پاسخ اجمالی:
کسانی از لشکر دشمن به سپاه امام حسین(ع) پیوستندو در تاریخ به نام آنها تصریح شده عبارتند از: جُوين بن مالك تميمى، حارث بن امرء القيس كندى، حُلاس بن عمرو راسبى، زُهير بن سُليم اَزْدى، عبدالرحمان بن مسعود، عبدالله بن بشير خثعمى، عمرو بن ضبيعة، قاسم بن حبيب اَزْدى، نعمان بن عمرو الراسبى، يزيد بن زياد، حرّ، سعد بن حارث و ابوالحتوف بن حارث.
پاسخ تفصیلی:
کسانی که تصریح شده از سپاه دشمن به امام(علیه السلام) پیوستند عبارتند از:
1. جُوين بن مالك تميمى، وى ابتدا به اتفاق مردان قبيله اش براى جنگ با امام بيرون آمد ولى در شب عاشورا به همراه گروهى ديگر، از سپاه ابن سعد كناره گرفت و به سوى اردوگاه امام(عليه السلام) آمد.
2. حارث بن امرء القيس كندى، وى نيز ابتدا در سپاه ابن سعد بود، ولى چون آنان كلام امام(عليه السلام) را نپذيرفتند، به جمع ياران امام(عليه السلام) پيوست.
3. حُلاس بن عمرو راسبى، از اصحاب اميرمؤمنان و فرمانده نيروهاى آن حضرت در كوفه، كه ابتدا با سپاه ابن سعد به كربلا آمده بود، ولى چون ابن سعد شرائط امام را نپذيرفت وى شبانه به امام پيوست.
4. زُهير بن سُليم اَزْدى، وى در شب عاشورا پس از تصميم ابن سعد به جنگ با امام(عليه السلام) به جمع ياران آن حضرت پيوست.
5. عبدالرحمان بن مسعود، وى ابتدا در سپاه ابن سعد بود ولى قبل از آغاز جنگ به خدمت امام آمد و در ركاب آن حضرت به شهادت رسيد.
6. عبدالله بن بشير خثعمى، از دلاوران مشهور كه ابتدا در سپاه ابن سعد بود و قبل از شروع جنگ به امام(عليه السلام) پيوست.
7. عمرو بن ضبيعة (مشيعة)، وى از مردان شجاع و نام آوران جبهه هاى جنگ بوده است و رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را درك كرده است. او با سپاه عمر بن سعد به كربلا آمد ولى سرانجام از خواب غفلت بيدار شد و به جمع ياران امام(عليه السلام) پيوست.
8. قاسم بن حبيب اَزْدى، از شيعيان كوفه كه ابتدا در سپاه ابن سعد بود ولى قبل از آغاز جنگ به سپاه امام(عليه السلام) پيوست.
9. نعمان بن عمرو الراسبى، او و برادرش از اهل كوفه و از اصحاب اميرمؤمنان بودند، وى ابتدا با سپاه ابن سعد به كربلا آمد، ولى چون ابن سعد شرايط امام(عليه السلام) را نپذيرفت وى شبانه به جمع ياران امام(عليه السلام) پيوست.
10. يزيد بن زياد؛ او ابتدا در سپاه ابن سعد بود، ولى چون كار به جنگ انجاميد به جانب امام(عليه السلام) آمد.
جالب آنكه وى قبل از حر به سپاه امام ملحق شد و ابتدا سواره به ميدان رفت ولى چون اسبش را پى كردند به خيمه ها برگشت و در جلو خيمه ها زانو زد و از آنجا كه تيرانداز ماهرى بود صد تير به سوى سپاه ابن سعد پرتاب نمود.
امام در حق او چنين دعا كرد: «أللّهُمَّ سَدِّدْ رَمْيَتَهُ وَاجْعَلْ ثَوابَهُ الْجَنَّةَ»؛ (خدايا، تيرش را به هدف بنشان و بهشت را پاداشش قرار ده).
ابوشعثاء پس از تمام شدن تيرها برخاست و گفت: از آن همه تيرهايم تنها پنج تير به خطا رفت.
سپس با شمشير به صفوف دشمن تاخت و چنين رجز مى خواند:
«أنَا يَزيدُ وَ أَبِي مُهاجِرٌ *** أَشْجَعُ مِنْ لَيْث نَبيل خادِرٌ
يا رَبِّ إنّي لِلْحُسَيْنِ ناصِرٌ *** وَلاِبْنِ سَعْد تارِكٌ و هاجِرٌ»
(منم يزيد فرزند مهاجر، شجاع تر از شير بيشه، خدايا من يارى كننده حسينم و ابن سعد را ترك گفته و از وى دورى جستم).
او شجاعانه شمشير مى زد تا آنكه به فيض شهادت نائل آمد.(1)
11. «حرّ» از مردان شريف كوفه و بزرگ قبيله خود بود. ابن زياد او را به فرماندهى هزار نفر مأمور جلوگيرى از امام حسين(عليه السلام) نمود. ولى در روز عاشورا چون تصميم «ابن سعد» را بر جنگيدن جدى يافت، لرزه بر پيكرش افتاد و آرام آرام از سپاه يزيد كناره گرفت.
12 و 13. «سعد بن حارث» و «ابوالحتوف بن حارث» هر دو از خوارج بودند و با عمر بن سعد براى جنگ با امام حسين(عليه السلام) به كربلا آمده بودند، بعد از ظهر عاشورا هنگامى كه ياران امام شربت شهادت نوشيدند و صداى زنان و كودكان آل رسول را شنيدند، ناگهان منقلب شدند و گفتند: «لا حُكْمَ إلاّ لِلّهِ وَلا طاعَةَ لِمَنْ عَصاهُ»؛ (حكم ويژه خداوند است و از كسى كه نافرمانى خداوند كند، نبايد اطاعت كرد). سپس افزودند: «اين حسين پسر دختر پيامبر است و ما اميد شفاعت جدش را روز قيامت داريم پس چگونه با او بجنگيم».
آنان با گفتن اين حرف به سپاه كوفه حمله بردند و آنقدر مبارزه كردند تا به شهادت رسيدند.(2)، (3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.