به داورى طلبيدن خداوند درباره حقّانيّت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) است.
شأن نزولى كه در اين زمينه نقل شده نيز گواه بر اين معنا است؛ چرا كه گفته اند: مشركان قريش به پيامبر(صلى الله عليه وآله) پيشنهاد كردند كه ميان ما و خودت حَكَمى از دانشمندان يهود، يا اسقف هاى مسيحى قرار بده! تا از وضع تو با توجّه به مندرجات كتب آسمانى شان به ما خبر دهند.(4) آيه نازل شد و به آنها پاسخ داد كه مگر حكمى جز خدا پيدا مى شود؟
دنباله آيه نيز گواه بر اين معنا است؛ كه مى فرمايد: (و كسانى كه به آنهاكتاب آسمانى داده ايم مى دانند اين كتاب، بحق از طرف پروردگارت نازل شده)؛ «وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمْ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ».
به هر حال، آيه داراى مفهوم گسترده اى است كه حكميت را در تمام امور، و بدون استثناء، منحصر به ذات پاك خدا مى شمرد. زيرا مى دانيم مورد آيه هرگز مفهوم آيه را محدود نمى كند.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.